العرب لندن – خیرالله خیرالله :ایران در بحران بزرگی که درگیر است چگونه خود را نجات میدهد
از جالبترین اظهارات مقامات در "جمهوری اسلامی"، اعتراض آنها به هر کسی است که از دخالت ایران در امور داخلی سوریه سخن میگوید. در واقع، اعتراض ایرانیها کاملاً بجا است، زیرا سوریه دیگر یک مسئله خارجی برای ایران نیست، بلکه یک موضوع داخلی به شمار میرود، بهویژه در 24 سال گذشته از حکومت بشار اسد، که زیر سلطه حسن نصرالله، دبیرکل سابق حزبالله که در اواخر سپتامبر گذشته توسط اسرائیل ترور شد قرار داشت.
مقامات ایرانی تمایلی به پذیرش تغییراتی که در سوریه رخ داده ندارند، تغییراتی که بهوضوح از مرزهای این کشور فراتر رفتهاند. آری سوریه دیگر تحت حاکمیت رژیم علوی و در نتیجه تحت سرپرستی ایران قرار ندارد، وضعیتی که از زمان جانشینی بشار اسد بهجای پدرش در سال 2000 آغاز شد. البته این بدان معنا نیست که حافظ اسد، پدر بشار، تحت تأثیر ایران قرار نداشت. از زمان تأسیس "جمهوری اسلامی" در سال 1979، ایران نفوذ خود را در سوریه گسترش داده بود. حافظ اسد، با استفاده از دیدگاههای مذهبی، پایههای این نفوذ را بنا نهاد، اما بشار اسد این وابستگی را گسترش داد و سرانجام بهطور کامل در آغوش ایران سقوط کرد.
تأیید این ادعا را میتوان در مداخله مستقیم و غیرمستقیم ایران از سال 2011 مشاهده کرد؛ زمانی که "جمهوری اسلامی" برای جلوگیری از سقوط رژیم سوریه وارد عمل شد. با این حال، اکنون میزان شکست ایران در سوریه به حدی بزرگ است که "جمهوری اسلامی" نمیتواند ابعاد آن را بهخوبی درک کند.
این شکست با نادیده گرفتن دلایلی که منجر به آن شد، همراه بود. این شکست زمانی آغاز شد که ایران بهاشتباه تصور کرد میتواند از حمله "طوفان الاقصی" سود ببرد.
با خروج سوریه از زیر سایه ولایت فقیه، بدون در نظر گرفتن ماهیت حکومت جدید سوریه، توازن قدرت در منطقه بار دیگر تغییر خواهد کرد. به هر حال، این اولین بار است که سوریه از حاکمیت علویها خارج شده است، آن هم از 23 فوریه سال جاری.
بهوضوح، حملات آمریکا و اسرائیل که در پاسخ به "طوفان الاقصی" آغاز شدند، به سوریه محدود نخواهند ماند. این حملات که حزبالله را نیز در مسیر خود هدف قرار دادهاند، احتمالاً به کنترل عراق منجر خواهند شد و شاید حوثیها را مجبور کنند از صنعا خارج شده و به کوههای صعده و مناطق اطراف آن بازگردند.
سال 2024، سال شکست پروژه توسعهطلبانه ایران در منطقه بود. سؤال این است که "جمهوری اسلامی" چگونه با این شکست که بهوضوح قادر به پذیرش آن نیست، برخورد خواهد کرد؟
ریشه این شکست در بلعیدن لقمهای است که ایران توانایی هضم آن را نداشت. این جمهوری که توسط خمینی پایهگذاری شد، فاقد ابزار لازم برای ایفای نقشی فراتر از توان واقعی خود میباشد.. درست است که نمیتوان عظمت تمدن ایران باستان را انکار کرد، اما واقعیت این است که کشورهای منطقه نمیتوانند خود را از پیشرفتهای دنیای مدرن، بهویژه در آمریکا و اروپا، منزوی کنند. فناوری موشکهای بالستیک وارداتی از کره شمالی نمیتواند نان سفره مردم ایران را تأمین کند؛ مردمی که بیش از نیمی از آنها زیر خط فقر زندگی میکنند.
ایران بدون شک فرصتی بینظیر دارد، به شرطی که شکست خود در سوریه و هزینههای سنگین این شکست را بپذیرد. پذیرش این شکست باید با پایان دادن به تجارت "مقاومت"، چه در سوریه، چه در لبنان، چه در فلسطین، عراق یا یمن آغاز شود. لبنان دیگر یک "صحنه نبرد" نیست. سوریه دیگر "صحنه نبرد" نیست. بازی ایران در لبنان و سوریه به پایان رسیده است. اکنون بازی در جایی دیگر است: داخل ایران.
ایران باید بپذیرد که سقوط نظام علوی در سوریه تأثیرات مستقیمی بر "جمهوری اسلامی" دارد؛ تأثیراتی که آینده این نظام را به چالش کشیده است. ایران چگونه میتواند خود را نجات دهد؟ این سؤال سال 2025 است.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7