انجمن نجات ايران
چرا همين جور نشسته ايد بي شور و فروغ جشن و سرور؟ ”گربه شد عابد و مسلمانا“ ـ البته به فرموده ـ اينهمه زحمت كشيده ظريفانه خم شده و ذوق زده دست شيطان درشت و ريزها را هم بر حسب بده بستان پيش رو بوسيده و فشرده و دگم لجبازي و بداخلاقي ديپلماتيك و اقتصادي را كه - دجال گفته بود مال خر است ـ و انواع ديگر را هم يكجا ـ مثل جناق سينه مرغ وقت شرط بندي ـ در وين شكسته اما شمايان جماعت بدبين همچنان لجوجانه ميگوييد:
ـ ملاها سالها يواشكي اتم بازي و از همه پنهان كردند تا مجاهدين موذي و نفوذي دستشان را رو كردند. دروغ و دجاليت همزاد بنيادگرايان تهران است و حالا هم باز دروغ ميگويند و تا شور و فتور ”فتح اتمي“ تمام شود باز به خلوت ميروند و نه آن كار ديگر بلكه همين كار فعلي يعني اتم سازي را ميكنند.
ـ شمايان اصلا به من گوش نميكنيد و يك بند حرف خودتان را ميزنيد كه:
ـ جوهر آبكي امضاي اتمي هنوز خشك نشده، جماعت دل پريشان داخلي با ضخامت ”ذاتي ـ ايده ئولوژي“ دهان هميشه گشاده به زهرخند را كه ماهها با انعطاف و”ظرافت“ باز مانده بود با جوالدوز دوخته و بهم آورده و يك عدد باضافه شش ابرقدرت بي جربزه جهان با رنج و عرق جبين و بازي ”نشستند و گفتند و برخاستند“، جهان را به بمب اتمي انداختند تا پول تو جيبي جيبهاي گشاد خود را كمي؟! افزايش دهند و دست آخوندها را هم با آزاد كردن پولها و بهره هايش براي جنگ بيشتر و صدور تروريسم در منطقه و آتش بازي آتي اتمي بازگذاشتند.
ـ من هي ميگويم اينجورها و اينقدرها هم كه ميگوييد نيست، شمايان اما دوباره حرف خودتان را منتها اينبار با خشم دو چندان رو بمن چشم غره ميرويد كه:
ـ به صف طولاني تجار و عمله استعمار نگاه كن كه براي رسيدن به تهران و بستن قراردادهاي كلان با ملايان در فرودگاه ها صف بسته اند و مثل كلاغها به سر و كول هم ميپرند. به نشاط فراگير پرزيدنت برك ـ حسين اوباما پس از امضاي قرارداد دقت كن كه چگونه از اينكه با تاكتيك و تكنيك معطوف به نرمش و لغزش، صلح جهاني را تضمين و تاريخ بشر را به آرامش آراسته است احساس غرور و قربت با ملايان ميكند. تازه همين جنگها و جنايات جاري آخوندي توي عراق، سوريه و يمن هم هدفش خيلي خيلي صلح آميز است و غرب تمدن قورت داده و سپس بالا آورده و مستر پرزيدنت عمدتا با سكوت، بي عملي يا حرافي در باره اين كشورها و نيز سرتاسر منطقه البته ضمن تماشا، منتقد كشتار و جنگ هم هستند، منتها از يكسو صلحدوستي جرأت هيچ عمل مفيدي را براي ممانعت از كشتار بي گناهان به آنها نميدهد و از طرف ديگر با ساده دلي و معصوميت انسان دوستي، ضمن كلنجار رفتن زير جلي يا علني و حتي نامه نگاري و ابراز رفاقت با ملاها و دلجويي و مدارا با آنها ميخواهند هم بقول شاعر: ”با دوستان مروت و با دشمنان مدارا“ و هم فراق و غريبگي سياسي ـ مسلكي را در همآهنگ ترين وضع موزون مثل همين كشش دو جانبه اتمي ـ عبادي به ثمر برسانند.
ـ اما خدا وكيلي راست راستي فكر نكنيد فقط شما جماعت هستيد كه واقعيات تلخ جاري را ميبينيد و رنج ميبريد. تازه اگر حالا هم حسابي رو ترش كرده و عصباني از دوگانگي حرفهايي متناقض با كردار و رفتارم، وضع وخيم حقوق بشر در ايران خونبار را تحت سلطه قداره بندان هار و شارلاتانيزم بي حد و حساب ملاهاي جنايتكار به رخم ميكشيد، دجال بازيهاي آخوند گونه و دست آموزان فرومايه فرنگي يا وطني اش را شناخته و افشا ميكنيد و ترس از اينكه جلادان دوباره مخفيانه به ساختن بمب اتم روآورده و با پولهاي بدست آمده، جنگ و كشتار و صدور تروريسم را در منطقه و جهان تشديد كنند ـ و حتما چنين خواهند كرد ـ را بزبان ميآوريد، راستش تماما در آنچه گفته و ميگوييد نه فقط با شمايان هم عقيده و در نگراني هاي بجا با شمايان همدل و هم كيشم بلكه با پوزش و فروتني از دوگانه گويي عمدي خود به جرأت حتي ميگويم: ”من درد مشتركم، مرا فرياد كن“ اما دستهايمان را نيز به هم دهيم تا بي اعتنا به بازيهاي رذيلانه و دلجويي هاي وقيحانه شياطين درشت و ريز از آخوندهاي شياد خونخوار، خيمه و خرگاه آنان را با حمايت از خيزشها و قيام مردم ايران كه با همه سركوب و شكنجه، شجاعانه برخاسته اند و با اتكا به رسالت بي شباهت دلاوران ليبرتي كه سقف فلك ايستادگي و صعوبت را بگونه اي شگفت و شگرف از هم شكافته و طرحي نو انداخته اند، بر سرشان آواركنيم تا جشن راستين رهايي از بمب، مرگ و نابودي و تمدن انساني زودتر بپا شود.
ـ شمايان اصلا به من گوش نميكنيد و يك بند حرف خودتان را ميزنيد كه:
ـ جوهر آبكي امضاي اتمي هنوز خشك نشده، جماعت دل پريشان داخلي با ضخامت ”ذاتي ـ ايده ئولوژي“ دهان هميشه گشاده به زهرخند را كه ماهها با انعطاف و”ظرافت“ باز مانده بود با جوالدوز دوخته و بهم آورده و يك عدد باضافه شش ابرقدرت بي جربزه جهان با رنج و عرق جبين و بازي ”نشستند و گفتند و برخاستند“، جهان را به بمب اتمي انداختند تا پول تو جيبي جيبهاي گشاد خود را كمي؟! افزايش دهند و دست آخوندها را هم با آزاد كردن پولها و بهره هايش براي جنگ بيشتر و صدور تروريسم در منطقه و آتش بازي آتي اتمي بازگذاشتند.
ـ من هي ميگويم اينجورها و اينقدرها هم كه ميگوييد نيست، شمايان اما دوباره حرف خودتان را منتها اينبار با خشم دو چندان رو بمن چشم غره ميرويد كه:
ـ به صف طولاني تجار و عمله استعمار نگاه كن كه براي رسيدن به تهران و بستن قراردادهاي كلان با ملايان در فرودگاه ها صف بسته اند و مثل كلاغها به سر و كول هم ميپرند. به نشاط فراگير پرزيدنت برك ـ حسين اوباما پس از امضاي قرارداد دقت كن كه چگونه از اينكه با تاكتيك و تكنيك معطوف به نرمش و لغزش، صلح جهاني را تضمين و تاريخ بشر را به آرامش آراسته است احساس غرور و قربت با ملايان ميكند. تازه همين جنگها و جنايات جاري آخوندي توي عراق، سوريه و يمن هم هدفش خيلي خيلي صلح آميز است و غرب تمدن قورت داده و سپس بالا آورده و مستر پرزيدنت عمدتا با سكوت، بي عملي يا حرافي در باره اين كشورها و نيز سرتاسر منطقه البته ضمن تماشا، منتقد كشتار و جنگ هم هستند، منتها از يكسو صلحدوستي جرأت هيچ عمل مفيدي را براي ممانعت از كشتار بي گناهان به آنها نميدهد و از طرف ديگر با ساده دلي و معصوميت انسان دوستي، ضمن كلنجار رفتن زير جلي يا علني و حتي نامه نگاري و ابراز رفاقت با ملاها و دلجويي و مدارا با آنها ميخواهند هم بقول شاعر: ”با دوستان مروت و با دشمنان مدارا“ و هم فراق و غريبگي سياسي ـ مسلكي را در همآهنگ ترين وضع موزون مثل همين كشش دو جانبه اتمي ـ عبادي به ثمر برسانند.
ـ اما خدا وكيلي راست راستي فكر نكنيد فقط شما جماعت هستيد كه واقعيات تلخ جاري را ميبينيد و رنج ميبريد. تازه اگر حالا هم حسابي رو ترش كرده و عصباني از دوگانگي حرفهايي متناقض با كردار و رفتارم، وضع وخيم حقوق بشر در ايران خونبار را تحت سلطه قداره بندان هار و شارلاتانيزم بي حد و حساب ملاهاي جنايتكار به رخم ميكشيد، دجال بازيهاي آخوند گونه و دست آموزان فرومايه فرنگي يا وطني اش را شناخته و افشا ميكنيد و ترس از اينكه جلادان دوباره مخفيانه به ساختن بمب اتم روآورده و با پولهاي بدست آمده، جنگ و كشتار و صدور تروريسم را در منطقه و جهان تشديد كنند ـ و حتما چنين خواهند كرد ـ را بزبان ميآوريد، راستش تماما در آنچه گفته و ميگوييد نه فقط با شمايان هم عقيده و در نگراني هاي بجا با شمايان همدل و هم كيشم بلكه با پوزش و فروتني از دوگانه گويي عمدي خود به جرأت حتي ميگويم: ”من درد مشتركم، مرا فرياد كن“ اما دستهايمان را نيز به هم دهيم تا بي اعتنا به بازيهاي رذيلانه و دلجويي هاي وقيحانه شياطين درشت و ريز از آخوندهاي شياد خونخوار، خيمه و خرگاه آنان را با حمايت از خيزشها و قيام مردم ايران كه با همه سركوب و شكنجه، شجاعانه برخاسته اند و با اتكا به رسالت بي شباهت دلاوران ليبرتي كه سقف فلك ايستادگي و صعوبت را بگونه اي شگفت و شگرف از هم شكافته و طرحي نو انداخته اند، بر سرشان آواركنيم تا جشن راستين رهايي از بمب، مرگ و نابودي و تمدن انساني زودتر بپا شود.