زمينه سازي و دخالت مستقيم در كودتاي ننگين و استعماري 28 مرداد 1332
درباره جبهه ملي ايران و نهضت ملي بهرهبري دكتر“محمدمصدق“ تاريخ نشان ميدهد كه مردم ايران مصدق را دوست داشته و به او ايمان و اميد بسته بودند. هنوز هم پس از گذشت بيش از نيم قرن مردم ما، او را نمادي افسانهاي از دموكراسي و تعهد خدمت به مردم ميشناسند، چرا كه مصدق كبير با نيرومندترين استعمار جهان جنگيد و ميهن خود را از قعر تباهي و سياهي استبداد و وابستگي اقتصادي و سياسي بيرون كشيد، داستان مصدق، داستان اراده ملي است. داستان رهبري بر پايه رأي مردم و پشتيباني مردم است. بيآنكه به قدرتهاي خارجي متكي باشد. و البته كه اين هم به مذاق ارتجاع و استعمار و عوامل ريز و درشت آنها سازگار نبود. مصدق كبير براي جاه و قدرتطلبي پا به عرصه سياست نگذاشته بود ، او فقط يك آرزو داشت كه بتواند حيثيت و شرافت به يغما رفته ملت ايران را بازگرداند و بههمين دليل هم آنهايي كه گلولههاي سربي ايادي استعمار، درجانشان نشست، درآخرين دم حيات سرفرازانه با خون خود نوشتند: « از جان خود گذشتيم، با خون خود نوشتيم، يامرگ يا مصدق »
سازماندهي جبهه ملي ايران
وقتي موجوديت يك سازمان سياسي به نام«جبهه ملي ايران» به رهبري دكترمصدق اعلام شد، در اثر سرشناسي و فعال و مبارز بودن اعضاي بنيانگذار آن، نامش برسرزبان ها افتاد و جنبش بزرگي براي پيوستن به جبهه بوجود آمد. در تركيب اين جبهه تمامي طيفها كه در آغاز با مصدق همراه شدند، ديده ميشود كه عبارت بودند از:
-”حزب ايران“ كه از تشكل چندحزب ملي و عده اي از آزاديخواهان خوش نام و مشهور با هدف آزادي و رهايي ايران از نفوذ بيگانگان پس از شهريور 1320 ايجاد شد.اين حزب اولين حزبي بود كه به جبهه ملي ايران پيوست.
- «سازمان نظارت بر آزادي انتخابات» بهرهبري دكتر “مظفر بقايي“ كه در رابطه با مبارزه انتخاباتي دوره شانزدهم تشكيل شد و هسته اصلي آن روزنامه «شاهد» بود، پس از پايان انتخابات مجلس شانزدهم نام آن به “سازمان نگهبانان آزادي“ تغييريافت. درسال 1329 “خليل مكي“ و گروهي از اعضاي روشنفكر ومهينپرست حزب توده كه سرخورده از وابستگي حزب به شوروي و فساد در رهبري آن بودند و در سال 1326انشعاب كرده بودند، به اين سازمان پيوستند. سازمان نگهبان آزادي درعرض يك سال تبديل به يك حزب بزرگ شد و نام آن درسال1330به “حزب زحمتكشان ايران“ تغييريافت.
جبهه ملي تشكلي از گروههاي سياسي بود كه با اين هدف و در همين راستا شكل گرفت
- “حزب ملت ايران“ كه از جوانان پرشور ميهن پرست به رهبري داريوش فروهردر آبانماه 1330 تشكيل شده بود. اين حزب دركنار دكتر مصدق زيرپرچم جبهه ملي ايران به مبارزه پرداخت.
- “جمعيت آزادي مردم ايران“ كه در سال 1322بوسيله“ محمد نخشب“ و عده اي از همفكرانش تشكيل شد. و يكسال بعد نام اين حزب به “نهضت خداپرستان سوسياليست“ تغيير يافت. همزمان با پيوستن به جبهه ملي، اين حزب با حزب ايران ائتلاف كرد. ولي اين ائتلاف بيش از دوسال دوام نياورد، نخشب و يارانش پس از خروج از حزب ايران، جمعيت آزادي مردم ايران را تشكيل دادند كه تا آخر به دكترمحمدمصدق وفادار ماندند.
-“جمعيت فدائيان اسلام“ كه درسال1324 به رهبري “مجتبي نواب صفوي“ بنيانگذاري شد. تعصب شديد مذهبي و ناآگاهي سياسي، آنان را نفوذ پذيركرده بود، چنانكه با تحريك عوامل سيدضيا الدين طباطبايي درسال 1330 هنگامي كه نواب صفوي در زندان بود قصدجان دكترفاطمي را كه درآن زمان معاون سياسي مصدق بود، نمودند و او را سخت زخمي كردند.
-“مجمع مسلمانان مجاهد“ كه “شمس قنات آبادي“ آن را رهبري ميكرد، اين گروه وابسته به آخوند ابوالقاسم كاشاني بود.
-برخي انجمنها و جمعيتهاي ديگر نظيرجمعيت مبارز، انجمن بازرگانان وكسبه تهران، و…
شمس قنات آبادي و حسين مكي در سخنراني دكتر حسين فاطمي در دفتر حزب زحمتكشان
سياست جبهه ملي ايران درآن دوران
جبهه ملي براين باور بود كه با ملي شدن نفت كشور، نه تنها بزرگترين سرمايه و درآمد كشور از اختيار بيگانگان خارج و نفوذ آنان به ويژه انگلستان و شوروي و سپس امريكا درسياست ايران ريشه كن ميشود. بلكه سرزمين ايران كه از زمان پادشاهان قاجار به صورت يك كشور دست نشانده و بدون اختيار وتحقير شده درآمده و از قافله تمدن جهان عقب مانده بود، روحيه ملي خود را دوباره باز خواهد يافت. برسرنوشت خود حاكم خواهدشد و در راه پيشرفت خواهد افتاد.
هدف دولت ايران، اين بود كه هيچ دولتي در امور ايران دخالت نكرده، ملت ايران ازآزادي و استقلال بهرهمند شود، چون مامورين سياسي دولت انگليس در امور ايران دخالت مي كردند، دولت اينجانب تصميم گرفت با آنها قطع رابطه كند وآنها را بيرون كند تا پس از مراجعت بدانند در امور داخلي اين كشور نبايد دخالت كنند.
خارج شدن انگليسيها از آبادان
از امضاء كنندگان پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت و از ياران قديمي دكتر مصدق چند تني قابل ذكرند. دكتر “مظفر بقايي“ و “حسين مكي“ و “كاشاني“ . اينها كساني بودند كه در رساندن مصدق به وزارت كمك كرده بودند و در تمامي لوايحي كه مصدق به مجلس ارائه مينمود پشتيبان و حامي او بودند. جناح اقليت مجلس را تشكيل ميدادند و بازوهاي مصدق كبير بودند.