۱۳۹۴ مرداد ۳, شنبه

انجمن نجات ايران .حکم دزدان حکومتی در پیشگاه مردم ایران .نکیسا بامداد

انجمن نجات ايران
ماه رمضان امسال که در خارج از ایران با برگزاری آخرین دور مذاکرات 1 + 5 با حضور تیم خامنه ای در وین همراه بود در نهایت منجر گردید تا قدرتهای جهانی به کمک افشاگری های گسترده شورای ملی مقاومت ایران جام زهر را در حلقوم ولی فقیه خالی کنند و بدین ترتیب خامنه ای با رد شدن از مرز سرخهای خود موجبات باطل شدن قدرت نمایشی خویش را فراهم سازد، در داخل ایران نیز ماه رمضان، با برون فکنی خشم و کینه افسارگسیخته دلواپسان نظام از سوزش زهرخوران، با بجای گذاردن رد شلاق و تازیانه بر پیکر بسیاری از جوانان میهن بجرم آخوند ساخته روزه خواری همراه بود. 

البته امسال نیز چون سی و اندی سال گذشته، جامعه جهانی در برابر همه وحشی گریهای حکومت جمهوری اسلامی و قوانین ضد انسانی اش نه تنها سکوت پیشه کرد بلکه درجهت منافع اقتصادی با آنها به مذاکرات طولانی مدت هم نشست و بنوعی بر حضور پلید و جنایتکارانه شان مشروعیت بخشید تا چون همیشه بهای این سازش و تحمل نابخردانه را مردم و بویژه زنان و جوانان ایرانی بپردازند. 
و اینگونه است که تحمل خلافت اسلامی از نوع خمینیسم و قوانین سر بر آورده از قرون وسطایی آن، همراه با سکوت و بی عملی در برابرش، ریشه در جرثومه های پلیدتری از نوع خلافت اسلامی داعش هم نمود پیدا می کند تا با برداشت های منافع جویانه از دین و آیین خدا جنایت پیشه کنند، سر ببرند و حرمت انسانها را دستخوش پلیدترین نوع افکار ضد بشری خود سازند. 
رژیم آخوندی بر اساس قانونهای ضدانسانی خود، وحشیانه‌ترین مجازات ها را درحق مردم ایران اعمال می‌کند. مجازاتهای ضدبشری شلاق زدن برپیکر جوانان بجرم روزه خواری، قطع دست، بیرون آوردن چشم از حدقه و اعدام کودکان زیر سن ازجمله مجازاتهایی هستند که توسط حکومت آخوندی سالهاست که اعمال می شوند. 
بی گمان این باعث ننگ جامعه جهانی و سازمان ملل است که درقرن حاضر اعمال چنین مجازاتهایی بخشی از نظام حقوقی مثلا دولتی است که خود را عضوی از آن و پایبند به آن می شمارد. 
اما اینک رژيم پا بگور آخوندی پس از نوشیدن جام زهر اتمی، افسارگسیخته تر از همیشه در وحشت سرنگونی، درتلاشی مزبوحانه با افزايش شكنجه و سركوب از جمله اعدام و شلاق درملأعام ، درصدد است تا از جوانان ایرانی زهر چشم گرفته و به نیروهای وارفته سپاهی و بسیجی روحیه بدهد تا چند صباح دیگری نیز بر عمر ننگین خود بیافزاید. 
به این ترتیب شلاق که همچون شریانی خون رسان، جزیی از وجود ضحاکان نظام است می رود تا هرچه بیشتر ترس و وحشت را بر جامعه مستولی کند تا مبادا کسی را پروای اعتراض باشد، چرا که خوب می دانند کافی است تا تنها یک روز شلاق را بر زمین نهند تا طوفانی از خشم و اعتراضات مردمی آتشی از طغیان بیافروزد. 
در همین راستا در طی 37 سال حکومت ملایان در ایران، نظام آخوندی بدلیل منافع حکومت ضد مردمی خود، مجبوراست تا بر طبل دین و دینداری هربار محکمتر از پیش بکوبد تا بدین بهانه، با دستآویز قرار دادن فرایض الهی، شلاق را بر پیکر جوانان فرود آرد تا دین در ایران بر خلاف همه کشورهای پیشرفته و آزاد نه یک انتخاب که یک اجبار توامان با شلاق و حبس و زندان و اعدام همراه شود. 
اما آنچه که مسلم است دستهای به دعا مانده این مردم در هر یک از زمزمه ها و نیایشهای قلبی و اجباریشان در طی همه این سالهای تلخ و سیاه گذشته، بویژه در ماه رمضان، تنها و تنها سرنگونی و مرگ بی امان ظالمان است و باز واجبترین فریضه انسانی، ملی و میهنی هر ایرانی، اعتراض و ایستادگی در مقابل این نظام ضد ارزشهای الهی و ضد انسانی و ضد ایرانی بوده وهست. 
پرسش اینجاست که اگرحکم است که بنا به قانون شرع، می توان انسانی را بجرم روزه خواری 74 ضربه شلاق در ملا عام زد، حکم شرعی خدا در برابر دزد نان سفره های مردم و چپاول کردن اموال یتیمان و دزدیدن میلیاردها سرمایه های ملی چه حکمی و چه شلاقی می تواند داشته باشد؟ 
وقتی با وقاحت و بی شرمی تازیانه بر بدن انسانهایی فرود می آید که نه تنها جرمی مرتکب نشده بلکه تنها از حق طبیعی و شخصی خودشان بهره برده اند، از آنجا که دلالان دین خوردن و نوشیدن را دهان کجی به قدرت ضد مردمی خود می دانند، از اینرو بخود اجازه می دهند تا بر خلاف قانون خدا در حق ملتی ظلم و ستم پیشه کنند، بنابراین با چنین ظالمان و دزدان اعتماد دینی مردم می بایست بحکم خشنودی خدا چگونه جهاد کرد و مقابله نمود ؟ 
باید گفت، اگر دزدیدن تخم مرغی مستوجب قطع انگشتان دست جوان ایرانی است پس با دستان پلید و خیانتگر به یک ملت و یک میهن در همه زمینه های تاریخی و فرهنگی و اقتصادی چه باید کرد؟ 
اگر خوردن لقمه نانی که دسترنج بازوی توست جرم است، بنابراین خوردن اموال ملی و به شیشه کردن خون این مردم چه نام دارد؟ 
در کدامین دین و مذهبی نوشیدن جرعه آبی گناه است و بالا کشیدن بشکه های نفت مردم یک ملت مباح؟ 
در کدامین مرام و مسلکی پیدا بودن موی دختران مستوجب عذاب است و فروش دخترکان بی پناه توسط دلالهای خامنه ای به جزایر شیخ نشین عربی ثواب؟ 
در کدامین حکومت پلیدی است که پاشیدن اسید قانون می شود و رقص و شادی جرم، اما فروختن کلیه و اعضای بدن شغل؟ 
آیا بهتر نیست بجای تحریم صدای زیبای زنان فکری بحال تحریمهای خود بوجود آورنده و کمرشکن که نماد یک خیانت بزرگ در حق مردم یک کشور است نمود؟ 
آیا جای ندارد بجای رخنه در پستوهای خانه های مردم، سری به دروازه غار و دولاب و وضعیت کودکان کار و بیمار و آواره سراسر میهن زده شود؟ 
آیا نمی بایست بجای چشم چرخاندن و پاییدن حرکات دهان آدمها در خلوت خیابان ها، فکری بحال این همه شکمها و چشمهای گرسنه و برهنه در هر کوی و برزن کرد؟ 
آیا حق در این نیست که بجای شکنجه و اعدام زندانیان و سرکوب زنان و بدرفتاری با کودکان و جوانان، در پی پاسخی در قبال مردمی بود که مشمول پرداخت میلیاردی هزینه های چندین و چند ساله ای شدند که بعنوان پروژه اتمی و به بهای گستراندن فقر و فحشا و بدبختی در ایران تنها به صرف قدرت طلبی حاکمان آخوندی انجام شد؟ 
و پاسخ این است که خرمن عمر جوانان این سرزمین را دستان پلید آخوندی به باد داده و نفرت و نفرین هر ایرانی در هر لحظه و هر مکان نثار این جرثومه های فساد است که هرگز قابل اعتماد مردم نبوده و نیستند. 
ناگفته پیداست که مردم ایران در فردای سرنگونی نظام از تک تکشان بسختی بازخواست خواهند نمود و حق و حقوق به یغما رفته را از حلقوم هر یک از مزدوران اجیر شده آخوندی بیرون خواهند کشید. جوانان این مرز و بوم همانطور که در شعارهایشان پیداست، نه می بخشند و نه فراموش می کنند و نه خواهند گذاشت خون هزاران هزار سرداران دلاوری که از همان دهه نخست انقلاب تا پس از آن همچون خسروی و صارمی و ندا و صبا و سهرابها بر روی سنگ فرش خیابانها یا به روی در و دیوار سلول شکنجه گاههای زندانهای مخوف خامنه ای بخشکد تا ظالمان آخوندی بنام خدا و با استفاده ابزاری از آن به جنایت در حق یک ملت ادامه دهند. 
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند 
مرداد 1394