بلافاصله بعد از مرگ رفسنجانی، شایعاتی مربوط به اینکه رفسنجانی به مرگ طبیعی نمرده، بلکه طی
توطئهیی به قتل رسیده، ابتدا بهصورت زمزمههایی شروع شد اما رفتهرفته قوت گرفت و آنچنان رواجی پیدا کرد که رژیم مجبور شد بارها به اشکال مختلف آن را تکذیب کند.این خبرها و شایعات، آن قدر گسترده و فراگیر شده که رژیم ناچار شده نه یک بار بلکه چند بار تلاش کند که توسط مهرههای خود آن را خنثی کند.
اما این خبرها و شایعات در مورد قتل رفسنجانی تا چه اندازه میتواند واقعیت داشته باشد. ؟ در نظام آخوندها هر چیزی و هر کاری امکان دارد، اما تا الآن شواهد روشنی در این زمینه دیده نشده است. طبعاً این انتظار نادرستی است که در حال حاضر جواب مشخصی به این سؤال بدهیم که فرضاً رفسنجانی خودش مرده یا او را کشتهاند و اینکه چه کسی کشته است؟ حکم دادن در این مورد نیاز به اطلاعات مکفی و یک کار مبسوط تحقیقی دارد. اما مهم این است که اصلاً چرا یک چنین خبرها یا شایعاتی رواج پیدا میکند و سر زبانها میافتد؟
روشن است که اگر چیزی هیچ زمینه و پایهیی نداشته باشد، بهاصطلاح پا نمیگیرد. زمینه رواج حرفها و حدیثهای مربوط به قتل رفسنجانی هم بر این پایه است که:
اولاً تناقضات زیادی در این مورد و روایات مختلفی که درباره علت و چگونگی مرگ خامنهای نقل شده، وجود دارد؛ که به وفور سر زبان مردم هست و در فضای مجازی درباره آن حرف میزنند و حتی رسانههای رسمی رژیم هم به آنها اشاره میکنند.
ثانیاً ، این حرفها و شایعه توطئه قتل، به این علت رواج پیدا میکند که آخر این رژیم اصلاً این کاره است.این یک رژیم متشکل از باندهای مافیایی است که بارها و بارها مخالفان خودش را با توطئههای مختلف و اشکال مختلف به قتل رسانده؛ بنابراین خیلی دور از ذهن نیست و هیچکس هم تعجب نمیکند که خامنهای یا یک باند رژیم به این ترتیب خواسته باشد، رقیب را از پیش پا بردارد؛ کما اینکه در مورد مرگ ناگهانی احمد خمینی هم، کسانی از درون رژیم صراحتاً گفتند و نوشتند که او با توطئه رفسنجانی و خامنهای به قتل رسیده است.
ثالثاً ، اگر چه مرگ رفسنجانی ضربه و خسارت بزرگی برای نظام و شخص خامنهای محسوب میشود، اما این واقعیت، نمیتواند امکان این را که رفسنجانی به دستور خامنهای به قتل رسیده باشد منتفی کند؛ چون دیکتاتورها در آخرین مرحله حکومتشان و وقتی که خیلی سرآسیمه میشوند، از این نوع اشتباهات کرده و به دست خودشان روند سرنگونی خودشان را تسریع میکنند.
البته انتظار این بود که با تکذیبهایی که شده، بهخصوص توسط محمد هاشمی، برادر رفسنجانی، این زمزمهها و شایعات دیگر خاتمه پیدا کند، اما میبینیم که این طور نشده؛ چرا؟
از قضا این تکذیبها میتواند باعث گسترش این شایعه هم بشود. چون مردم همیشه میگویند واقعیت درست عکس آن چیزی است که رژیم میگوید. حتی به صحنه آمدن برادر رفسنجانی هم هیچ مسألهیی حل نمیکند؛ چون مردم با شناختی که از رژیم و شیوههای تبلیغاتی او دارند، بلافاصله میگویند که یا برادر رفسنجانی را خریدهاند یا با زور و ارعاب او را مجبور کردند که بیاید و این حرفها را بزند. رژیم خودش هم این واقعیت را خوب میداند، اما مسأله این است که رژیم آخوندی مثل هر رژیم دیکتاتوری در مرحله پایانی خودش، به نقطهیی رسیده که هر کاری بکند، به ضرر خودش تمام میشود.
اما این خبرها و شایعات در مورد قتل رفسنجانی تا چه اندازه میتواند واقعیت داشته باشد. ؟ در نظام آخوندها هر چیزی و هر کاری امکان دارد، اما تا الآن شواهد روشنی در این زمینه دیده نشده است. طبعاً این انتظار نادرستی است که در حال حاضر جواب مشخصی به این سؤال بدهیم که فرضاً رفسنجانی خودش مرده یا او را کشتهاند و اینکه چه کسی کشته است؟ حکم دادن در این مورد نیاز به اطلاعات مکفی و یک کار مبسوط تحقیقی دارد. اما مهم این است که اصلاً چرا یک چنین خبرها یا شایعاتی رواج پیدا میکند و سر زبانها میافتد؟
روشن است که اگر چیزی هیچ زمینه و پایهیی نداشته باشد، بهاصطلاح پا نمیگیرد. زمینه رواج حرفها و حدیثهای مربوط به قتل رفسنجانی هم بر این پایه است که:
اولاً تناقضات زیادی در این مورد و روایات مختلفی که درباره علت و چگونگی مرگ خامنهای نقل شده، وجود دارد؛ که به وفور سر زبان مردم هست و در فضای مجازی درباره آن حرف میزنند و حتی رسانههای رسمی رژیم هم به آنها اشاره میکنند.
ثانیاً ، این حرفها و شایعه توطئه قتل، به این علت رواج پیدا میکند که آخر این رژیم اصلاً این کاره است.این یک رژیم متشکل از باندهای مافیایی است که بارها و بارها مخالفان خودش را با توطئههای مختلف و اشکال مختلف به قتل رسانده؛ بنابراین خیلی دور از ذهن نیست و هیچکس هم تعجب نمیکند که خامنهای یا یک باند رژیم به این ترتیب خواسته باشد، رقیب را از پیش پا بردارد؛ کما اینکه در مورد مرگ ناگهانی احمد خمینی هم، کسانی از درون رژیم صراحتاً گفتند و نوشتند که او با توطئه رفسنجانی و خامنهای به قتل رسیده است.
ثالثاً ، اگر چه مرگ رفسنجانی ضربه و خسارت بزرگی برای نظام و شخص خامنهای محسوب میشود، اما این واقعیت، نمیتواند امکان این را که رفسنجانی به دستور خامنهای به قتل رسیده باشد منتفی کند؛ چون دیکتاتورها در آخرین مرحله حکومتشان و وقتی که خیلی سرآسیمه میشوند، از این نوع اشتباهات کرده و به دست خودشان روند سرنگونی خودشان را تسریع میکنند.
البته انتظار این بود که با تکذیبهایی که شده، بهخصوص توسط محمد هاشمی، برادر رفسنجانی، این زمزمهها و شایعات دیگر خاتمه پیدا کند، اما میبینیم که این طور نشده؛ چرا؟
از قضا این تکذیبها میتواند باعث گسترش این شایعه هم بشود. چون مردم همیشه میگویند واقعیت درست عکس آن چیزی است که رژیم میگوید. حتی به صحنه آمدن برادر رفسنجانی هم هیچ مسألهیی حل نمیکند؛ چون مردم با شناختی که از رژیم و شیوههای تبلیغاتی او دارند، بلافاصله میگویند که یا برادر رفسنجانی را خریدهاند یا با زور و ارعاب او را مجبور کردند که بیاید و این حرفها را بزند. رژیم خودش هم این واقعیت را خوب میداند، اما مسأله این است که رژیم آخوندی مثل هر رژیم دیکتاتوری در مرحله پایانی خودش، به نقطهیی رسیده که هر کاری بکند، به ضرر خودش تمام میشود.
به هرحال در زمینه پیامدهای مرگ رفسنجانی باید تحولات درونی رژیم را زیر نظر داشت و اخبار بهزودی خیلی چیزها را روشن میکند. مثلاً همین ظهر امروز 27 دی 95 خبر آمد که دفاتر شماری از مشاوران رفسنجانی از جمله پسرش یاسر را پلمب کردند. این یک اقدام و حرکت قابلتوجه هست که حالا باید دید در ادامه به چه چیزهایی منجر خواهد شد