بدر عبدالملک
مراسمهای
«انقلاب به سرقت رفته»!
متن
خبر:
به قلم بدر عبدالملک
«این مسیر، مملو از اجساد است ولی به عدالت منتهی میشود». جان
جوراسِ فرانسوی از مدتها قبل جمله فوق را گفته بود و این کاریست که اجساد مردم
ایران از زمان شاه تا این لحظه انجام داده است. در دو دهه اخیر قرن گذشته، انقلاب
ژانویه سال 1979در ایران شروع شد. بطوریکه توده مردم، رژیم دیکتاتوری شاه را با
قیامی که برای آزادی و استقلال آغاز شد، سرنگون ساختند.
این
انقلابِ مردمی یکی از مهمترین انقلابهای جهان در جنبشهای آزادیبخش ملی در قرن
بیستم بود و مرحلهای شکوفا از جوشش انقلابی و عصر انقلابها و قیامها و جنبشهای
مسلحانه انقلابی منجمله قیام مکزیک (1910 تا 1940) تا انقلاب عظیم
اکتبر روسیه (1917 تا 1918) و همچنین انقلابهای ناکام همچون انقلاب مجارستان
و اتریش و آلمان در سال 1918 و جنگ انقلابیِ داخلیِ اسپانیا (1936 تا 1939) و یا
انقلاب چین (1949) و انقلاب مصر (1952) و کوبا (1958) قلمداد میشد. و این در
حالی بود که همه کشورهای جهان سوم در اینجا و آنجا، شاهد درگیریهای مسلحانه
برای آزادی و پیشرفت اجتماعی و استقلال ملی و قیامهای مسالمت آمیز مردمی بودند که
نیروهای ملی انقلابی آنرا رهبری میکردند. در همین حال هند و چین و در صدر آن ویتنام
شروع به تشکیل یک نمونه تاریخی در این بخش از جهان نمود تا امکان پیروزی مردم را
حتی در مقابل مجهزترین دولتها و سخت ترینِ آنها نشان بدهد. در آن موقع مردم نمونه
های متعددی از راههای انقلابهای متنوع در کشورهای جهان را بر اساس شرایط ملموس
آنها ارائه داده بودند. اما انقلاب مردم ایران در سال 1979 نشانگرالگویی از
انقلابهای به سرقت رفته در یک لحظه تاریخی است. در حالیکه توده مردمِ بپاخاسته از
روح ملی و مردمی منجمله از قیام مصدق و از میراث ملیِ ریشه دار مردم ایران علیه
جبروت شاه انگیزه میگرفت و موفق شد آنرا سرنگون سازد، چند هفته بعد از آمدن خمینی
از پاریس مجددا خود را با تغییر مسیر آن انقلاب مردمی، علیه رژیم دیکتاتوری شاه
مواجه دید. ده روز بعد از رفتن شاه در حالیکه مردم ایران از خوشحالیِ این پیروزی
بزرگ، پایکوبی میکردند انبوه مردم به همراه هزاران زندانی سیاسی در همه طیفها به
خیابانها آمدند تا مجددا به استقبال نسیم آزادی بروند اما در همان زمان نقاب شیطان
در زیر عبایش خنجرهای خیانت را مخفی نموده و امید مردم و شعارهای انقلاب برای
آزادی و استقلال را به سرقت برد تا این قیام خود را در محاصره و محاط بین روشهای
سیستمهای سیاه حکومتی بیابد. سازمان مجاهدین خلق در این سرفصل، از لحظات اول که
خمینی وارد ایران شد، میزان تناقض آشکار بین دو راه را احساس کرد. خمینی تلاش نمود
که مسعود رجوی را با سینی از طلا و امتیازهایی از جانب حکومت خمینی با سمت گیریهای
اسلامی آن و خصومتش با دمکراسی و آزادی جدید مردم ایران قانع کند.
تطمیع
خمینی به شرکت مسعود رجوی در حکومت، تغییری در باورهای او و جنبشی که از طنابهای
دار عبور کرده بود وارد نیاورد. رژیمی که در ضمیرش نابودی خونین و خشونتبار
مخالفینش برای درس عبرت نمودن آنها نهفته بود. خمینی چه در خارج و چه در
داخل از چهره واقعی خود پرده برداشت تا آن قیام ربوده شده را تا امروز (1979 تا
2018) بمدت 39 سال با ظلم و استبداد ادامه دهد تا بدین سان رژیم آخوندی استبداد و
دیکتاتوری شاه را با استبداد مذهبی که دست کمی از بربریت و ظلمت قرون وسطی ندارد،
تکمیل نماید. تناقض تاریخی این انقلابی که از میان دستان و امیدهای مردم ربوده شد
اینست که رژیم حاکم در جمهوری اسلامی تلاش کرده است با نا امیدیی واضح آن خاطره
انقلابی را بمدت یک هفته زنده بدارد. موضوعی که شعارهای قیامِ دسامبر 2018 با
فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر روحانی آنرا بیان نمود تا مجددا این رژیم را
بلرزاند و احساس کند که در طول 39 سال حاکمیت سرکوبگرانهاش در حل و فصل مسائل
پایهای شعارهای آن قیام شامل آزادی و استقلال و دمکراسی شکست خورده است. آخوندها
آن قیام را به سمت زندانها و شکنجه و قتل و تحت پیگرد قراردادنهای روزانه و اعدام
سوق دادند و طبیعی بود که مردم در این نقطه تاریخی قیام کنند تا در مراسم های
مایوسانه رژیم و نمایشهایش، آن قیام را با تولد قیامی جدید که در جوهر خود تکمیل و
امتداد همان انقلاب تاریخی مردمی است که شاه را سرنگون نمود گرامی بدارند.
به
راستی که آن انقلاب در ضمیر جوانان و نسل جدید ایران ریشه دوانده زیرا نمونه یک
انقلاب واقعی بود که به سرقت رفت و مردان آن کشته شدند و هزاران تن از فرزندانش در
یک مرحله سیاه دیگر از تاریخِ سرکوبِ ایران به زندان افتادند. آری این دو، حلقه
هایی از زنجیر استبداد شاه و خمینی بودند. آنها ارکستر یک نظام استبدادی را تشکیل
میدهند که انقلاب و نان و شرافت و امیدهای مردم را به یغما برد. و امروز دو صدا در
میان مردم ایران حقیقت تاریخی انقلاب 1979 را گرامی میدارند. رژیم آخوندی تلاش
میکند توهم پراکنی و فریب مردم را ادامه دهد و بگوید قیام مردمی که اخیرا در
ایران اتفاق افتاد یک توطئه خارجی است. قیامی که بیش از 142 شهر و 30 استان را در
نوردید و جز بیان سرزندگی و احساس در رد ولایت فقیه توسط مردم ایران و اهمیت رفتن
این رژیم بعد از ورود به دوره مرگش را نوید نمیدهد. ولایت فقیهی که نظام سیاسی اش مملو
از بحران بوده و در انزوای بین المللی قرار دارد و از یک بن بست سیاسی واقعی رنج
میبرد و نویدی، با امیدها و اهداف و آرزوهای مردم برای آزادی و دمکراسی و عدالت
اجتماعی که توده مردم در ایران آنرا در ضرورت تغییر این رژیم که مربوط به این دوره
و عصر نمیباشد و رفتنِ بدون بازگشت آن میبینند.
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ودر وبلاک خط سرخ مقاومت دنبال کنید