زنان در ایران چگونه برای آرمان آزادی جنگیدند؟
نگاهی به نقش زنان در قیام ۱۴۰۱
در جریان قیامهای یک دهه اخیر برای آزادی و بویژه قیام سراسری۱۴۰۱ فداکاری و حضور گسترده زنان شجاع میهنخودش را در آمار بالای شهیدان و رده سنی آنان و هم چنین موقعیت اجتماعی زنان شهید نشان می دهد. از نسرین قادری که دانشجوی دوره دکترای فلسفه بود و شیرین علیزاده مادر جوان اصفهانی و یا مرضیه دشمن زیاری از دانشجویان نمونه و جوان تا نیکای نوجوان که از نسل نو و پرانرژی بود. زنان و دخترانی که برای درهم شکستن هیبت پوشالی دیکتاتور زن ستیز به خیابان آمدند و در خیلی از صحنهها رهبری جوانان قیامی را برعهده داشتند.
زنانی که مشعل داران نبرد برای آزادی در ظلمات حاکمیت زن ستیز آخوندی شدند. به یاد دلاوریهای این زنان قهرمان دومین قسمت زن انقلاب آزادی را تقدیم می کنیم:
شهیدان سرفراز راه آزادی
نسرین قادر؛
او را در میان دستنوشتههایش دنبال میکنیم و چنین میشناسیمش: خدایش خدای آزادی است نه اسارت و بندگی و تن دادن به ظلم. او دردها و رنجهای متحمل شده را الماسی یافته که حالا شکست ناپذیر است و هشدار میدهد که این پایههای دروغین شما را به لرزه در آورده است. نسرین روزها در قیام شرکت میکرد و شبها پرشور و پر امید بود. به خانوادهاش گفته بود:
دیگر لازم نیست برای آزادی و حقوق اولیه خاک و مملکتمان را بگذاریم و برویم، همین جا میمانیم و کشورمان را آباد میکنیم؛
این شور آزادی در دلاش همانطور که گفته بود پایههای دروغین حکومت را به لرزه در آورد آنقدر که مجبور شدند برایش مانند دیگر دلیران قیام، سناریو سازی کنند که خودکشی کرده است. اما مگر میشود آن همه شور آزادی را زیر دروغهای پوشالیشان خاموش کنند؟
شیرین علیزاده؛
یک روز این تصویر بعنوان اسنادی از جنایت ماموران ولایت فقیه در دادگاهها نشان داده خواهد شد. خانوادهیی که از اصفهان مهمان شهر ساحلی عباس آباد مازندران بود. کودکی ۷ ساله که در پشت ماشین و در جلوی چشمش شاهد سنگینترین و نفسگیرترین لحظه زندگیاش، یعنی شهادت مادرش شیرین علیزاده شد. روزی این کودک دادخواه خون به ناحق ریخته شده مادرش خواهد شد.
مرضیه دشمن زیاری؛
آخرین مکالمهاش با دوستش درباره بیانیهیی بود که میخواست در دانشگاهشان- دانشگاه آزاد پردیس صدرا در شیراز نصب کند. دختری از اهالی خونگرم بوشهر که در دانشگاه شیراز در رشته بازرگانی تحصیل میکرد و دانشجوی نمونه بود. اما نه شهرت نمونه بودن در دانشگاه و نه علاقه به تحصیل مانع او برای پیوستن به اعتراض نشد. او با مردم معترض همراه شد، ماشین و نماد دستگاه سرکوب را به آتش کشیدند و با جسارت کوچه به کوچه را در اراده به غلیان در آمدهشان برای آزادی میگرفتند که نگاه گلولهیی از سلاح لباس شخصی، نماد بزدلی ولایت، بر تن پرشورش نشست اما صدایش همچنان شنیده میشود که آزادی را صدا میکند.
نیکا شاکرمی؛
صدای خندههایش و شور زندگیاش همه را به جوش و خروش میآورد. نیکا با یک کوله بر پشت و یک بطری آب به خیابان آمده بود برای آنکه میخواست تغییرگر باشد. فریاد کرد و خروشید و شعار داد و به همین جرم هم ماموران در خیابان به دنبالش افتادند. برای دوستش با عجله نوشت: در حال فرار هستم. این آخرین پیامش بود و دیگر از او تا ۷ روز خبری نبود. اما بعد این این ۷ روز سخت نیکا خودش خبرساز و نام و یادش در دل هر ایرانی نشست. نامی که در کنار نام دیگر جوانان ایرانزمین خاموشیناپذیر است.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7