آیا خامنهای توان خلاصی ازباتلاق ابر بحرانهای مرگبار را دارد؟
تحولات اخیر در ایران و منطقه بار دیگر ضعف ساختاری و بحران های درونی نظام ولایت فقیه را آشکار ساخته است. سخنان متناقض سران حکومت، از عراقچی تا لاریجانی، پزشکیان و روحانی، هر یک بهگونهای نشانگر بنبستی است که رژیم ایران در همه عرصهها گرفتار آن است. خامنهای، در واپسین سالهای حیات سیاسی خود، بیش از هر زمان دیگر با انبوه بحرانهایی روبهروست که نهتنها امکان مهار آنها را ندارد، بلکه هر یک به عاملی برای شتاببخشیدن به فروپاشی کلیت نظام تبدیل شده است.
بحران اقتصادی و بنبست سیاست تحریمزدایی
بحران سیاسی و انشعاب در رأس قدرت
بحران اجتماعی و فرسایش نیروی سرکوب
از سوی دیگر، رژیم با بحران اجتماعی و ریزش در بدنه نیروهای خود روبهروست. سخنان پزشکیان درباره «پمپاژ ناامیدی» بهخوبی نشان میدهد که ناامیدی واقعی نه در میان مردم، بلکه در صفوف نیروهای حکومتی و بهویژه سپاه و بسیج جریان دارد. این نیروها، که ستون فقرات سرکوب داخلی محسوب میشوند، در اثر شکستهای پیاپی منطقهای و احساس بیآیندگی سیاسی دچار تزلزل روحی شدهاند. خود خامنهای نیز با تأکید مکرر بر «لزوم حفظ روحیه» بهطور تلویحی به این بحران اعتراف کرده است. وقتی در بدنه نیروهای امنیتی و بسیجی، احساس شکست و بیاعتمادی نسبت به آینده نظام ریشه میدواند، کارایی ماشین سرکوب بهشدت کاهش مییابد؛ عاملی که در هر جامعهای زمینهساز انفجار اجتماعی میشود.
بحران مشروعیت مردمی
اما شایدمهمترین بحران، بحران مشروعیت و مقبولیت مردمی باشد. اعتراف حسن روحانی مبنی بر اینکه «۹۰ درصد مردم مخالف قوانین این نظاماند»، بیانگر فروپاشی کامل رابطه میان حاکمیت و جامعه است. انتخاباتی که در آن مشارکت رسمی به زیر ۳۰ درصد سقوط کرده و مشروعیت نهادهایی چون مجلس به کمتر از ۸ درصد محدود شده، دیگر نمیتواند هیچگونه پشتوانهای برای ادامه حکومت فراهم کند. این گسست عمیق میان مردم و حاکمیت، رژیم را در برابر هر اعتراض و خیزش جدید، بیدفاع و آسیبپذیر ساخته است.
بحران منطقهای و شکست سیاست صدور بحران
در بعد منطقهای نیز، خامنهای با بحرانی بیسابقه مواجه است. شکست خط جنگافروزانه در منطقه، از جنگ ۱۲ روزه اخیر گرفته تا تحولات پس از هفتم اکتبر، نشان داد که سیاست موسوم به «عمق استراتژیک» دیگر کارایی ندارد. کشته شدن فرماندهان سپاه و عقبنشینی نیروهای نیابتی رژیم در عراق، سوریه و لبنان، عملاً راهبرد صادرات بحران را به بنبست رسانده است. مرگ رئیسی نیز، که آخرین برگ خامنهای برای تداوم یکدستی حاکمیت بود، این بحران را عمیقتر کرد.
آمادگی آلترناتیو و مقاومت سازمانیافته مردم ایران
در برابر این مجموعه بحرانها، نیرویی سازمانیافته و جایگزین وجود دارد که طی سالهای گذشته با حفظ انسجام و تداوم فعالیت سیاسی، اجتماعی و بینالمللی خود، توانسته است چشماندازی از ایران آزاد و دموکراتیک را پیش روی مردم قرار دهد. مقاومت سازمان یافته مردم ایران و یکانهای شورشی و شوراهای مردمی در داخل کشور، با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و حمایت گسترده ایرانیان ، به مرحلهای از بلوغ و آمادگی رسیدهاند که میتوانند خلأ قدرت پس از فروپاشی نظام را پر کنند. برخلاف گذشته، این آلترناتیو از تجربه و پشتیبانی مردمی برخوردار است و توانسته در عرصه بینالمللی نیز مشروعیت و اعتبار قابلتوجهی کسب کند.
روشن است که خامنهای توان خلاصی از بحرانهای مرگبار را ندارد. اقتصاد فروپاشیده، سیاست در بنبست، جامعه در آستانه انفجار، و منطقه خاورمیانه از خامنه ای و محور تهران فاصله گرفته است. رژیمی که مشروعیت، انسجام و قدرت قبلی سرکوب خود را از دست داده، دیگر نمیتواند با سرکوب یا فریب، بقای خود را تضمین کند. آینده این حکومت ظالم ، نه در ادامه حیات، بلکه در سرنگونی اجتنابناپذیر رقم خواهد خورد؛ سقوطی که با قیام مردم ایران و نقشآفرینی مقاومت سازمانیافته به سرانجام خواهد رسید.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7
 

