۱۳۹۵ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

ریاست جنتی ۹۰ساله، دست خالی خامنه‌ای!



منبع : ایران اسرار ،31 می 2016 

لینک 

گفتگوی سیمای آزادی با محمدعلی توحیدی در برنامه چالشها 
مجری: آقای توحیدی! ریاست جنتی در سه‌شنبه این هفته بسیار خبرساز و بحث‌برانگیز شد. از طرفی بعضی‌ها می‌گویند که چون رفسنجانی کاندید نشده است، این مسأله اهمیتی ندارد. آیا این‌که جنتی نفر آخر لیست انتخابات خبرگان بوده و حالا رئیس این مجلس شده است، مهم نیست؟

محمدعلی توحیدی: بسیار بسیار مهم است؛ هم از بابت تمامیت رژیم مهم است، هم از بابت درگیری و بحران داخلی آن. به یاد بیاوریم که تمامیت رژیم بعد از کشاکش انتخابات سال 92 که روحانی میدان‌دار و نفر مقدم صحنه بود و روی کار آمد ـ و خامنه‌ای هم همراه شده بود ـ ، بعد از پایان احمدی‌نژاد ـ که شعارش این بود که قطعنامه‌ها به درد هیچ چیزی نمی‌خورد و کاغذپاره است و در داخل هم سیاست خاصی اتخاذ کرده بود ـ بالاخر با رضایت و قیمت دادن و امضای خامنه‌ای، پای چیزی آمد که چهره‌ای دیگر از خودش برای حفظ نظام نشان بدهد. این بازی و این سیاست کلی، با تبدیل شدن نفر آخر لیست خبرگان به رئیس این مجلس، یک مهر «باطل شد» خورد.

این واقعه از بابت درگیری درون رژیم و چالش بین باندهای حاکمیت هم بسیار اهمیت دارد. عطف به‌صورت‌مسأله نمایش انتخابات، این انتصاب، نشان‌دهنده موقعیت خامنه‌ای است.

خامنه‌ای ریاست خبرگان و شورای نگهبانش را به دست کسی مثل آخوند جنتی سپرده است که بسیاری را در انتخابات حذف کرده است. خامنه‌ای در این کشاکش‌ها، دنبال تعادلی برای رژیم بود. جنتی فردی است که در درون باندهای حاکمیت، بسیار آدم منفوری است؛ اما خامنه‌ای ناگزیر شده است موقعیت خودش و ولایت‌فقیه را ـ چه در ریاست خبرگان و چه در ریاست شورای نگهبان ـ به یک آخوند منفوری مثل جنتی ـ آن هم با 90سال سن ـ متکی کند. از این بابت است که بسیار مهم است. از بابت رفسنجانی هم که راه‌حل و مسیرش با مشکل روبه‌رو شده است، نیازی به توضیح ندارد و همه روی آن انگشت می‌گذارند.

مجری: برخی رسانه‌های فارسی زبان و همین‌طور برخی روزنامه‌های رژیم، می‌گویند که رفسنجانی کاندید نشده است تا بتواند صحنه را مدیریت و برخی چهره‌های تندرو را حذف کند. نظرتان در این مورد چیست؟

محمدعلی توحیدی: این استدلالها را من هم در رسانه‌های فارسی زبانی که اساساً در دستگاه رژیم بحث می‌کنند و در رسانه‌های باند روحانی و رفسنجانی دیده‌ام. این استدلالها اگر از سر تلاش عمدی برای سرپوش گذاشتن بر آنچه که در بن‌بست این راه‌حل اتفاق افتاده است، نباشد، حداقل و در بهترین صورت با همین عبارت که «رفسنجانی می‌خواهد مدیریت بکند»، در زبان تعادل‌قوا تفسیری جز این ندارد که این مسیر، با مانع بسیار زیادی مواجه شده و در داخل دستگاه پاسخ نمی‌گیرد و با بن‌بست روبه‌رو است. یعنی صحنه خیلی واضح است؛ رفسنجانی خواستار ریاست آخوند امینی یا حتی شاهرودی و امامی کاشانی بود، ولی خامنه‌ای با تهدید و تطمیع و بساطی که به راه انداخت، جنتی را تحمیل کرد. بنابراین این حرفها چندان پایه‌یی ندارند.

مجری: در این رابطه، رفسنجانی گفت «هیأت ریاست خبرگان، خوب است» . نظرتان در این باره چیست؟

محمدعلی توحیدی: رفسنجانی گفت «ترکیب هیأت رئیسه»، خوب و یا بسیار خوب است؛ یعنی نارضایتی از رئیس و کنایه به جنتی! منظورش این است که آخوند صادق لاریجانی ـ که از سرسپرده‌های خامنه‌ای است ـ وارد هیأت‌رئیسه نشد و شکست خورده و نایب‌رئیس اول، موحدی کرمانی شده است ـ همان کسی که رفسنجانی را وارد لیست جامعه روحانیت کرده بود ـ . همچنین شاهرودی از کسانی است که رفسنجانی به او ابراز تمایل کرده بود. آنچه که رفسنجانی اشاره می‌کند، معنایش رضایت از این‌که جنتی رئیس شده است، نیست، بلکه منظورش کنایه به جنتی و آخوند لاریجانی است.

مجری: با این حساب باید گفت که خامنه‌ای در مقابله با رفسنجانی، توانسته است زیر پای خودش را سفت کند. آیا این‌طور نیست؟

محمدعلی توحیدی: نخیر، به هیچ وجه. به این خاطر که خامنه‌ای به‌عنوان ولی‌فقیه، جایش در رأس کل باندهای وحوش داخل این رژیم تعریف شده است. ولی‌فقیهی که باید با دست باز، بالای سر این جناح و آن جناح و این باند و آن باند قرار بگیرد، از قضا با همین ریاست جنتی، زیر پایش بیش از همیشه خالی شده است؛ بخاطر این‌که عملاً تبدیل می‌شود به سرکرده جناحی که پایش را روی یکی از منفورترین و هارترین نماینده یک جناح سفت کرده است.

خامنه‌ای حتی نتوانست پایش را روی یک فرد مقداری معتدل‌تر سفت کند؛ برعکس، پایش را روی کسی سفت کرده که سن و سالش 90 است، موقعیتش در درون رژیم این شکلی است، آن کارنامه را در خبرگان دارد و در جریان نمایش انتخابات و این زورآزمایی‌ها ـ که این بحثها از درون آن درآمد ـ به بیشترین وجه مفتضح شده است. سه‌تن از فقهای شورای نگهبان ـ که دستگاه جنتی هم روی آن سوار است ـ در این انتخابات حذف شده‌اند. در چنین وضعیتی، خامنه‌ای آخوندی با چنین موقعیت و مشخصاتی را می‌گذارد زیر پایش که پا روی او سفت کند!

مجری: وقتی خامنه‌ای اهرمهای قدرت را در دست دارد ـ که همه هم به این اذعان دارند ـ و می‌آید مهار خبرگان را به کسی می‌دهد که مهار شورای نگهبان را هم دارد، آیا نباید بگوییم که واقعاً زیر پایش سفت شده است؟

محمدعلی توحیدی: شکی نیست که خامنه‌ای مهار اهرمهای قدرت را در دست دارد؛ در این شکی نیست. طبق قانون اساسی رژیم، تا زمانی که رژیم ولایت‌فقیه سر پا است، اهرمهای قدرت در دست ولی‌فقیه است. خامنه‌ای برای به‌کار انداختن اهرمهای قدرت و برای استفاده از این اهرمها به‌منظور حفظ رژیم در چالشهایی که این روزها با آن مواجه است، باید پایش یک جایی سفت باشد.

یک موجود زنده را در نظر بگیرید. یک موجود زنده، وقتی روی دو پای خود نایستاده، معلوم است که استقرار و ایستادن خودش را محکم نکرده است. این موجود وقتی اعضا و جوارح خودش را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد و روی نوک پا می‌خواهد حرکت بکند، چه تعادلی دارد؟ اگر می‌خواهد زیر پایش سفت باشد، باید پایش را جایی سفت کند که بتواند از اهرمهای قدرت برای حفظ دستگاه استفاده کند. بنابراین وقتی پایش را روی یک چنین نقطه ضعیف و لرزان و شاخه خشکی مثل جنتی می‌گذارد، این هیچ معنایی جز شکنندگی بیشتر ندارد.

مجری: شکنندگی در برابر چه چیزی؟ به‌خصوص که رفسنجانی هم این وضعیت را پذیرفته است!

محمدعلی توحیدی: شکنندگی در برابر مردم. شکنندگی در برابر ـ به قول خودشان ـ استکبار و آمریکا؛ در حالی که خامنه‌ای خودش هم از معاملات با آمریکا، کم صحبت نکرده است. بنابراین با تلاطمهایی روبه‌رو است.

این توفانها از کجا بلند می‌شوند؟ این تلاطمها از کجا می‌آیند؟ از جامعه ایران. از مقامت مردم ایران که این رژیم را نمی‌پذیرد. حالا رژیم در مقابل اینها باید استحکامی داشته باشد، باید که بتواند تعادلش را حفظ کند. اما خامنه‌ای در وضعیت بسیار شکننده‌ای قرار گرفته است و نمی‌تواند تعادل خودش را حفظ کند.

مجری: از بابت شکنندگی رژیم در برابر مقاومت، تحولات درونی رژیم چطور پیش می‌رود؟

محمدعلی توحیدی: یک وقتی به‌طور عام از دوران پایانی و سرنگونی و فقدان راه‌حل و بن‌بست این رژیم صحبت می‌کنیم، استدلال می‌کنیم و به آن اعتقاد داریم. اما یک وقت، در یک عمل مشخص سیاسی، در یک حرکت و یک واقعه بسیار روشن سیاسی، دنیا، جامعه ایران، مردم و همه ناظران صحنه، به یک آزمایش اشاره می‌کنند.

هنگامی که نفر آخر لیست خبرگان رژیم در تهران، نفر اول این مجلس و رئیس این جلسه می‌شود، به‌طور نمادین و به‌وضوح، بن‌بست را نشان می‌دهد. به‌وضوح نشان می‌دهد که راه‌حلی در درون این رژیم نیست و ظرفیتی در درون نظام ولایت‌فقیه برای هیچ‌گونه تغییر و برون‌رفتی از بحران وجود ندارد. چرا که هیچ اعتباری نه برای انتخابات، نه برای ادعای اعتدال و نه ارزشی برای بازیهای جناحهای رژیم باقی می‌گذارد. این تجربه و راه طی شده را همه به چشم می‌بینند.

این رژیم ظرفیت این را ندارد که قدمی این طرفتر بگذارد. خامنه‌ای در نقطه‌ای نیست که برای مهار رفسنجانی، بتواند حتی روی فردی مثل آخوند شاهرودی یا آخوند موحدی کرمانی ـ و بقیه‌شان ـ تکیه کند. مگر بقیه آخوندها چه ماهیتی دارند؟ ظرفیت خامنه‌ای آن‌قدر محدود و شکننده است که حاضر نیست خودش را با نمایش و بساط انتخاباتی که خودش به راه انداخته است، همین‌قدر هم تطبیق بدهد. با وجودی که کلی کاندیداها را حذف کرد، نه آزاد بود، نه عادلانه بود و هیچ‌کسی هم جز خودشان شرکت نداشت؛ ولی باز دست به این کار می‌زند. این نشان می‌دهد که چقدر جست‌وجوی راهی در درون این رژیم، واهی است و چقدر صحبت از دوران سرنگونی و ضرورت و موجبات دوران سرنگونی، حقیقت دارد.

روشن است که یک بحثی و چالشی در درون رژیم وجود دارد که تأثیراتش را داشته است؛ ولی چالشی هم بین رژیم و مقاومت مردم ایران وجود داشته و دارد. کشاکشی که در آن شکنندگی و بی‌پایگی تیم ولایت‌فقیه ـ و خود ولایت‌فقیه ـ و نیز بین خودش و رفسنجانی، بارز و برجسته می‌شود.

از طرفی مقاومتی بوده و هست که در تمام این دهه‌ها مسیرش، تحلیلش، سرمایه‌گذاری و روند کارزار سیاسی‌اش در جهت سرنگونی و نرفتن دنبال سراب استحاله و تغییر از درون و این چیزها بوده است؛ مرزبندی کردن با این مسیر، استحکام سیاسی و استحکام تشکیلاتی هم از همین مسیر سیاسی بیرون می‌آید و همین اثبات می‌شود.

بنابراین در این تجربه، این رخداد و این واقعه و در کشاکش و چالشی که بین مقاومت و رژیم است، خیلی چیزها اثبات می‌شود و رقم می‌خورد.