شرح به قتل رسیدن معصومه مصدق نوه مصدق کبیر توسط باند ولایت فقیه وتیم های مافیای ترور
خلاصه جنایت
نیمه شب چهارم اردیبهشت 1377، در طبقه دوم خانه ویلایی شماره 9 کوی خزایی
نیاوران جنایتی به وقوع پیوست که قربانی آن زنی مشهور بود: معصومه مصدق؛
نود سالخورده دکتر مصدق. پس از کشف جسد این زن، جستجوهای وسیعی برای
یافتن سرنخی از قاتل او صورت گرفت. از آنجایی که در ورودی خانه ویلایی، قفل
و زنجیر بود، پلیس به این نتیجه رسید که عامل یا عاملان جنایت از پنجره قسمت
شمال ساختمان که باز و کرکرهاش بالا بود، وارد ساختمان شده ، نوه مصدق را
غافلگیر کرده و با پیچاندن تکههای بریده شده پرده خانه به دور دست و پا و گردن
زن مسن، وی را به قتل رساندهاند.
نوه مصدق که یک خانم بسیار سالخورده وبسیار بی آزار بود با فریب بعضی از
دوستان روحیه باخته ووارفته که تسلیم وبعدا مجیز گوی رژیم ومسحوردودودم های
خاتمی شدند خانم معصومه مصدق را تشویق کردند که برای فروش اموال واملاک
خود به تهران بیاید بنابراین او هم بدین ترتیب با این فریب ها به تهران برگشت
همسرش یک امریکائی بود واو در آمریکا زندگی میکرد.
اما خمینی که کینه ها به مصدق داشت وبا کودتای ننگین 28مرداد علیه مصدق
بزرگ قند در دلش آب میشد وبا لحن کینه توزانه ای گفته بود که خوب شد که
مصدق سیلی خورد وخامنه ای هم چون وارث خمینی بود پنهان نمیکرد که مصدق
کاری برای ملت نکرد واین کاشانی بود که همه کاره ملی کردن نفت بود ،بهر
شکلی این نظام فاسد ولایت فقیه میخواستند علیه مصدق کینه توزی های خود را به
اثبات برسانند .با باز گشت معصومه مصدق حذف فیزیکی این زن سالخورده در
دستور کار قرار گرفت.
ترتیبات اجرای ترور وقتل با جزئیات
- ابتدا فتوای کشتنش را از آخوندهای حکومتی گرفتند
- موضوع در شورای عالی امنیت ملی تصویب شد
- پرونده برای نهائی واجرائی شدن به بخش امنیت وزارت اطلاعات داده شد
- تیم های ترور طرح ها وجزئیات اجرای ترور را دادند
ابتدا قرار بود که چون پیر وسالخورده است با طناب خفه شود
اما 2تن از اعضای سابقه دار وجنایتکار وزارت اطلاعات پیشنهاد دادند که بخاطر
خمینی وبرای اینکه مصدق نوه اش را بسیار دوست داشت با کارد هم کشته شئد تا
دل امام دجال خنک شود ویک درس عبرتی برای بقیه باشد وبترسند
- نهایتا توسط فرمانده تیم تروراوکی شد
- تمامی راه ای ورود به خانه شناسائی شد از آنجا که درب ورودی قفل وزنجیر
داشت دژخیمان وزارت اطلاعات در آوردند که از پنجره ودرست در زمانی که
پنجره بازاست وارد خانه شوندوهمین کار را کردند
- ابتدا یک نفر بدون هیچ صحبتی دهانش را با دست گرفت بعد با پارچه ای تمامی
دهنش را بستند برای اینکه کارها را براحتی وبا فرصت کافی وبدون مزاحمت انجام
دهند یک پرده را پائین کشیدند وآن را تکه تکه کردند وبا تکه های پرده که بسیار
محکم هم بود بشکل طناب دست وپا ی او را بستند وتا میتوانستند او را کتک زدند
بطوری که تمامی بدنش کبود بود
- سپس او را با همان تکه های پرده خفه کردند
- بعد برای اینکه انتقام خمینی وخامنه ای را از مصدق بزرک بگیرند بصورت
وحشیانه ای او را با کار تکه تکه وتمام کش کردند
گزارش زیر بخشی از اخباری است که سرایدار به یکی از بستگان معصومه مصدق
که شب قبل از کشته شدنش در خانه ای او بود داده است
آن شب معصومه، که پدربزرگش او را بسیار دوست می داشت و وی را "سوسو"
می خواند، خیلی تشویش داشت. می گفت می ترسم به خانه ام بروم. پدرش خانه را
به نام او کرده بود. ما گفتیم همینجا بمان. گفت نمی توانم چون در هر حال باید به
خانه بروم. ما گفتیم تا بازگشتت به امریکا همینجا بمان. دلیل ندارد که با تشویش و
ترس در خانه خودت بمانی. سوسو سرانجام تصمیم گرفت برود به خانه خودش.
فردای آن شب، در ساعت ۱٠ بامداد چهارم اردیبهشت ۱۳۷۷، بختیار سرایدار
خانه، به من زنگ زد و سراسیمه با صدایی دردآلود گفت: "آقای مهندس، خانم را
کشتند، خانم را کشتند!" من که شاهد کشتن های دولتی زیادی در جمهوری اسلامی
بوده ام، ناباورانه از او توضیح خواستم کدام خانم را، کی؟ چگونه؟ او شرح داد که
خانم صبح در اتاق خوابش را باز نمیکرد. او به نیروی انتظامی زنگ زده بوده و
آنهاوقتی آمدند و در اتاق را باز کردند، سوسو خانم را دشنه آجین شده
غرق در خون یافتند.
انگار او را اول کتک زده و زخمی کرده و بعد با طناب خفه کرده بودند. می گفت،
"حالا آقای مهندس من چکار کنم؟ شما می آیید اینجا؟ ولی نیایید. نیروی انتظامی
اینجا را قرق کرده..." روز بسیار بدی بود. همه این قتل های دولتی اعضای
خانواده من و دوستان نزدیکمان جلوی چشمم رژه می رفت:
سید حسن زعیم، دکتر حسین فاطمی، کریمپور شیرازی، سیامک زعیم، داریوش
فروهر، پروانه اسکندری، جواد شریف، شمس الدین امیرعلایی و اکنون معصومه
مصدق. هنوزپرویز ورجاوند نرفته بود.
آری شقاوت ملاها ونظام ولایت فقیه بی شمار است وآنچه گشتاپوی آخوندها وزارت
بدنام اطلاعات تا بحال انجام داده در تاریخ دیده نشده است اما نظام خونریز ولایت
فقیه میخواسته ترس وترور را حاکم کنند تا جوانان میهن ما خیال ایستادگی
ومقاومت را در سر نپر,رانند اما دیدیم که همین مردم ومقاومت ایران علیرغم همه
شقاوتها ایستادگی پیشه کردند 2جام زهر به حلقوم خمینی وخامنه ای
ریختند,وسایه شورش وقیام را بر سر خامنه ای ونظام دائمی نمئدند بطوری که از
ترس قیام وسرنگونی به روحانی وبرجام وجام زهر تن داد تا جلو قیام را بگیرد
وملت ما میروند که ریش وریشه این دودمان ارتجاعی وخون ریز را از ایران
ریشه کن کنند .
در رابطه ترور وقتل های در زیر بیشتر بخوانید