۱۳۹۴ آبان ۲۱, پنجشنبه

لیبرتی سرچشمه هنر مقاومت ونشاط،12 نوامبر 2015






لیبرتی سرچشمه هنر مقاومت ونشاط،12 نوامبر 2015 
برگرفته از همبستگی ملی ایران ، علی مقدم
هنرمندانی که با تصویر و شکل وقالب بیان های تجسمی سروکار دارند نقاشان، مجسمه سازان، عکاسان، فیلم برداران، کارگردانان، ادیتورهای فیلم و. . .  همه بخوبی میدانند که یک تصویر و یک حالت و شکل سمبلیک خوب چگونه میتواند بیشتر از صدها کتاب و مقاله با بینندگان خودش حرف بزند، ارتباط برقرارکند و پیامی به مراتب قوی ترو موثرتر ازهزاران صفحه متن را به آنان منتقل کند.
تصویر خواهر مرضیه باباخانی پس از یورش وحشیانه پلیس فرانسه به پایگاههای مجاهدین درفرانسه در 17 ژوئن 2003 که آتش درونش را از این همه ظلم و بی عدالتی با به آتش کشیدن وجودش درمقابل دیدگان جهانیان به نمایش می گذاشت یا تصویر چهره غرق بخون ندا و نگاه معصومانه او به دریچه لنز دوربین درقیام 88 ایران که هر بینده یی را درقبال این جنایت رژیم آخوندی مخاطب خود قرار می داد و یا تصویر کودک خردسال غرق شده سوری افتاده در کنار ساحل که چهره زشت دنیایی پراز ظلم وجنایت را در مقابل دیدگان همگان عریان می نمود هرسه نمونه هایی ازاین تصاویر تاثیرگذار هستند و فراموش نشدنی. یکی از زیباترین و تازه ترین نمونه ها از این گونه تصاویر، تصویر ارکستر خوانندگان رزمنده ارتش آزادیبخش درحال اجرای ترانه روز حساب برروی خرابه های ناشی از شلیک 88 موشک توسط عوامل رژیم درروز قبل ازآن به زندان لیبرتی است. دیدن این تصاویر زیبا و شنیدن آوای دل نشین موزیک سازها و صدای رسای خوانندگان این ترانه برروی خرابه های بجا مانده ازآن حمله موشکی، پیام قدرت، عظمت، پایداری و ایستادگی رزمندگانی که برای سرنگونی رژیم همچون کوهی سربفلک کشیده، برسرپیمان خود استوارو پابرجا هستند را به قول ترین شکل ممکنه به بینند ه خود نشان میدهد.
داند دل هر پاکدل آواز دل، ز آواز گل
تاثیر دیدن این تصاویر و شنیدن صدای سازها و آوای خوانندگانش در من مجاهد جاری شدن اشگ شوق بود از دیدگانم و ایجاد احساس غرور و افتخار و سربلندی و سرفرازی ازداشتن چنین همرزمانی. رزمندگانی که سلاح هنر بر کف، چه زیبا با نت های ساز خود به قلب مرتجعین حاکم برمیهنمان شلیک می کنند و نوای امید بخش ترانه سرنگونی شان را در گوش دل خلق محروم وتحت ستم مان درهرکجایی که هستند آوازمی کنند. هرتصویری برای لحظاتی روی صفحه مونیتور ظاهر شده وسپس محو میشد و جای خود را به تصویر بعدی میداد و لی درهمان لحظات کوتاه تاثیر خودرا گذاشته و احساس جدیدتری را دروجود آدمی زنده می کرد احساساتی که برعکس آن تصاویر محو شده، همواره ماندگار بودند و به یاد ماندنی. تصویر ها درکادرها و زوایای متفاوت یکی پس ازدیگری ازجلوی چشمانم عبورمی کردند و می رفتند . . .
تصویر خواهری که درمیان خرابه های ناشی ازحمله موشکی، ویلون شکسته خود را هم چون پرچمی دوباره از روی زمین برمیدارد و آن را همانند سلاحی آتشین براندازکرده و در دستان خود می فشارد.
تصویر نزدیک بالاوپایین رفتن آرشه های ویلون ها درکنارچهره خواهران نوازنده ای که درنگاهشان عزم و اراده ای پولادین موج میزند.
تصویر دست هایی که بجای ضربه زدن با چوبه های باریک بر پوسته نازک درام خود دریک ارکستر، برطبل های آماده باش جنگی خونین برعلیه رژیم آخوندی می کوبید.
تصویر نوازنده ارگی که صفحه نت های جلوی کادر ش او را برروی کاتیوشای سوار و آماده برای حرکت نشان میداد.
تصویر پنجه ای که با قدرت تمام، بی مهابا برسیم های گیتار، ضربه می زد و فریادهای اعتراض خودش رابرسر دیکتاتورهای حاکم درایران سرمی داد.
تصویر از زاویه پائین چهره خواهری که درپس زمینه سیم های ساز چلوی خود آنچنان با ایمان واطمینان قلب و آرامش کامل به نرمی مشغول کشیدن آرشه سازش بود که گویی نه برروی خرابه های ناشی از موشک باران دشمنی غدار بلکه درسالن کنسرتی بدورازصحنه های جنگ و بمباران مشغول نواختن است.
و تصویر از زاویه روبروی خواننده ای که درنگاه خیره خود به دوربین همراه با اشاره دست رسیدن روز حساب را به مخاطبا نش اعلام میکرد و بدین ترتیب ترس و وحشترادردل آخوندهای حاکم ومزدورانش و عشق وامید به سرنگونی را در دل هر بیننده دیگر هموطن خود ایجاد می نمود.
داند دل هر پاکدل آواز دل، ز آواز گل

تصاویر یک به یک ازمقابل دیدگان من به تندی عبور می کرد و بطور همزمان کلماتی زیبا ودل نشینی که ازعمق وجود عشق پاک این رزمنده گان به خلق دربندشان می جوشید بر گوش جانم می نشست.
صدای مادران بی صدایم                      ازاینجا تا اوین ره می گشایم
چه باک ازداغ ودشته، تیغ و تهمت            که من با درد مردم آشنایم
خوشا که درره آزادی خلق                    همیشه من نخستین خونبهایم
منم آن باغ پیوسته شکوفا                     زخوِنٍ، شرحه شرحه لاله هایم
چون طوفان،پرشتاب                         درراه است این انقلاب
ای شه، شیخ ذلیل                           می آید روز حساب
ای بی فرجام دراهتزار                      تا من هستم کی داری قرار
ای ایران را تو دشمن ترین                 هرچه در چنته داری بیار
اینجا آغاز پایان توست                     این کانون ترس پنهان توست
باروی سر سخت رزم ما                  بنگر اینجا گورستان توست
پیام این کلمات و این تصاویر و محتوی موجود درآنها و ریتم حرکت دار موزیکی که با کشیدن آرشه ویلون ها در صحنه ایجاد می شودآمادگی این رزمندگان را برای مبارزه ای هر چه بیشتر به هربیننده ای بخوبی نشان میدهد. پیام بقدری واضح و روشن و قوی است که نه تنها روی هرفرد ایرانی بلکه بر روی هرانسان آزاده دیگری در سراسرجهان از هر ملیت وتبار ونژادی که باشد تاثیرخاص خود را خواهدگذاشت.
داند دل هر پاکدل آواز دل، ز آواز گل
شجاعت قابل تحسین این هنرمندان رزمنده درآمادگی برای پرداخت بهای مبارزه و درخشش ایمان قوی شان به آرمان واهداف خود و عزم واراده تزلزل ناپذیر شان درمبارزه برای سرنگونی رژیم آخوندی و برقراری صلح وآزادی در میهنشان همه و همه در تک تک آن تصاویربرای هربیننده ای درسراسر جهان قابل لمس و حس کردنی است .
آری براستی دیدن کسانی که ازسر بریده نترسیده و در محفل عاشقان این گونه پایکوبان می رقصند و آوازمی خوانند بسیار شورانگیز و غرورآفرین است و انسان را به یاد یاران امام حسین درواقعه کربلا می اندازد که چگونه پس از شهادت هرکدام ازیارانشان پرشورترو بی باک تر ازقبل با فریاد هیهات من الذله، بسوی لشگردشمن شتافته وپرچم سرخ حسینی راهرچه برافراشته ترنگه می داشتند. پرچمی که اینک پس ازقرن ها در دستان یاران مسعود بعنوان راهبراین نسل هرچه سرخ ترو گداخته ترشده واورا بعنوان آموزگار راه حسین، راه فدا وصداقت، سمبل نسل فدا کرده است. او که از ابتدا فریادهای هل من ناصرش درقتلگاه حسین قلب تاریکی و تباهی و ارتجاع را به لرزه درآورد و عاشقان آزادی و صلح و عدالت وبرابری را پایکوبان ودست افشان به رزمگاه خویش دعوت نمود.
عاشقان کین سان چو رودی بس خروشان آمدند         سوختند اندردرون ازعشق و جوشان آمدند
زان سپس در بذل آنچه داشتند در راه خلق             پایکو بان جام وصل خویش نوشان آمدند
آنان که تلاش می کنند تا با گل آلود کردن آب، چهره ماهی های سیاه کوچولو یی که به بهای پرداخت همه چیزخود به جنگ مرغان ماهی خوار شتافته اند را در چشمان خلق تیره وتار کنند. فراموش کرده اند که تا به حال هیچ ابرسیاهی نتوانسته جلوی تابش خورشید را بگیرد و هیچ زمستان سردو خموشی جلوی بهار را ازآمدن. آری شب پرستان سرنگون خواهند شد، زمستان خواهد رفت، آفتاب آزادی خواهد دمید و روسیاهی برای ذغالان ارتجاع باقی خواهد ماند.

داند دل هر پاکدل آواز دل، ز آواز گل