بیستم جمادیالثانی خجسته میلاد حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها
خجستهمیلاد کوثر محمدی،فاطمه زهرا سلامالله علیها فرخنده و مبارکباد
خجستهمیلاد فاطمه، میلاد زنی است که بدون درک و معرفت او، شناختن و برخورداری از پیامهای اسلام، میسر نیست. و گواه اینحقیقت، همانا کلام و وصیت معروف پیامبر اسلام (ص) است که مکرراً میفرمود:
«درمیان شما دو میراث گرانبها باقی میگذارم که از یکدیگر جداییناپذیرند و پساز من در صورت آویختن بهآنها هرگز گمراه نخواهید شد. ایندو میراث عبارتند از ”قرآن“ و ”اهلبیت“ و ”عترت“ من».
و خود آن حضرت، فراوان تصریح و تکرار میکرد که «اهلبیت پیامبر(ص) عبارتند از: فاطمه و همسرش علی، فاطمه و فرزندانش حسن و حسین (ع) ».
فاطمه (ع) چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرتمحمد(ص) و حضرت خدیجه است. اینخاندان دارای ۶فرزند شدند که ۴تن از آنها دختر و ۲تن پسر بودند. پسران، قاسم و طاهر نام داشتند و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه (ع) نامیده شدند. بهنوشته مورخان معروف، قاسم نخستین فرزندشان بود و پساز قاسم بهترتیب زینب، رقیه و امکلثوم، یعنی سه دختر بهدنیا آمدند و سپس طاهر و آخرین فرزندشان هم فاطمه (ع) بود.
شگفتا که از اینمیان، هر دو پسر، یعنی قاسم و طاهر در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ آنان و باقیماندن همه دختران بود که دشمنان بهمحمد (ص) شماتت میکردند که آنحضرت «ابتر»، یعنی بیدنباله است. چرا که بهنظر مردمان جاهلیت پیشاز اسلام، نسل و تبار هر کسی تنها توسط پسرانش ادامه مییابد.
هر چهار دختر اینخاندان نیز که بهتمامی از اولینزنان پیشقدم در اسلام بودند، عمرهای طولانی نداشته و همگی جوانمرگ شدند. ایندختران تا وفات مادرشان خدیجه (ع) در سال یازدهم پیامبری حضرتمحمد (ص) در حیات بوده و تحترهبری پدرشان پیامبر(ص) مبارزه میکردند و سپس مانند پدر به مدینه هجرت کردند. لیکن در مدینه، نخست رقیه و سپس زینب و امکلثوم وفات کردند و تنها فرزندی که برای پیامبر(ص) باقی ماند، فاطمه (ع) بود که او هم پساز تلخیهای فراق پدر و حوادث بعدی، چندماهی بیشتر عمر نکرد و در اوج جوانی، حداکثر در 28سالگی، وفات کرد.
فاطمه (ع) بیشاز 5سال نداشت که پدرش حضرتمحمد (ص) بهپیامبری برگزیده شد و ایندختر از خردسالی با حوادث ظهور اسلام روبهرو شد و هنوز دخترکی 9-8ساله بود که دعوت و جنبش اسلام علنی شد و دشمنیهای مردم مکه با پدرش محمد (ص) اوج گرفت. چنین بود که فاطمه (ع) از همین سنوسال بهعنوان یک پیرو جدی و مؤمن در کنار پدرش پیامبر(ص) دیده میشود که فعالانه از آنحضرت دفاع و حفاظت میکرده است.
در سن 11-10سالگی، فاطمه (ع) همراه با پدر و مادرش و عموم گروندگان حضرتمحمد (ص) و حامیانش، به شعب ابیطالب تبعید شدند، و در اینتبعید که ۴سال ادامه یافت، حضور ایندخترک، مایه دلگرمی همگان و بخصوص خدیجه (ع) بود که در اثر فشارهای اینتبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود.
فاطمه (ع) اندکی پساز پایان تبعید، مادرش را ازدست داد و به فاصله چند روز، ابوطالب هم، که عموی حضرتمحمد (ص) و پدر علی (ع) و حامی مهم پیامبر(ص) بود، وفات کرد. با فوت او، مکه برای پیامبر(ص) و پیروانش ناامن شد و بهفرمان آن حضرت، مسلمانان، گروهگروه به مدینه مهاجرت کردند تا که خود پیامبر(ص) هم در سال سیزدهم بعثت، به هجرت دست زد و فاطمه (ع) در جمع گروه کوچکی از زنان خاندان پیامبر(ص) هجرت کرد.
چند ماه پساز هجرت به مدینه، فاطمه (ع) با علی (ع) ازدواج کرد و 4فرزند نصیب اینخاندان جدید شد. فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از امامحسن (ع) و امامحسین (ع) و دو خواهر، یعنی زینبکبری (ع) و زینبوسطی (ع) که به امکلثوم معروف است.
فاطمه (ع) بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی، برجسته و بینظیر بود و محبت پیامبر(ص) به وی، مشهور خاصوعام است. او بسیار سادهزیست و زحمتکش بود و چنانکه در تاریخ و روایتهای اسلامی فراوان آمده است، دستها و شانههای فاطمه (ع) دراثر کار بدنی، پینهدار بود. پیداست که اینهمه رنج و کار بدنی، برای گذران یک خانواده کوچک و سادهزیست ضرورت نداشت.
ایثار فاطمه (ع) در بخشندگی و انفاق، یعنی مقدمداشتن نیاز دیگران بر خویش، زبانزد بود. در یک مورد که او و همسر و فرزندانشان سه روز روزهدار بوده و طی هر سه روز بهخاطر بخشش خوراکی خود، روزه را بدون سحری و افطاری ادامهدادند، در قرآنمجید مورد ستایش قرار گرفته است (آیه8 سوره انسان-76).
در سالهای دشوار و نداری مسلمین که پیامبر(ص) قادر بهتأمین هزینه جهاد مجاهدانش نبود، خاندان فاطمه چنان فداکارانه میزیست که نهتنها علی (ع) در همه موارد در صف مقدم بود بلکه خود فاطمه (ع) هم در مهمترین جنگها حضور داشته و فداکاریهای مهمی نشان میداد. فاطمه (ع) وقتی در سال سوم هجری به جنگ دشوار احدروانه میشد، تنها چهلروز بود که اولینفرزندش، یعنی امامحسن (ع) را بهدنیا آورده بود. در چنین وضعیتی، او مسئولیتهای سنگینی را عهدهدار شد از حمل مشکهای سنگین بر دوشهای خود به منظور رسانیدن آب به مجاهدان صف مقدم و دردناکتر، مسئولیت درمان مجروحان بود، بخصوص درمان پدر محبوبش پیامبر(ص) که از ناحیه پیشانی و دهان زخمخورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی (ع) بهعنوان یکی از معدود مدافعان پیامبر(ص) که در احد ۸۰ زخم تیر و نیزه و شمشیر بر بدنش وارد آمده بود. چنین بود که فاطمه (ع) از احترام خاصی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و هر گاه بهنزد پدرمیآمد، حضرتمحمد (ص) تمامقد پیش پای او برمیخاست و او را در کنار خویش مینشاند.
فاطمه (ع) که شخصیتی دانا و خبیر در امور اسلام بوده، تسلط کمنظیری در آیههای قرآنداشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه و تسلط فاطمه (ع) بر موازین اسلام و بیان مؤثر و دلنشین او را هنوز میتوان با خواندن و بررسی خطابههایش مشاهده کرد که خوشبختانه از او بهیادگار مانده است.
مشهورترین نظر درمیان مورخین اسلامی ایناست که آنحضرت 5سال پیشاز ظهور اسلام و پیامبری محمد (ص) بهدنیا آمده است. اینروایت با نقشها و مسئولیتهایی که بهطور خلاصه آوردیم، تطابق دارد. مطابق اینتاریخ، فاطمه (ع) هنگام ازدواج در سال دوم هجری، 18سال داشته و هنگام وفاتش که اندکی پساز وفات پیامبر(ص) روی داده است، زن جوانی با حدود 28سال عمر بوده است.
خجستهمیلاد فاطمه، میلاد زنی است که بدون درک و معرفت او، شناختن و برخورداری از پیامهای اسلام، میسر نیست. و گواه اینحقیقت، همانا کلام و وصیت معروف پیامبر اسلام (ص) است که مکرراً میفرمود:
«درمیان شما دو میراث گرانبها باقی میگذارم که از یکدیگر جداییناپذیرند و پساز من در صورت آویختن بهآنها هرگز گمراه نخواهید شد. ایندو میراث عبارتند از ”قرآن“ و ”اهلبیت“ و ”عترت“ من».
و خود آن حضرت، فراوان تصریح و تکرار میکرد که «اهلبیت پیامبر(ص) عبارتند از: فاطمه و همسرش علی، فاطمه و فرزندانش حسن و حسین (ع) ».
فاطمه (ع) چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرتمحمد(ص) و حضرت خدیجه است. اینخاندان دارای ۶فرزند شدند که ۴تن از آنها دختر و ۲تن پسر بودند. پسران، قاسم و طاهر نام داشتند و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه (ع) نامیده شدند. بهنوشته مورخان معروف، قاسم نخستین فرزندشان بود و پساز قاسم بهترتیب زینب، رقیه و امکلثوم، یعنی سه دختر بهدنیا آمدند و سپس طاهر و آخرین فرزندشان هم فاطمه (ع) بود.
شگفتا که از اینمیان، هر دو پسر، یعنی قاسم و طاهر در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ آنان و باقیماندن همه دختران بود که دشمنان بهمحمد (ص) شماتت میکردند که آنحضرت «ابتر»، یعنی بیدنباله است. چرا که بهنظر مردمان جاهلیت پیشاز اسلام، نسل و تبار هر کسی تنها توسط پسرانش ادامه مییابد.
هر چهار دختر اینخاندان نیز که بهتمامی از اولینزنان پیشقدم در اسلام بودند، عمرهای طولانی نداشته و همگی جوانمرگ شدند. ایندختران تا وفات مادرشان خدیجه (ع) در سال یازدهم پیامبری حضرتمحمد (ص) در حیات بوده و تحترهبری پدرشان پیامبر(ص) مبارزه میکردند و سپس مانند پدر به مدینه هجرت کردند. لیکن در مدینه، نخست رقیه و سپس زینب و امکلثوم وفات کردند و تنها فرزندی که برای پیامبر(ص) باقی ماند، فاطمه (ع) بود که او هم پساز تلخیهای فراق پدر و حوادث بعدی، چندماهی بیشتر عمر نکرد و در اوج جوانی، حداکثر در 28سالگی، وفات کرد.
فاطمه (ع) بیشاز 5سال نداشت که پدرش حضرتمحمد (ص) بهپیامبری برگزیده شد و ایندختر از خردسالی با حوادث ظهور اسلام روبهرو شد و هنوز دخترکی 9-8ساله بود که دعوت و جنبش اسلام علنی شد و دشمنیهای مردم مکه با پدرش محمد (ص) اوج گرفت. چنین بود که فاطمه (ع) از همین سنوسال بهعنوان یک پیرو جدی و مؤمن در کنار پدرش پیامبر(ص) دیده میشود که فعالانه از آنحضرت دفاع و حفاظت میکرده است.
در سن 11-10سالگی، فاطمه (ع) همراه با پدر و مادرش و عموم گروندگان حضرتمحمد (ص) و حامیانش، به شعب ابیطالب تبعید شدند، و در اینتبعید که ۴سال ادامه یافت، حضور ایندخترک، مایه دلگرمی همگان و بخصوص خدیجه (ع) بود که در اثر فشارهای اینتبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود.
فاطمه (ع) اندکی پساز پایان تبعید، مادرش را ازدست داد و به فاصله چند روز، ابوطالب هم، که عموی حضرتمحمد (ص) و پدر علی (ع) و حامی مهم پیامبر(ص) بود، وفات کرد. با فوت او، مکه برای پیامبر(ص) و پیروانش ناامن شد و بهفرمان آن حضرت، مسلمانان، گروهگروه به مدینه مهاجرت کردند تا که خود پیامبر(ص) هم در سال سیزدهم بعثت، به هجرت دست زد و فاطمه (ع) در جمع گروه کوچکی از زنان خاندان پیامبر(ص) هجرت کرد.
چند ماه پساز هجرت به مدینه، فاطمه (ع) با علی (ع) ازدواج کرد و 4فرزند نصیب اینخاندان جدید شد. فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از امامحسن (ع) و امامحسین (ع) و دو خواهر، یعنی زینبکبری (ع) و زینبوسطی (ع) که به امکلثوم معروف است.
فاطمه (ع) بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی، برجسته و بینظیر بود و محبت پیامبر(ص) به وی، مشهور خاصوعام است. او بسیار سادهزیست و زحمتکش بود و چنانکه در تاریخ و روایتهای اسلامی فراوان آمده است، دستها و شانههای فاطمه (ع) دراثر کار بدنی، پینهدار بود. پیداست که اینهمه رنج و کار بدنی، برای گذران یک خانواده کوچک و سادهزیست ضرورت نداشت.
ایثار فاطمه (ع) در بخشندگی و انفاق، یعنی مقدمداشتن نیاز دیگران بر خویش، زبانزد بود. در یک مورد که او و همسر و فرزندانشان سه روز روزهدار بوده و طی هر سه روز بهخاطر بخشش خوراکی خود، روزه را بدون سحری و افطاری ادامهدادند، در قرآنمجید مورد ستایش قرار گرفته است (آیه8 سوره انسان-76).
در سالهای دشوار و نداری مسلمین که پیامبر(ص) قادر بهتأمین هزینه جهاد مجاهدانش نبود، خاندان فاطمه چنان فداکارانه میزیست که نهتنها علی (ع) در همه موارد در صف مقدم بود بلکه خود فاطمه (ع) هم در مهمترین جنگها حضور داشته و فداکاریهای مهمی نشان میداد. فاطمه (ع) وقتی در سال سوم هجری به جنگ دشوار احدروانه میشد، تنها چهلروز بود که اولینفرزندش، یعنی امامحسن (ع) را بهدنیا آورده بود. در چنین وضعیتی، او مسئولیتهای سنگینی را عهدهدار شد از حمل مشکهای سنگین بر دوشهای خود به منظور رسانیدن آب به مجاهدان صف مقدم و دردناکتر، مسئولیت درمان مجروحان بود، بخصوص درمان پدر محبوبش پیامبر(ص) که از ناحیه پیشانی و دهان زخمخورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی (ع) بهعنوان یکی از معدود مدافعان پیامبر(ص) که در احد ۸۰ زخم تیر و نیزه و شمشیر بر بدنش وارد آمده بود. چنین بود که فاطمه (ع) از احترام خاصی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و هر گاه بهنزد پدرمیآمد، حضرتمحمد (ص) تمامقد پیش پای او برمیخاست و او را در کنار خویش مینشاند.
فاطمه (ع) که شخصیتی دانا و خبیر در امور اسلام بوده، تسلط کمنظیری در آیههای قرآنداشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه و تسلط فاطمه (ع) بر موازین اسلام و بیان مؤثر و دلنشین او را هنوز میتوان با خواندن و بررسی خطابههایش مشاهده کرد که خوشبختانه از او بهیادگار مانده است.
مشهورترین نظر درمیان مورخین اسلامی ایناست که آنحضرت 5سال پیشاز ظهور اسلام و پیامبری محمد (ص) بهدنیا آمده است. اینروایت با نقشها و مسئولیتهایی که بهطور خلاصه آوردیم، تطابق دارد. مطابق اینتاریخ، فاطمه (ع) هنگام ازدواج در سال دوم هجری، 18سال داشته و هنگام وفاتش که اندکی پساز وفات پیامبر(ص) روی داده است، زن جوانی با حدود 28سال عمر بوده است.
کاروان کوچکی که آمال پیامبر بود
هجرت حضرتمحمد (ص) به ”یثرب“، سیزدهسال پساز بعثت روی داد و اینشهر با ورود پیامبر(ص) ”مدینةالنبی“ خوانده شد. در اینهجرت محمد (ص) با ”یارغار“ خود،ابوبکر، همسفر بوده و با یک ساربان و یک راهبلد همراهی میشدند.
پیشازاین، بیشتر یاران آنحضرت از زن و مرد مسلمانی که طی 13سال فعالیت حضرتمحمد (ص) در مکه به اسلام گرویده بودند، بهتدریج رهسپار یثرب شده و در آنجا مستقر و مشغول فعالیت بودند.
اما پیامبر(ص) هنگامی که بهنزدیکی مقصد رسید، یعنی بهآبادی «قبا» که یک روز راه با یثرب فاصله داشت، اعلام داشت که تا رسیدن کاروان کوچک بعدی که به سرپرستی علی (ع) در راه بود، منتظر خواهد ماند و لذا چند روزی در قبا اقامت گزیده و مسجد سادهیی در اینآبادی احداث فرمود.
هجرت حضرتمحمد (ص) به ”یثرب“، سیزدهسال پساز بعثت روی داد و اینشهر با ورود پیامبر(ص) ”مدینةالنبی“ خوانده شد. در اینهجرت محمد (ص) با ”یارغار“ خود،ابوبکر، همسفر بوده و با یک ساربان و یک راهبلد همراهی میشدند.
پیشازاین، بیشتر یاران آنحضرت از زن و مرد مسلمانی که طی 13سال فعالیت حضرتمحمد (ص) در مکه به اسلام گرویده بودند، بهتدریج رهسپار یثرب شده و در آنجا مستقر و مشغول فعالیت بودند.
اما پیامبر(ص) هنگامی که بهنزدیکی مقصد رسید، یعنی بهآبادی «قبا» که یک روز راه با یثرب فاصله داشت، اعلام داشت که تا رسیدن کاروان کوچک بعدی که به سرپرستی علی (ع) در راه بود، منتظر خواهد ماند و لذا چند روزی در قبا اقامت گزیده و مسجد سادهیی در اینآبادی احداث فرمود.
انتظارکشیدن از آنگروه در عین حضور و استقرار همه ”مهاجران“ در یثرب و پیشواز گرم ”انصار“ میزبان، پیام اهمیت کسانی بود که در گروه کوچک رهسپار بودند. کاروان علی (ع) شامل چند تن از بانوان خاندان محمد (ص) بود ازجمله فاطمه (ع) که مهمترینشان بوده است. اینکه چرا پیامبر(ص) بهانتظار رسیدن فاطمه و علی (ع) ماند تا که بهاتفاق آنها وارد موطن جدید اسلام شود، بهماهیت و جایگاه تاریخی ”هجرت“ ارتباط دارد.
بهطور خلاصه، معضل قدیمی در یثرب که انتظار میرفت بهبرکت اسلام و هجرت محمد (ص) بهآنجا حل شود، گره کور یک جنگ برادرکشی بود که از حدود یکصدسال پیش میان دو قبیله همخون ”اوس“ و ”خزرج“ درگیر بوده و استمرار داشت. دو قبیله، ریشه واحدی داشتند و دراصل، نوادگان مادربزرگ ناموری بودند بهنام ”غیله“، و از همین روی، دو قبیله را درمجموع ”بنیغیله“ میخواندند.
پساز صدسال خونریزی، اینک پیام محمد (ص) توانسته بود با ابلاغ عقیده توحید و ”رحمت اسلام“، بسیاری از هر دو قبیله را جذب کرده و از دشمنی برهاند. اینک و با هجرت آنحضرت به یثرب، محمد (ص) بهصفت ”پیامبر صلح و رحمت و رهایی“ وارد اینشهر میشده است تا راهنمای آنان در نجات از خونریزی و برادرکشی دیرین شده و برای ایجاد جامعهیی متحد و زیر پرچم دین توحیدی اسلام، هدایتشان کند.
اینچنین، هجرت محمدی (ص) نهتنها پناهجویی یک مشت مسلمان درمانده از مکه نبود، بلکه ارمغانآورنده ”یگانه راهحل“ برای مشکل دیرپای یثرب بود، یعنی همانآئین ”توحید و صلح“ برای نجات مردمان از تعصبهای جنگ داخلی و تا ساختن ”جامعهیی نوین“ برپایه آئین توحیدی تازه. راز قدرتگرفتن شگفتانگیز اسلام از مقطع هجرت را بایستی در همین جست که قادر بهارائه یک ”راهحل تأثیرگذار در حل مشکلات حیات اجتماعی و زندگی زمینی بود. با هجرت، اسلام باشتابی بیسابقه، بهپیروزیها و پیشرفتهای پیدرپی علیه شرک و ارتجاع نایل آمد و هم در عرصه ایدئولوژیک، یعنی ارائه ارزشها و تعالیم آرمانی و هم در ساختن انسان جدید و تحولات انقلابی، چنان قدرتی گرفت که قدیمیهای مهاجر در رؤیاها هم گمان نداشتند.
حال باید پرسید که آیا دین محمد (ص) در جایگاه ”یگانه راهحل“ برای درمان گرفتاری مردم میزبان، چه نمونههای انسانی و نمادهای ارزشی برای پیروان در شهر و موطن جدید اسلام دردست داشت و ایننمونهها و نمادها چه کسانی هستند؟ روشن است که اگر حضرتمحمد (ص) چنین سلاحی نمیداشت و نمیتوانست الگو و نماد قابلپیروی برای زنان یا مردان مسلمان ارائه کند، آیا جز بهاینمعنی بود که دینش عقیم و ابتر است و پساز 13سال، هنوز حاصل قابل ارائهیی بهبار نیاورده است؟
اینبود که باهمه احترام بهتمامی پیشکسوتان اسلام، معنی نداشت که محمد (ص) بدون نمونههای اصلی برآمده از دین و مرامش، در یثرب اعلام حضور کند و راه و رسم جدید را حاکم و جاری گرداند. و ایننمونهها جز فاطمه و علی (ع) نبودند. اینان تنها نمونههایی بودند که حتی یک روز از عمر خویش را به بتپرستی نگذرانیده بودند و پیشاز آنکه کمترین رنگی از خرافهها و سنن شرک و جاهلیت بگیرند، وارد اسلام و مبارزه توحیدی شده بودند و لذا تمام خصال و فضیلتهای عقیدتی و انسانی آنها، هرکدام انعکاسی از گوهر این مرام توحیدی و ارزشهای ماهیتی اسلام بود.
آری، نظر بهزمینههای اینهجرت که همانا تشنگی مردمان یثرب برای صلح و برادری بود، تکتک کارکردهای ”پیامبر صلح“ را باید در ارتباط باهمانمعضل سترگ ارزیابی کرد. یعنی هماننیاز به یک ”راهحل“ برای تبدیل ”یثرب“ کهنه و خونریز به ”مدینه“ انقلابی و توحیدی. و اینترجمان مسئولیت حساس خود آنحضرت و یکایک خاندان و نزدیکانی بود که منعکسکننده مرام و تربیت حضرتمحمد (ص) بودند...
فهمکردن نقش فاطمه (ع) در جامعه جدید نیز در چارچوب همین اصل میسر است که چهکسی میبایست و میتوانست عهدهدار نشاندادن عینی تعالیم محمد (ص) و مجسمساختن حقیقت اینتعالیم برای شناساندن به گروندگان و مردمان برآید.
همین بود که بهگواهی تاریخ، میبینیم شخص پیامبر(ص) همواره با بیان و بیاناتش بهشناساندن فاطمه (ع)، و اگر دقیقتر بگوییم، شناساندن فاطمه و علی (ع)، همت میگماشت و آیههای قرآننیز به معرفی آنها و ارزشهایی که حاملش بودند، میپرداخت.
ازدواج سریع فاطمه و علی (ع) طی چند ماه از هجرت نیز رویدادی است که باید ضرورت آن را بر همین سیاق ادراک و معنی کرد که یعنی آفریدن نمونهیی متفاوت از خانوادههای عادی و کهنه و برپاشده بر دیدگاه توحیدی اسلام.
بهطور خلاصه، معضل قدیمی در یثرب که انتظار میرفت بهبرکت اسلام و هجرت محمد (ص) بهآنجا حل شود، گره کور یک جنگ برادرکشی بود که از حدود یکصدسال پیش میان دو قبیله همخون ”اوس“ و ”خزرج“ درگیر بوده و استمرار داشت. دو قبیله، ریشه واحدی داشتند و دراصل، نوادگان مادربزرگ ناموری بودند بهنام ”غیله“، و از همین روی، دو قبیله را درمجموع ”بنیغیله“ میخواندند.
پساز صدسال خونریزی، اینک پیام محمد (ص) توانسته بود با ابلاغ عقیده توحید و ”رحمت اسلام“، بسیاری از هر دو قبیله را جذب کرده و از دشمنی برهاند. اینک و با هجرت آنحضرت به یثرب، محمد (ص) بهصفت ”پیامبر صلح و رحمت و رهایی“ وارد اینشهر میشده است تا راهنمای آنان در نجات از خونریزی و برادرکشی دیرین شده و برای ایجاد جامعهیی متحد و زیر پرچم دین توحیدی اسلام، هدایتشان کند.
اینچنین، هجرت محمدی (ص) نهتنها پناهجویی یک مشت مسلمان درمانده از مکه نبود، بلکه ارمغانآورنده ”یگانه راهحل“ برای مشکل دیرپای یثرب بود، یعنی همانآئین ”توحید و صلح“ برای نجات مردمان از تعصبهای جنگ داخلی و تا ساختن ”جامعهیی نوین“ برپایه آئین توحیدی تازه. راز قدرتگرفتن شگفتانگیز اسلام از مقطع هجرت را بایستی در همین جست که قادر بهارائه یک ”راهحل تأثیرگذار در حل مشکلات حیات اجتماعی و زندگی زمینی بود. با هجرت، اسلام باشتابی بیسابقه، بهپیروزیها و پیشرفتهای پیدرپی علیه شرک و ارتجاع نایل آمد و هم در عرصه ایدئولوژیک، یعنی ارائه ارزشها و تعالیم آرمانی و هم در ساختن انسان جدید و تحولات انقلابی، چنان قدرتی گرفت که قدیمیهای مهاجر در رؤیاها هم گمان نداشتند.
حال باید پرسید که آیا دین محمد (ص) در جایگاه ”یگانه راهحل“ برای درمان گرفتاری مردم میزبان، چه نمونههای انسانی و نمادهای ارزشی برای پیروان در شهر و موطن جدید اسلام دردست داشت و ایننمونهها و نمادها چه کسانی هستند؟ روشن است که اگر حضرتمحمد (ص) چنین سلاحی نمیداشت و نمیتوانست الگو و نماد قابلپیروی برای زنان یا مردان مسلمان ارائه کند، آیا جز بهاینمعنی بود که دینش عقیم و ابتر است و پساز 13سال، هنوز حاصل قابل ارائهیی بهبار نیاورده است؟
اینبود که باهمه احترام بهتمامی پیشکسوتان اسلام، معنی نداشت که محمد (ص) بدون نمونههای اصلی برآمده از دین و مرامش، در یثرب اعلام حضور کند و راه و رسم جدید را حاکم و جاری گرداند. و ایننمونهها جز فاطمه و علی (ع) نبودند. اینان تنها نمونههایی بودند که حتی یک روز از عمر خویش را به بتپرستی نگذرانیده بودند و پیشاز آنکه کمترین رنگی از خرافهها و سنن شرک و جاهلیت بگیرند، وارد اسلام و مبارزه توحیدی شده بودند و لذا تمام خصال و فضیلتهای عقیدتی و انسانی آنها، هرکدام انعکاسی از گوهر این مرام توحیدی و ارزشهای ماهیتی اسلام بود.
آری، نظر بهزمینههای اینهجرت که همانا تشنگی مردمان یثرب برای صلح و برادری بود، تکتک کارکردهای ”پیامبر صلح“ را باید در ارتباط باهمانمعضل سترگ ارزیابی کرد. یعنی هماننیاز به یک ”راهحل“ برای تبدیل ”یثرب“ کهنه و خونریز به ”مدینه“ انقلابی و توحیدی. و اینترجمان مسئولیت حساس خود آنحضرت و یکایک خاندان و نزدیکانی بود که منعکسکننده مرام و تربیت حضرتمحمد (ص) بودند...
فهمکردن نقش فاطمه (ع) در جامعه جدید نیز در چارچوب همین اصل میسر است که چهکسی میبایست و میتوانست عهدهدار نشاندادن عینی تعالیم محمد (ص) و مجسمساختن حقیقت اینتعالیم برای شناساندن به گروندگان و مردمان برآید.
همین بود که بهگواهی تاریخ، میبینیم شخص پیامبر(ص) همواره با بیان و بیاناتش بهشناساندن فاطمه (ع)، و اگر دقیقتر بگوییم، شناساندن فاطمه و علی (ع)، همت میگماشت و آیههای قرآننیز به معرفی آنها و ارزشهایی که حاملش بودند، میپرداخت.
ازدواج سریع فاطمه و علی (ع) طی چند ماه از هجرت نیز رویدادی است که باید ضرورت آن را بر همین سیاق ادراک و معنی کرد که یعنی آفریدن نمونهیی متفاوت از خانوادههای عادی و کهنه و برپاشده بر دیدگاه توحیدی اسلام.
نـهاد عقیدتی در خانواده فاطمه (ع)
حدود سه ماه پساز استقرار پیامبر(ص) و خاندانش در مدینه، عقد ازدواج فاطمه و علی (ع) برگزار شد.
پیامبر(ص) درمورد ازدواج فاطمه (ع) بهبرخی صحابه نامدارش که پیشاز علی (ع) خواستگاری کرده بودند، پاسخ داده بود که: «منتظر فرمان خداوند هستم».
علی (ع) در خواستگاری مردد بود، زیرا مردی نادار بوده و قوت روزانه خود را بهدشواری و ازطریق آبکشی و فروش آنبه باغداران مدینه تأمین میکرد. اما وقتی برای اینموضوع بهنزد پیامبر(ص) رفت، پاسخش جز خوشامدگویی گرم نبود که چهبسا برای علی (ع) غیرمنتظره بود. اینیعنی که آن «فرمان خداوند» که پیامبر(ص) «منتظر» بوده، دیگر ابلاغ شده بود.
پیغمبر (ع) از علی (ع) میپرسد: «برای مهریه چه در دست داری؟». پاسخ کوتاه و روشن است: «از مال و دارایی چیزی ندارم». پیامبر(ص) میپرسد: «آیا زرهی را که در فلان وقت بهتو بخشیدهام، داری؟». پاسخ: «بلی یا رسولالله». میفرماید: «همانرا بهعنوان مهریه فاطمه بده». ارزش اینزره را برخی «4درهم» و برخی هم تاحدودی بیشتر گفتهاند. درهرصورت، یعنی که اینمهریه تنها یک هدیه سمبلیک بوده و بدون توجه به ارزش مالی آن.
هنگام ازدواج، فاطمه (ع) 18ساله و علی (ع) 23ساله بودند. بهدلیل وضعیت معیشتی حضرتعلی (ع) که در بالا بهآناشاره شد، مراسم ازدواج آنها تا پایان پیروزمند جنگ بدر، بهمدت 18ماه، تأخیر افتاد. اینک علی (ع) مالک یک شتر غنیمتی شده بود و آنرا به درهم فروخت تا خرج راهاندازی خانه جدید کند.
«امسلمه» همسر نامور پیامبر(ص) و «امایمن» کنیز میراثی حضرتمحمد از پدرش بود که خود بهزودی آزادش فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد، بههمراه فاطمه (ع) به خانه علی (ع) رفتند. پساز نماز شام بود که آن حضرت به خانه آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. امایمن درب را میگشاید. پیامبر(ص) میپرسد: «برادرم کجاست» ؟ امایمن با حیرت میپرسد که آیا ”برادر“ خطابش میکنی حالآنکه دخترت را همسرش کردهای؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
اینجا، پیامبر(ص) خطاب بهام ایمن ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه (ع) از آنظرف بنوشند و سپس خود از آنآب وضو ساخته و مابقی را بهروی سینه، دوشها، و بازوان علی و فاطمه (ع) پاشید و خطاب به دخترش فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچ کوتاهی در حق تو، تو را به همسری بهترین کسانم درآوردم». فاطمه (ع) تحتتأثیر عطوفتی که در کلام پیامبر(ص) موج میزد، گریست. پیامبر(ص) که بهنظر میرسید آهنگ بازگشت دارد، اندکی مکث نمود و سپس خطاب بهآندو فرمود: «من فاطمه را بهعلی امانت میسپارم» و رو بهپروردگار دعا کرد: «خداوندا، برکتهایت را در وجود ایندو فراوان گردان، وجود خودشان را برکت ده و نسلشان را پربرکت گردان».
بهیقین، صحابه هوشیار محمد (ص) دقت داشتهاند تا دریابند که چرا پیامبر(ص) همه خواستگاران نامور را رد میکرده و در ازدواج ایندختر، «منتظر فرمان خداوند» بود. چرا که اگر قرار بر اینبود که فاطمه (ع) مثلاًًً ”نظافت و پختوپز و خانهداری و... “ روزانه را در خانه کدامین مرد انجام بدهد، نیاز به ”فرمان“ ویژه، بیمعنی بود. حال، گروندگان مؤمن با اینکلام محمد (ص) که روح همسری فاطمه و علی (ع) را بیان میداشت، شمع و کلیدی مییافتند تا در شعاع آناز عهده فهم امور عظیمی برآیند. آری، پیامبر(ص) مشخص کرد که اصل پایه در روابط فاطمه و علی (ع) عبارت است از: «تعهد در برابر یک پیمان و امانت خداوندی».
آری، فاطمه (ع) یکزن در دیدگاه عادی نیست بلکه نماد و تجسم پیمان و امانتی است که امیرموحدان، علی (ع) میباید متفاوت از همه مردان عادی و عرفی، زندگی با فاطمه را با اینروح و بر اینپایه آغاز کند: امانت و ودیعه خداوند.
اینچنین، خاندان فاطمه و علی (ع) تنها یک ”نهاد نوین عقیدتی“ هستند، نه ”تملک زن“ بهنام ازدواج و یا هرگونه مفهوم رمانتیک بورژوایی و برداشتهای خانخانی آخوندی که همهشان در عمق، استثمار خالصند و در همه آنها ایننقطه مشترک است: معافکردن زن از رسالتهای ”یک انسان مسئول و موظف و قادر به ایفای مسئولیت، و خطیرترین مسئولیتها“.
اینپرسش میماند که از این ”امانت“، یعنی فاطمه و اینخاندان که یک ”نهاد نوین عقیدتی“ است، چه حاصلی از آن برخواهد آمد؟ پرسشی که پیشاز دیدن مصداقهای پاسخش، همینجا در یک کلام اشاره کنیم که: اینچنین، خداوند سورهیی را که در سالهای نخست مکه برای دفاع از پیامبرش محمد (ص) نازل فرموده بود، بهطور عملی تفسیر کرد. منظور، سوره کوثر (سوره ۱۰۸) است که درپاسخ دشمنانی آمده بود که شماتت میکردند محمد (ص) که پسری ندارد، بیدنباله است یعنی بیآینده و نابودشدنی. حال، دنباله و آیندهداری نسل و دودمان عقیدتی محمد (ص) بهطور مجسم، تفسیر و محقق شده بود.
پیداست که بشارت اینسوره که بیدنبالگی مرتجعان شماتتکننده را نوید میداده، بیان حقیقتی فراتر از نسل و زاد و ولد بود. آری، آیندهداری محمد رسولالله (ص) بهعنوان ”رحمة للعالمین“، بسا مهمتر از فراوانی نسل سادات فاطمی، مشحون از عظمت و فضیلتی است که از همین فاطمه (ع)، پرتوافکن و جاودانه شده است. نمونهاش فزایندگی عاشورای حسین (ع) و یا آیندهیی فروزان که پرچم برقراری جامعه بیطبقه توحیدی بر دوش نواده فاطمه (ع)، مهدی (عج) دراهتزاز خواهد بود.
حدود سه ماه پساز استقرار پیامبر(ص) و خاندانش در مدینه، عقد ازدواج فاطمه و علی (ع) برگزار شد.
پیامبر(ص) درمورد ازدواج فاطمه (ع) بهبرخی صحابه نامدارش که پیشاز علی (ع) خواستگاری کرده بودند، پاسخ داده بود که: «منتظر فرمان خداوند هستم».
علی (ع) در خواستگاری مردد بود، زیرا مردی نادار بوده و قوت روزانه خود را بهدشواری و ازطریق آبکشی و فروش آنبه باغداران مدینه تأمین میکرد. اما وقتی برای اینموضوع بهنزد پیامبر(ص) رفت، پاسخش جز خوشامدگویی گرم نبود که چهبسا برای علی (ع) غیرمنتظره بود. اینیعنی که آن «فرمان خداوند» که پیامبر(ص) «منتظر» بوده، دیگر ابلاغ شده بود.
پیغمبر (ع) از علی (ع) میپرسد: «برای مهریه چه در دست داری؟». پاسخ کوتاه و روشن است: «از مال و دارایی چیزی ندارم». پیامبر(ص) میپرسد: «آیا زرهی را که در فلان وقت بهتو بخشیدهام، داری؟». پاسخ: «بلی یا رسولالله». میفرماید: «همانرا بهعنوان مهریه فاطمه بده». ارزش اینزره را برخی «4درهم» و برخی هم تاحدودی بیشتر گفتهاند. درهرصورت، یعنی که اینمهریه تنها یک هدیه سمبلیک بوده و بدون توجه به ارزش مالی آن.
هنگام ازدواج، فاطمه (ع) 18ساله و علی (ع) 23ساله بودند. بهدلیل وضعیت معیشتی حضرتعلی (ع) که در بالا بهآناشاره شد، مراسم ازدواج آنها تا پایان پیروزمند جنگ بدر، بهمدت 18ماه، تأخیر افتاد. اینک علی (ع) مالک یک شتر غنیمتی شده بود و آنرا به درهم فروخت تا خرج راهاندازی خانه جدید کند.
«امسلمه» همسر نامور پیامبر(ص) و «امایمن» کنیز میراثی حضرتمحمد از پدرش بود که خود بهزودی آزادش فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد، بههمراه فاطمه (ع) به خانه علی (ع) رفتند. پساز نماز شام بود که آن حضرت به خانه آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. امایمن درب را میگشاید. پیامبر(ص) میپرسد: «برادرم کجاست» ؟ امایمن با حیرت میپرسد که آیا ”برادر“ خطابش میکنی حالآنکه دخترت را همسرش کردهای؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
اینجا، پیامبر(ص) خطاب بهام ایمن ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه (ع) از آنظرف بنوشند و سپس خود از آنآب وضو ساخته و مابقی را بهروی سینه، دوشها، و بازوان علی و فاطمه (ع) پاشید و خطاب به دخترش فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچ کوتاهی در حق تو، تو را به همسری بهترین کسانم درآوردم». فاطمه (ع) تحتتأثیر عطوفتی که در کلام پیامبر(ص) موج میزد، گریست. پیامبر(ص) که بهنظر میرسید آهنگ بازگشت دارد، اندکی مکث نمود و سپس خطاب بهآندو فرمود: «من فاطمه را بهعلی امانت میسپارم» و رو بهپروردگار دعا کرد: «خداوندا، برکتهایت را در وجود ایندو فراوان گردان، وجود خودشان را برکت ده و نسلشان را پربرکت گردان».
بهیقین، صحابه هوشیار محمد (ص) دقت داشتهاند تا دریابند که چرا پیامبر(ص) همه خواستگاران نامور را رد میکرده و در ازدواج ایندختر، «منتظر فرمان خداوند» بود. چرا که اگر قرار بر اینبود که فاطمه (ع) مثلاًًً ”نظافت و پختوپز و خانهداری و... “ روزانه را در خانه کدامین مرد انجام بدهد، نیاز به ”فرمان“ ویژه، بیمعنی بود. حال، گروندگان مؤمن با اینکلام محمد (ص) که روح همسری فاطمه و علی (ع) را بیان میداشت، شمع و کلیدی مییافتند تا در شعاع آناز عهده فهم امور عظیمی برآیند. آری، پیامبر(ص) مشخص کرد که اصل پایه در روابط فاطمه و علی (ع) عبارت است از: «تعهد در برابر یک پیمان و امانت خداوندی».
آری، فاطمه (ع) یکزن در دیدگاه عادی نیست بلکه نماد و تجسم پیمان و امانتی است که امیرموحدان، علی (ع) میباید متفاوت از همه مردان عادی و عرفی، زندگی با فاطمه را با اینروح و بر اینپایه آغاز کند: امانت و ودیعه خداوند.
اینچنین، خاندان فاطمه و علی (ع) تنها یک ”نهاد نوین عقیدتی“ هستند، نه ”تملک زن“ بهنام ازدواج و یا هرگونه مفهوم رمانتیک بورژوایی و برداشتهای خانخانی آخوندی که همهشان در عمق، استثمار خالصند و در همه آنها ایننقطه مشترک است: معافکردن زن از رسالتهای ”یک انسان مسئول و موظف و قادر به ایفای مسئولیت، و خطیرترین مسئولیتها“.
اینپرسش میماند که از این ”امانت“، یعنی فاطمه و اینخاندان که یک ”نهاد نوین عقیدتی“ است، چه حاصلی از آن برخواهد آمد؟ پرسشی که پیشاز دیدن مصداقهای پاسخش، همینجا در یک کلام اشاره کنیم که: اینچنین، خداوند سورهیی را که در سالهای نخست مکه برای دفاع از پیامبرش محمد (ص) نازل فرموده بود، بهطور عملی تفسیر کرد. منظور، سوره کوثر (سوره ۱۰۸) است که درپاسخ دشمنانی آمده بود که شماتت میکردند محمد (ص) که پسری ندارد، بیدنباله است یعنی بیآینده و نابودشدنی. حال، دنباله و آیندهداری نسل و دودمان عقیدتی محمد (ص) بهطور مجسم، تفسیر و محقق شده بود.
پیداست که بشارت اینسوره که بیدنبالگی مرتجعان شماتتکننده را نوید میداده، بیان حقیقتی فراتر از نسل و زاد و ولد بود. آری، آیندهداری محمد رسولالله (ص) بهعنوان ”رحمة للعالمین“، بسا مهمتر از فراوانی نسل سادات فاطمی، مشحون از عظمت و فضیلتی است که از همین فاطمه (ع)، پرتوافکن و جاودانه شده است. نمونهاش فزایندگی عاشورای حسین (ع) و یا آیندهیی فروزان که پرچم برقراری جامعه بیطبقه توحیدی بر دوش نواده فاطمه (ع)، مهدی (عج) دراهتزاز خواهد بود.
اعتصاب واعتراض و تظاهرات# سرنگونی رژیم # اتحادوهمبستگی
مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
مطالب ما را در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتر @bahareazady دنبال کنید