پزشکیان، دوای دردهای خامنهای یا آغاز پایان؟
خامنهای پسامرگ رئیسی به پزشکیان تن داد، حال با آمدن پزشکیان این سوال مطرح است که وی آخرین رئیسجمهور خواهد بود یا آخرین شانس خامنهای؟ماهیت ضدمردمی حاکمیت ملایان، باعث شده است که به جای جامعه دوقطبی اکنون یک سهقطبی یا یک مثلث در جامعه ایران ایجاد شود. مثلثی که میتوان گفت در فرداي پس از انتخابات ریاست جمهوری حکومت ايران و آمدن پزشکیان شکل گرفته است.
اين مثلث داراي سه ضلع است: مردم معترض، نهاد قدرت [بخوانید خامنهای و ارگانهای نظامی و مالی تحت امر او] و رئيسجمهور منصوب.
از همان روز اول، انتصاب پزشکیان خامنهای یا نهاد قدرت همه کوششش را كرد كه به پزشکیان بفهماند، هيچ چيزي عوض نشده، بايد همه نهادها و عناصر حاكميت، بدانند قدرت دست كيست؟!
یک ضلع مثلث یعنی مردم معترض، در هر دو دور انتخابات ریاست جمهوری تحریم حداکثری را انتخاب کردند.
هر چند اصلاحطلبان قلابی تمامی تلاش خود را کردند که با تبلیغات فراوان و نمایش پوسیده اصلاحات، تعداد بیشتری را به پای صندوق بکشانند.
هدف آنان نیز درمان تحریم و کسب مشروعیت نداشته برای خامنهای بود. اما در تحقیق هدف خود به دلیل تحریم حداکثری شکست خوردند.
ضلع ديگر حاكميت است. حاکمیت پس از آنکه نتوانست موضوع آزاردهنده تحریم حداکثری را به مدد اصلاحطلبان درمان کند، انتقام خود را در چینش و مبلمان کابینه گرفت.
به گونهای که پزشکیانی که نماینده جریان اصلاحطلبان قلابی وانمود میشد، در نهایت با سمتوسودهی خامنه ای وزرایی را معرفی کرد که به هر کس و هر چیز تعلق خاطر داشتند جز اصلاحطلبان قلابی.
بدین طریق خامنهای، انتقام خود را از مردم ایران و حداکثر تحریمی گرفت.
در ضلع سوم این مثلث پزشکیان یا رئیسجمهور منصوب قرار دارد. وی در ابتدا و با ظاهر اصلاحطلبان وارد گود شد در حالی که داشت افکار عمومی را میفریفت.
کلاه گشاد خامنهای و پزشکیان بر سر اصلاحطلبان قلابی
اندکی گذشت و مراسم تنفیذ و تحلیف او برگزار شد و نوبت به معرفی کابینه به مجلس رسید، فریبخوردگان رفته به پای صندوق بر اثر تبلیغات اصلاحطلبان قلابی، تازه فهمیدند چه کلاهی بر سرشان رفته است.
آنان به واکنشهای مختلفی پرداختند. پیوستار مختلفی از واکنشها از نقد تا به سخرهگرفتن تا عداوت و دشمنی، بین قشر خاکستری و نه اکثریت مردم ایران و پزشکیان به وجود آمد.
چون آنان دیدند که کابینهای که پزشکیان با ادعای اصلاحطلبی، معرفی کرده است از دولت رئیسی مرتجعتر و راستتر است و سهم اصولگرایان مرتجع در آن شامل همه کیک قدرت میشود. پس شکرآب بین این قشر خاکستری و پزشکیان و در مقیاسی بالاتر کلیت حاکمیت و خامنهای به وجود آمد.
مافوق این دشمنی، دشمنی اصلی بین مردم ایران و حداکثر تحریمی یعنی جبهه خلق با کلیت حاکمیت ملایان از خامنهای تا پزشکیان و اصلاحطلبان قلابی در جریان بود و هست.
حالا دو ضلع این مثلث یعنی نهاد قدرت، خامنهای و پزشکیان و اصولگرایان مرتجع با هم پیوستگی دارند.
اما این پایان ماجرا نیست با پیوستگی دو ضلع، هیچ گاه مثلثی شکل نمیگیرد. ضلع سوم نیز باید در پیوستگی با دو ضلع دیگر باشد.
اما معادله دقیقا بر عکس این است. اگر پیش از این درصد مشخصی، اکثریت تحریمی در مخالفت با حاکمیت بودند، این دور و با حربه خامنهای و پزشکیان، قشر خاکستری نیز به این حداکثر تحریمی افزوده شد.
بنابراین ضلع سوم مثلث از دو ضلع آن، بسیار دور شد.
این مختصات وضعیت سیاسی حال حاضر جامعه ایران است. فاجعه و بحران برای حاکمیت، کمترین نامی است که میتوان بر آن گذاشت.
حال کمی به قبلتر برمیگردیم تا پدیده را طبق اصول دیالکتیک در یک بستر امتدادیابنده تبیین کنیم.
پزشکیان، بحرانهای لاعلاج و پایان راه
حاکمیت ملایان پسااعتراضات ۱۴۰۱ به یک دوقطبی بزرگ یعنی جبهه خلق و حاکمیت تقسیم شده است. پسا این اعتراضات، انزوای بینالمللی در زمینه حقوق بشر نیز دامنگیرش شده است.
پیشتر از آن هم استقرار دولت رئیسی با جراحی همه غیرخودیها بود که آن هم در راستای دوقطبی شدن بیشتر جامعه تعبیر و تفسیر میگردد.
ابربحرانها و بیش از ۱۰ گسل اجتماعی در داخل کشور حاکمیت را احاطه کرده است که هیچ دولتی توان پاسخگویی و حل آن را ندارد.
وضعیت تولید و فروش نفت به عنوان تنها منبع قابل اتکا روز به روز وخیمتر میشود بیآنکه سرمایهگذاری جاری و آتی انجام شود و صنعت نفت حاکمیت به شدت آستانه فرسودگی را گذرانده است.
کسری بودجهای که چندسالی است گریبان دولتهای منصوب را گرفته و ولکن ماجرا هم نیست دیگر ابربحران دولتها و خامنهای است.
به موازات، در سیاست خارجی نیز تشدید تضادها باعث شده که حاکمیت همیشه مسئله روی میز جامعه جهانی بوده و باشد.
چالشها و تنشهای ایجاد شده توسط حاکمیت مانند برنامه هستهای و موشکی، نقض حقوق بشر، ترورویسم و دخالتهای منطقهای و… منجملهاند.
اما برآیند دور شدن اضلاع این مثلث از یکدیگر نه به نفع حاکمیت که به نفع مردم ایران ترجمه میشود.
در حالی که قلمبهمزدان حاکمیت، وضعیت کنونی کشور را «اتحاد، وفاق ملی» و… میخوانند، همزمان ترس خود را از براندازی و تغییر و سرنگونی بروز میدهند.
حتی تفرق باعث شده است که جنگ موهوم خارجی نیز به عنوان یک پارامتر ترسزا برای حاکمیت و مهرههای آن جلوه کند.
برخی مواقع آشکارا و برخی مواقع تلویحا و بدون آنکه خود متوجه شوند به آن اقرار میکنند.
آنان پزشکیان را پسا سیاست خالصسازی خامنهای آخرین شانس حاکمیت برای «جمهوریت نظام» میدانند.
حال آنکه با اوصافی که گذشت او بیشتر به آخرین رئیسجمهور حاکمیت ملایان میماند. یعنی پایان کار ملایان آغاز شده است.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7