۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

مهار بحران یا قیام ، مرگ یا خودکشی



لینک به منبع :

تا چند سال پیش وقتی بحرانی در درون رژیم بالا می‌گرفت، نظام ولایت برای مهار آن، بحران دیگری ایجاد می‌کرد. به همین دلیل آن را «بحران‌زا و بحران زی» توصیف می‌کردند. مثلاً وقتی خمینی در جنگ ضدمیهنی شکست خورد و ناچار از بالا بردن دستهایش و پذیرش آتش‌بس شد، از داخل خود رژیم و سردمداران آن، زمزمه‌هایی برخاست که ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر و بیرون رفتن نیروهای عراقی از خاک ایران را زیر سؤال می‌برد؛ خمینی برای مهار این جریان، یکباره  فتوای قتل  سلمان رشدی  را علم کرد و بحرانی بزرگ به وجود آورد.
خامنه‌ای هم به‌عنوان وارث خمینی همین روش دجالانه را به کرات مورد استفاده قرار داد و هنگامی که بحرانی در هم می‌پیچید، به صحنه می‌آمد و با دود و دم بسیار علیه «شیطان بزرگ» و «استکبار» سعی می‌کرد بحرانی را که شعله‌ور شده بود از انظار پنهان کند. اما از مدتی پیش دیگر این روش کارایی خود را از دست داده است.

برجسته‌ترین نمونه از این قبیل، بحران‌سازی از طریق اشغال و آتش زدن سفارت عربستان است که نه تنها بحران درونی یعنی جنگ شدید هژمونی و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را کاهش نداده، بلکه بر شدت آنها افزوده است. این وضعیت سردمداران رژیم را غافلگیر و سراسیمه کرده است. تازه‌ترین و گسترده‌ترین صحنه بروز این سراسیمگی نمایشهای جمعه است که عملاً تبدیل به نمایشگاه بحرانهای رژیم شده است.
آخوند امامی کاشانی در نمایش جمعه (18دی) تهران، به‌نمایندگی از خامنه‌ای در چند محور از پیامدهای این اقدام ابراز نگرانی کرد:
وحشت از توفان منطقه‌یی: «معلوم است که این حمله به سفارت عربستان در ایران، نفوذیها بودند. گیرم از آدمهای نادان هم استفاده کردند… از خود دشمن بودند، خواستند این کار را به‌وجود بیاورند و بعد توپ را که افتاده بود در آن طرف، به دست دشمن بدهند. دشمن دست بالا بگیرد و بعد بگوید من قطع مراوده می‌کنم».
وی به این ترتیب به گونه‌یی مضحک ادعا می‌کند که اولاً، خود عربستان سفارتش را آتش زده است. بر این اساس باید باور کرد که حاکم واقعی ایران، «آل سعود» است که با چنین دست بازی همزمان در تهران و مشهد قشون‌کشی می‌کند و دم نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات و سایر ارگانهای امنیتی و سرکوبگر را هم می‌بینند که کاری به‌کار مهاجمان نداشته باشند.
ثانیاً، آخوند امامی کسانی را که در روزهای گذشته هم باندیهای خودش و رسانه‌هایشان «جوانان مؤمن و انقلابی» معرفی کرده بودند، «نادان» توصیف کرده و می‌گوید: «احمق می‌خواهد نفع برساند، ضرر می‌رساند».
ثالثاً و مهمتر این‌که آشکارا اعتراف می‌کند: «دشمن دست بالا را گرفته» و نسبت به قطع روابط سیاسی کشورهای عربی با رژیم ابراز نگرانی می‌کند.
آخوند علم‌الهدی در نمایش جمعه مشهد در ضد و نقیض‌گویی‌های احمقانه روی دست همپالکی‌های خود بلند شد. از یک طرف سفارت گیری را تقبیح کرد و گفت: «از دیوار سفارت بالا رفتن و تجاوز به‌صورت فیزیکی به یک سفارت، تجاوز به حوزه مسئولیت نظام است.
… حمله به سفارتخانه‌ای که در سایه امنیت این نظام قرار دارد، برخلاف مصالح این نظام و تشکیلات انقلابی است؛ خشم انقلابی باید با بصیرت ارائه شود. امیدواریم این مسأله در کشور ما برای همیشه قطع شود…».
اما از طرف دیگر، خود دولت عربستان را مسئول این حمله معرفی کرد و گفت: «چند روز پیش از این حوادث پیشنهاد فروش اتوموبیل‌های سفارت‌خانه خود را دادند و در روز حادثه هم با آتشی که خود افروختند، دست به بهانه‌جویی برای قطع رابطه زدند. البته این افتخاری برای ملت است که یک موجود نجس و ناپاک آمریکایی نتوانسته در این مملکت زندگی کند».
اما این ضد و نقیض‌گویی صرفاً محصول بلاهت نیست، محصول بن‌بست رژیم و تناقضات ماهوی است که رژیم در آن گیر افتاده است. از یک طرف، مقتضیات دنیای معاصر و قواعد و قراردادهایی که همه دولتها ملتزم به آن هستند و از طرف دیگر ماهیت قرون وسطایی‌اش که جز این شیوه‌های تروریستی راه دیگری برای حل تضادها نمی‌شناسد. این تناقض را در همه رویکردها، سیاست‌ها و عملکردهای رژیم و در همه پهنه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل داخل و خارجی می‌توان دید. تناقض در توجیه قطع رابطه سلسله‌وار کشورهای دیگررژیم در دستگاه تبلیغاتی خود عموماً قطع رابطه یا کاهش سطح روابط از سوی کشورهای منطقه در پی سفارت‌گیری را، ناشی از پول عربستان و نیاز اقتصادی آنها قلمداد می‌کند و از این کشورها به‌عنوان کشورهای «کوچک» «ذره‌بینی» «حاشیه‌یی» و از این قبیل یاد می‌کند. این برخورد سخیف چنان با عرفهای سیاسی و دیپلوماتیک جهان معاصر بیگانه است که سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم (جابری انصاری) را نیز ناگزیر کرد نسبت به «تعابیری که گاه در رسانه‌ها… به‌کار برده می‌شود» تذکر بدهد که «دولتها چه کوچک و چه بزرگ احترام خودشان را دارند» (تلویزیون رژیم ـ 19دی 94). اما مهمتر از این، تناقض این نحوه برخورد با واقعیت در جای دیگری ناگزیر نمایان می‌شود؛ از جمله آخوند امامی کاشانی در ادامه همان سخنان در جمعه‌بازار تهران با سوزش بسیار خطاب به «بعضی کشورهای عربی» گفت: «شما که احتیاج به پول سعودی ندارید، شما چرا دیگر این کار را کردید؟! از بعضی از همسایه‌های دیگر تعجب می‌کنیم که شما چرا این‌چنین کردید؟! چرا دارید با  عربستان سعودی  و با اسرائیل این‌جوری می‌کنید؟!».

این تناقض نیز محصول آن است که رژیم هنوز این واقعیت را نتوانسته هضم کند که با زهرخوران، همه معادلاتی که به‌نحوی به رژیم مربوط می‌شود، در همه زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در داخل و خارج به‌کلی دگرگون شده و قطب‌بندی منطقه‌یی نیز تغییر کرده است. همان «کشورهای کوچک» که تا کنون تاخت و تازها و دخالتهای رژیم را فرو می‌دادند، اکنون دیگر آن را تحمل نمی‌کنند و زبان حالشان به رژیم آخوندی، آن‌چنان که خبرگزاری رویتر به‌نقل از یک دیپلومات ارشد منطقه نقل کرد این است که: «دیگر بس است!» (رویتر ـ 14دی 94).