مریم رجوی تروریسم رژیم وداعش نقاط اشتراک
روزگاري كه زنان نه تنها از حق مالكيت، بلكه از حقوق اقتصادي به كلي محروم بودند. اسلام در نخستين گام حق مالكيت را براي زنان به رسميت شناخت و مقرر كرد كه بايد به اندازه نصف مردان سهمالارث ببرند. اين دستور آغاز رفع نابرابري بود نه نصف كردن ابدي حقوق زنان.
اعتقادات مشترک بنیادگرایان
منبع :روزنامه الوطن 5 اکتبر 2016
جنگ بر سر حقیقت اسلام
مريم رجوي
بحران تروریزم و استبداد تحت نام اسلام بیش از همیشه جامعه مسلمانان و جامعه جهانی را بهچالش کشیده است.افزون بر جنايتهاي مستمر در عراق و سوريه و يمن، کشتارهای بیرحمانه در نیس و نرماندی فرانسه در جولای، انفجار در کنار حرم نبوی در چهارم همان ماه ، و کشتار 12 ژوئن در اورلاندو آمریکا وکشتار 22 مارس در بروکسل پايتخت بلژيك و ... ریشهداری و استمرار خطری را که به اين شهرها و ساير شهرهاي جهان ضربه ميزند، تأیید کرد.
مطالعه این حملات در چارچوب واقعی آن که مخاصمات جاری در خاورمیانه نیز در آن قرار دارد، نتائج عمیقتری بهدست میدهد: این وقایع برآمدهای جهانبینی هولناک و مهاجمی است که موازين خدايي را به نام دفاع از دين زیرپا میگذارد،به اعمالی كه با هر معياري قتل عام محسوب ميشود، جنبه ديني و ايماني میبخشد و با ستایش از راه و رسم اعصار تاریک تاریخ بشر، آن را برترين ارزش میشمرد.
معتقدان این جهان بینی خود را مسلمانانی میپندارند که بهگونهیی انحصاری حاملان يك دين برحقاند و بقيه مردم، از جمله سایر مسلمانان، يكسره در باطلاند و بايد يا نابود شوند يا تحت سلطه قرار گيرند.
آنها با همين تلقي به آيههاي قرآن و سنتهاي پيامبر اسلام به نحوي كه توجيهكننده اعمالشان باشد، تمسک میجویند و آييني را كه در استبداد و خشونت و تكفير و نابرابري و زنستیزی خلاصه ميشود، اسلام معرفي ميكنند.
آيا اين اسلام است يا برداشت وارونه از اسلام؟
اجبار یا آزادی؟
از آغاز كه حضرت محمد پيامبر اسلام (ص) مردم را به پذيرش يگانگي خدا دعوت ميكرد، به آنها گفت اين براي رستگاري شماست و خدا در قرآن گفت پيامبربراي باز كردنِ زنجير از دست و پاي مردم آمده است
پيش از او حضرت عيسي گفت: يكديگر را دوست داشته باشيد همان طور كه خدا شما را دوست ميدارد.
و پيش از او حضرت موسي مردم را به ديني فراخواند كه فرزندان زمين را اعضاي يك خانواده و ملتها و اقوام گوناگون را شاخههاي درخت آدميت دانسته است.
پس همه ما به عنوان فرزندان ابراهيم برادران و خواهران يكديگريم. آنچه در روابط ميان انسانها اصالت دارد، كينهتوزي، استبداد و بهرهكشي نيست، بلكه آزادي و رحمت و يگانگي است.
برای یک دوره طولاني، البته حاكمان و نيروهاي ستمگر، آيههاي قرآن را به ارتجاعيترين صورتها تفسير كرده بسياري پيرايههاي جعلي به اسلام بستهاند، اما پيام حقيقي اسلام پابرجا مانده است.
در اين كشاكش، دو اسلام سراپا متضاد به رويارويي با يكديگر پرداختهاند:
يكي اسلام استبدادي ديگري اسلام آزادي
يكي اجبار و فریب، ديگري بر اساس انتخاب آزادانه و آگاهانه
و یکی گرایش بهگذشته و مدافع قوانین و روابط اجتماعی هزارههای پیشین و دیگری مدافع ارزشهای جهانشمول انسانی و آزادیطلبانه.
و يكي بر اساس درك مكانيكي و قشريگرايانه و ديگري بر اساس ديناميزمي كه به نصوص قرآن و روح رستگاركننده اسلام پايبند است.
بنیادگرایان برای توجیه اجبارهای دینی مدعیاند که دامنة آزادی در اسلام محدود میشود و پس از پذیرش اسلام، هر مسلمانی باید به اجبارهای مورد ادعای آنها گردن بگذارد. حالآنکه جزء بهجزء اعمال و شعائر اسلام وقتی از منظر اسلامی صحیح است که با رضایت و اختیار آدمی باشد. تعالیم اسلام هر مسلمانی را به اجتهاد فرا میخواند.
بنيادگرايان اسلامي گامهاي مقدماتی اسلام درجهت رفع ستم و خشونت و نابرابري را دستورهاي ابدي و تغييرناپذير تلقي ميكنند و پس از گذشت 1400 سال اصرار ميكنند كه جهان بشري بايد در همان نقطه درجا بزند. در حالي كه اين گشودن راهي از جانب اسلام بود كه بايد در آن بشر گامهاي ديگري بردارد تا رحمت خدا و آزادي حقيقي انسان تحقق يابد.پاورقي: ( استفادهازواژهبنيادگرايان – وشايدمتعصبين –بياناساسقراردادن ”اصلواصول”وپاكسازيدينازاعتقاداتدروغينمشابهدرطولتاريخاست )پاورقي: اجتهاد : تفسير هر آنچه مجاز به آن در قران از سوي عالمان با صلاحيت است. بر اساس اين تفسير، دانشمندان ديني و جامعه شناسان مي بايد شيوه ها و ضوابط اسلامي متناسب با شرايط زمان را بيابند
روزگاري كه زنان نه تنها از حق مالكيت، بلكه از حقوق اقتصادي به كلي محروم بودند. اسلام در نخستين گام حق مالكيت را براي زنان به رسميت شناخت و مقرر كرد كه بايد به اندازه نصف مردان سهمالارث ببرند. اين دستور آغاز رفع نابرابري بود نه نصف كردن ابدي حقوق زنان.
در عصر بربريت كه مردم بهخاطر يك قتل، تمام افراد يك قبيله را از سر انتقامجويي كشتار جمعي ميكردند، اديان توحيدي «قصاص» را مقرر كردند که مجازاتی درست بهاندازة جنایت واقع شده بود اين گشودن راهي براي محدود كردن مجازاتها و محترم شمردن جان خانواده و قبيله عامل جنايت بود نه دستوري براي قساوت.
در روزگار بردهبرداري، اسلام كفاره بسياري گناهان را آزادي بردگان قرار داد. اين سمتگيري آشكاري بود براي الغاي تدريجي بردهداري نه غيرازآن.
وانگهي بنيادگراياني كه بدون توجه به سمتگيري حقيقي قرآن به آيات آن استناد ميكنند، چرا تصريحات خود قرآن را ناديده گرفتهاند؟
در سوره آل عمران آيه هفت قرآن به روشني ميگويد آياتي از اين كتاب محكمند كه مادر كتابند، و آيات ديگري متشابهاند. اما «كساني كه در دلهايشان كجي و لغزش است، به دنبال آنچه متشابه است روان ميشوند». مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ "فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ...".
محكمات آيههاي مربوط به اصول ثابت و اساسي نظير يگانگي خدا، اعتقاد به روز رستاخيز، برابري انسانها با يكديگر و اصل مسئوليت انسان است.
در حالي كه آيات متشابه عمدتاً مربوط به دستورات اجتماعي و اقتصادي و روشها و راهبردهای تحقق ارزشهای انسانی و اجتماعي است. این روشها با شرائط زمانی و جغرافیایی در ارتباط است و متناسب با پيشرفت زمانه تكامل و تغییر پيدا میکند. آنچه مهم است اين دستورات و روشها در زمان خود يعني 1400 سال پيش، از روشها و سنتها و استانداردهاي موجود در پيشرفته ترين جوامع آن زمان و به طريق اولي از وضعيت موجود در شبه جزيره عربستان كه محل ظهور اسلام است، بسا پيشرفته تر بوده و پيام آور يك انقلاب عظيم اقتصادي و اجتماعي در آن روزگار بوده است.
قران در برسميت شناختن تغيير روشها و دستورات اجتماعي و اقتصادي از اين هم پيش تر رفته است. قران در طول 23 سال بتدريج به پيامبر اسلام وحي شده است. بسياري از دستوراتي كه در سال هاي اول آمده است متناسب با پيشرفت جامعه مسلمانان در سالهاي آخر نزول وحي و حيات پيغمبر تغيير كرده است. در سوره بقره، آمده است: «هر حکمی را نسخ یا متروک میکنیم، بهتر یا مانند آن را میآوریم» "مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَو نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَو مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير".
در سورة نحل صحبت از احکامی است که بهجای احکام دیگر آورده میشود. وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
نخستين پيشواي شيعيان، علي(ع) تصريح ميكند كه در قرآن بیان شده است که «برخي امور در زمان خود واجب بودهاند اما پس ازآن زايل و منتفي شدهاند». "بَيْنَ وَاجِب بِوَقْتِهِ، وَزَائِل في مُسْتَقْبَلِهِ"
نخستين پيشواي شيعيان، علي(ع) تصريح ميكند كه در قرآن بیان شده است که «برخي امور در زمان خود واجب بودهاند اما پس ازآن زايل و منتفي شدهاند». "بَيْنَ وَاجِب بِوَقْتِهِ، وَزَائِل في مُسْتَقْبَلِهِ"
با اينهمه بنيادگرايان بادستاويز قرار دادن آيههاي قرآن و برداشت سطحي از آن با اهداف و انگيزه هاي سياسي و نيز با تكيه بر آنچه تحريفكنندگان وارد اسلام كردهاند، مرتكب بسياري تبهکاریها ميشوند.
جدا از احكامي كه در قرآن اشاره شده، ساير احكام كه حجم عمده شريعت آخوندي را تشكيل ميدهد، نه در زمان پيامبر اسلام نه در سالهاي پس از او وجود نداشته، بلكه در قرنهاي بعد توسط فقيهان آن زمان تدوين شده است. حال وقتي كه خود قرآن بر نسخ پديدهها و جايگزيني نو با كهنه تأكيد ميكند، چرا بايد دستورات فقيهان هزار سال پيش غيرقابل تغيير باشد؟ چرا مسلمانان نبايد اين احكام را نقد كنند و قوانيني متناسب با پيشرفت زمانه جايگزين آن سازند؟
و چرا بايد از احكامي پيروي كنند كه بسياري از آنها مدافع ستم و نابرابري است و به همين جهت، ضد اسلامي است ؟
و چرا بايد از احكامي پيروي كنند كه بسياري از آنها مدافع ستم و نابرابري است و به همين جهت، ضد اسلامي است ؟
راستي كه بدون درك ديناميك از قرآن و اسلام، لاجرم هر برداشتي از اسلام وارونه است و بايد قاطعانه مردود شناخته شود.
اعتقادات مشترک بنیادگرایان
از آخوندهاي تهران كه پدرخوانده داعشاند تا شبهنظاميان نيرويقدس در عراق، يا حزبالله لبنان و بوكو حرام و داعش همه از اسلامي دم ميزنند كه رودرروي حقيقت اسلام است.همه آنها ـ با وجود نامها و ظواهر مختلف ـ اعتقاد مشتركي دارند كه پيروي از شريعت ارتجاعي و اجراي افراطي آن است. این شریعت در وجوه گوناگونی نظیر دين اجباري، حكومت استبدادي، زن ستيزي، تكفير، بياعتباري اصول اخلاقي و اسلامي خود را نشان میدهد.
1. دين اجباري ـ وقتي كه خميني و آخوندهاي پيرو او با سركوب قيامكنندگان انقلاب سال 57 حكومت خود را برقرار كردند، آيين عقبمانده خود را با شعار «حزب فقط حزبالله» تحميل ميكردند و زنان را با شعار «يا روسري يا توسري» سركوب ميكردند، سپس بهضرب اعدام و شكنجه و ارعاب، مردم را به مراعات قوانين دين اجباري وادار كردند.سه دهه بعد كه گروه داعش كار خود را آغاز كرد، شعار اصلياش اين بود كه« شريعت الهي هرگز اجرا نخواهد شد مگر به زور سلاح» حال آن كه هرچيز كه از سر اجبار و اكراه باشد، با ذات دين مغاير است و چنان كه قرآن گفته است: «لااكراه فيالدين».آنچه هم كه براي ايمانآورندگان به اسلام واجب ديني محسوب ميشود، نظير نماز و روزه، چنانچه داوطلبانه و از روي قصد قربت انجام نشود، صحيح نيست.
2. تشكيل حكومت استبدادي ـ بنيادگرايان در پي برقراري يك استبداد موحش تحت نام اسلاماند؛ با عنوانهاي متنوعي مانند ولايت فقيه، دولت اسلامى يا خلافت. آنها ادعا ميكنند كه چون براي اجراي احكام اسلام برخاستهاند، در بهكارگيري سركوب و آزاديكشي مجازند. حال آن كه استبداد، نافي اسلام است. خدا به پيامبرش در قرآن گفته است:« تو فقط یادآوریکنندهیی نه كسي كه بر آنها مسلط و مراقب باشي». فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ، لسْتَ عَلَيهِم بِمُسَيطِر سوريه الغاشية آيات 21 و22
دو سند بسیار مهم دیدگاه حقیقی اسلام نسبت به رفتار حاکمان با مردم را تا حدی ترسیم میکند:
دو سند بسیار مهم دیدگاه حقیقی اسلام نسبت به رفتار حاکمان با مردم را تا حدی ترسیم میکند:
نخست، نامه عمر بن الخطاب خلیفه دوم(586 ـ 644 م) به اهالی بیتالمقدس که در سال 636 م. پس از تصرف بخشی از امپراتوری روم شرقی توسط مسلمانان، نوشته شده است: « این اماننامهای است که بنده خدا عمر، امیر مؤمنان، به اهل ایلیا داده است. به آنان در جان، مال، کلیساها و صلیبهایشان و سالم و دردمندشان و دیگر مردمی که در آنند امان میدهد. کسی در کلیسای آنان سکونت نخواهد کرد و آن را ویران نخواهد ساخت. نه از کلیسا نه از اطرافش، نه از صلیبشان و نه از اموالشان چیزی کاسته نخواهد شد. کسی آنان را ناچار به ترک دین و آیینشان نمیکند. به هیچکس از ایشان زیانی نخواهد رسید ... هر کس از آنان که از بیتالمقدس بیرون آید تا رسیدن به جایگاهی امن بر جان و مال خویش در امان خواهد بود. هر کس از ایشان هم که در شهر بماند در امان است...». تاريخ طبري بخش سوم چاپ بيروت
دوم، نامه علی بنابیطالب خلیفه چهارم و نخستین پیشوای شیعیان(518 ـ 661 م) به مالک اشتر پس از انتصاب او به حکمرانی مصر :«... مهرباني و خوشرفتاري و نيكوئي با رعيت را در دل خود جاي ده و مبادا نسبت به ايشان مثل جانور درنده بوده خوردنشان را غنيمت داني كه مردم دو دستهاند يا با تو برادر دينياند يا در آفرينش مانند تواند...بايد برگزيدهترين وزیران نزد تو وزيري باشد كه سخن تلخ حق به تو بيشتر گويد, و كمتر تو را در گفتار و كردارت كه خدا براي دوستانش نمي پسندد بستايد ...
بايد انديشه تو در آبادي زمين از انديشه در ستاندن خراج بيشتر باشد, زيرا مالیات به دست نمي آيد مگر به آبادي, ... پس اگر مالیاتدهندگان شكايت كنند از سنگيني آن... به ايشان تخفيف بده به اندازه اي كه اميدواري كار آنان درست و نيكو شود .. و لشگريان خود را از ( جلوگيري) مردم بازدار تا سخنران ايشان بي لكنت و گرفتگي زبان و بي ترس و نگراني سخن گويد
من از پیامبر بارها شنيدم كه مي فرمود هرگز امتي پاك و آراسته نگردد كه در آن امت حق ناتوان بي لكنت و ترس و نگراني از توانا گرفته نشود». نهج البلاغه امام علي نامه 53
3. تروریسم و جنون قدرتطلبی تحت عنوان جهاد ـآنچه امروزبنیادگرایان تحت نام «جهاد» یا «جهادیسم» ارائه میکنند چیزی جز تروریسم و قساوت نیست مفهوم جهاد در قرآن شوریدن علیه ظلم است که حتی در بیانیه جهانی حقوق بشر نیز برسمی تشناخته شده است. قرآن به كساني اجازه جهاد داده است كه تحت ستم قرار ميگيرند و كشته ميشوند يا از وطنشان رانده ميشوند. سورة الممتحنة، اية 8 : "لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ.یعنی حق آنها برای ایستادن در مقابل ظلم را برسمیت میشناسد. سلطهجويي امروز آخوندها در سوريه و عراق و لبنان و يمن يا تلاش گروه داعش براي گرفتن زمينها و چاههاي نفت چه ربطي با چنين مبارزهيي دارد؟
در نظر آنها مسلمانهاي مخالف حاكميت ولايت يا خلافت و غيرمسلمانهايي كه تن به سلطه آنها نميدهند، مهمترين هدفهاي اين به اصطلاح جهادند.
كساني كه مدعي جهاد با دشمنان خدا هستند، چرا با بشار اسد و خامنهاي در آشتي و همزيستياند اما مردم بيسلاح را در سالن كنسرت یا مرکز قطار به رگبار ميبندند؟
آيا لشکرکشی ملاهای ایران به سوریه و قرباني كردن صدها هزار نفر زن و مرد و كودك سوري و آواره كردن بیش از نيمي از ملت این کشور جهاد است؟
4. نفی مرزها ـ اعتقاد مشترك ديگر بنيادگرايان نفي مرزهاي ملي و تلاش برای تسخیر كشورهاي ديگر است. گروه داعش امروز بخشهايي از عراق و سوريه را زير عنوان دولت اسلامي تصرف كرده براي تسخير ساير كشورها فراخوان ميدهد. اما عنوان دولت اسلامي چيزي است كه سه دهه پيش خميني در وصيتنامه خود مطرح كرد و خواستار آن شد كه« يک دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل» تشكيل شود. در قانون اساسي حکومت کنونی ایران نيز دولت مؤظف به كوشش پيگير شده است«تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد». (اصل 11 قانون اساسي جمهوري اسلامي)
ملاها برای حفظ قدرت خود در ایران، همیشه تلاش کردهاند در کشورهای مسلمان منطقه نفوذ کنند. جنگ ایران و عراق که بهدلیل اصرار خمینی هشت سال طول کشید و باعث کشته شدن یک میلیون ایرانی شد، و سلطه کنونی ملاها بر بخشهایی از عراق و لبنان نمونههایی از این سیاست است. اين توسعه طلبي ارتجاعي كه بهبهای ریختن خونهای ناحق و ویرانیهای دهشتناک صورت ميگيرد، برخلاف تعالیم اسلام است.
5. زنستيزيپايين آوردن شأن او ... ـ از ديگر مشتركات عام و بارز بنيادگرايان زن ستيزي است. يعني اعمال نابرابري و خشونت عليه زنان، سلب آزادي ها و حقوق ابتدايي آنها، حذف زنان از مديريت و رهبري نهادهاي سياسي و اجتماعي، و درجه دو تلقي كردن زنان كه همه با دستاويز قرار دادن اسلام صورت ميگيرد. حال آن كه اسلام هنگام طلوع خود نقش پيشتازانهيي در گشودن راه آزادي و برابري زنان داشته است. ازجمله، در همان زمان، صدها تن از زنان بهبیعتکنندگان با پیامبر ارتقا یافته و برای یاری کردن بهپیامبر در امور سیاسی واجتماعی و نظامی مسئولیت پذیرفته بودند. (ابن سعد الطبقات الكبري نامه هفتم)
در قرآن بر برابري همه انسانها، اعم از زن و مرد، تأكيد شده و پويايي اسلام و قرآن، همه احكامي را كه به نحوي برابري زن و مرد را انكار كند منسوخ كرده است.
6. تكفيرـ چه خميني چه داعش و امثال آنها، تكفير را براي سركوب و حذف مخالفان و مشخصاً مقابله با مخالفان شريعت آخوندي بهكار ميبرند.
حكم خميني براي قتلعام زندانيان سياسي در سال 1988، مهمترين نمونه تكفير در تاريخ معاصر است. وي در حكمي با دستخط خود ادعا كرد كه اعضاي مجاهدين « به هيچوجه» به اسلام معتقد نيستند و در زندانهاي سراسر كشور به اعدام محكوماند. براثر اين حكم، ظرف چند ماه سي هزار زنداني سياسي كه بيشتر اعضاي مجاهدين بودند، اعدام شدند. اما به گواهي آيات قرآن و سنتهاي پيامبر، روح اسلام با بردباري و پذيرش اختلافها و تفاوتهاي ميان انسانها و گروهها و پيروان عقايد و مذاهب گوناگون سرشته است.در آيه 87 سوره بقره، خداوند به تندي تكفيركنندگان را نكوهش ميكند كه تكبر ميورزند و گروهي را تكذيب ميكنند و گروهي را ميكشند. أن الله يلعن الذين يستكبرون على غيرهم فيبعدون بعضهم ويقتلون بعضهم الآخر.
7. دگماتيزم در فرعيات، نادیدهانگاری در اصول انسانی ـ يكي از اعتقادات رسواي همه بنيادگرايان كه از بیان آن ابایی هم ندارند، بياعتبار شمردن اصول اخلاقي، انساني و اسلامي براي دستيابي به هدف بهويژه براي حفظ قدرت و حكومت است.
آنها به گونهيي افراطي در امور جزيي وفرعي بيانعطافاند و دگماتيسم به خرج ميدهند اما در آرمانها و اصول پايهيي اسلام به اقتضاي منافع خود، تا حد ناديده انگاري آن، بدعت ميگذارند.
خميني، پيش از آن كه به حكومت برسد، كتاب خود به نام «حكومت اسلامي» دست زدن به كشتار جمعي براي حفظ حكومت يا آنچنان كه خودش نوشته «قطع ريشه بسياري از طوائف مفسدهانگيز مضر براي جامعه» [روح الله خميني كتاب حكومت اسلامي 1971] را مباح شمرده است. در سالهاي حاكميت نيز ميگفت:« ولي فقيه ”ميتواند با رعايت مصلحتي كه خود تشخيص ميدهد، از اقامه نماز، روزه، حج … جلوگيري نمايد و خانه مؤمن را خراب كرده و همسر او را طلاق دهد». آنگونه كه در روزنامه ”رسالت” وابسته به دولت در 20 اوت 1988 آمده است.
ديديم كه به خاطر حفظ قدرت جنگ ويرانگر با عراق را به مدت هشت سال ادامه داد و يك ميليون كشته بر مردم ايران تحميل كرد.
گروه داعش كه امروز بيمحابا به كشتار انبوه دست ميزند، از همين روش پيروي ميكند كه ارزش و اعتباري براي اصول انساني و اخلاقي قائل نيست.
راستي مگر اديان توحيدي براي مقيد كردن انسان به رعايت حدود انساني و اخلاقي نيامدهاند؟
آيا از ده فرمان موسي تا همه آنچه عيسي و محمد گفتهاند براي مهار روح تجاوزگري و زيادهخواهي و ستمگري نوع بشر نيست تا راه آزادي و كمال فردي و اجتماعي او گشوده شود؟
پس چگونه بنيادگرايان خود را مجاز ديدهاند كه به هر قساوتي دست بزنند و نام اسلام را بر آن بگذارند؟
شگفتا كه بنيادگرايان، در تمام نسخههاي شيعي و سنيشان، خود را مدافع موازين اسلامي و اخلاقي جا ميزنند و براي اعمال خشونتهای ناموجه که آنرا بهدروغ «حدود اسلامی» توصیف کردهاند، بسا كه دست و پا بريده و چشم از حدقه درآوردهاند و زنان را با سنگدلي تمام سنگسار كردهاند. حال آن كه در اين عصر هيچكس بيشتر از همين جماعت موازين خدايي و اسلامي را زيرپا نگذاشته است. بهکلام قرآن، « از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مىشود؛ و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگيرند. (در حالى که) آنان، سرسختترين دشمنانند. و هنگامى که به حاكميت مي رسند تمام تلاش خود را بكار ميگرد تا در زمين فساد كنندو حرث و نسل را نابود سازند». . آنگونه كه در آيه 204 من سورة بقرة آمده : "وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَام" . و در آيه 205 : "وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ".
اعتقادات ما
حقایق پیشگفته، براي جنبش ما صرفاً يك بحث نظري نيست. بلكه موضوع مبارزه دشواري است كه از پنج دهه پيش تاكنون با بهايي بس خونين توسط مجاهدين خلق ادامه دارد.سرگذشت مجاهدين، تاريخچه شورشهاي نظري و عملي مستمر عليه بنيادهاي ارتجاع مذهبي است.سازمان مجاهدين خلق ايران با سابقه ترين و بزرگترين سازمان مسلمان مخالف با ديدگاههاي افراطي از اسلام در خاورميانه است. این سازمان در سال 1965 تاسيس شد و از همان بدو بنیانگذاری به یک تلاش نظری برای درک حقیقت اسلام و كنار زدن برداشتهاي جزم و دگماتیکاز اسلام, اشتغال داشت. مجاهدين موفق شدند ديدگاههاي معتبر اسلام در مورد آزادي, حقوق بشر, عدالت اجتماعي, برابري جنسي، حقوق اقليتهاي قومي و مذهبي و ساير مسائل مبتلابه جامعه را بشناسند و تدوین کنند.
نقطه نظری که بنیانگذار مجاهدین، محمد حنیفنژاد اعلام کرد، انقلابی در اندیشه اسلامی است. او گفت جبهه بندی واقعی میان با خدایان و بیخدایان نیست. بلکه جبهه بندی میان کسانی است که سرکوب و ستم میکنند با مردم تحت سرکوب و ستم
این نقطهنظر گسست قاطعی میان درک سنتی و جامد از اسلام با حقیقت اسلام ایجاد کرد و مرز عبورناپذيري ميان مجاهدين و اسلام دمكراتيك با اسلام ارتجاعي استوار ساخت.بر اين اساس امروز هم ما فرقهگرايي و دعواهاي مذهبي را رد ميكنيم. ما ميگوييم دعوا نه ميان شيعه و سني است، نه ميان مسلمان و مسيحي و نه ميان مردم و فرهنگ خاورميانه با مردم و فرهنگ غرب. بله، جنگی میان تمدنها در کار نیست؛ بلكه كشاكش اصلي ميان استبداد و بنیادگرایی است با دمكراسي و آزادي و مردمي كه طالب آزادي و پیشرفتاند.ما بر اين باوريم كه آيات قرآن به اندازه كافي در اين امر تاكيد دارد كه پيروان تمامي اديان با هم در حقوق سياسي و اجتماعي وحتي عقيدتي برابرند و براي مثال به آيه هاي زير اشاره ميكنيم:
- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ {المائدة/69}
این نقطهنظر گسست قاطعی میان درک سنتی و جامد از اسلام با حقیقت اسلام ایجاد کرد و مرز عبورناپذيري ميان مجاهدين و اسلام دمكراتيك با اسلام ارتجاعي استوار ساخت.بر اين اساس امروز هم ما فرقهگرايي و دعواهاي مذهبي را رد ميكنيم. ما ميگوييم دعوا نه ميان شيعه و سني است، نه ميان مسلمان و مسيحي و نه ميان مردم و فرهنگ خاورميانه با مردم و فرهنگ غرب. بله، جنگی میان تمدنها در کار نیست؛ بلكه كشاكش اصلي ميان استبداد و بنیادگرایی است با دمكراسي و آزادي و مردمي كه طالب آزادي و پیشرفتاند.ما بر اين باوريم كه آيات قرآن به اندازه كافي در اين امر تاكيد دارد كه پيروان تمامي اديان با هم در حقوق سياسي و اجتماعي وحتي عقيدتي برابرند و براي مثال به آيه هاي زير اشاره ميكنيم:
- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ {المائدة/69}
- آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ {البقرة/285} وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ {المائدة/46} شناخت درست از راه عمل مناسب ساير گامهاي بزرگ مجاهدين در مبارزه نظري و عقيدتي عليه ارتجاع مذهبي، به همين اندازه مهم است:
در شرائط حاكميت فرهنگ سنتي بر اكثريت جامعه ايران، مجاهدين با شجاعت بسيار، و رو در روي آخوندهاي مرتجع با استناد به قرآن آية 69 از سورة عنكبوت َالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ " گفتند برخورداري از فهم درست از اسلام در گرو شركت در مبارزه براي تغيير جامعه است و اين چيزي است كه آخوندهايمرتجع كه توجيهگر جنايات رژيم هاي حاكم هستند، فاقد آن هستند.
مجاهدين برخلاف آخوندها كه دستاوردها و نظريه هاي علمي مانند تكامل حيات و تكامل اجتماعي را در تعارض با درك عقب مانده خود از قران و اسلام مي بينند، اين نظريهها را منطبق با چارچوبهاي جهانبيني و انسان شناسي قران و اسلام ميدانند و ظهور انبيا و اديان بزرگ ازجمله اسلام را از بزرگترين ديناميزمهاي تكامل اجتماعي در طول تاريخ ميدانند. اين همان مباحثي است كه مسعود رجوي بعد از انقلاب ضد سلطنتي تدریس میکرد و بهنوشته روزنامه فرانسوی لومونددر تاريخ اول مارس 1980 : « یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسهیی است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعدازظهر تدریس میکند و حدود 10 هزار نفر در دانشگاه شریف به آن گوش فرا میدهند».ديگر اين كه مجاهدين به تئوري «ديناميزم قرآن» روي آوردند که همانا اسلوب فهم صحيح اسلام است. این اسلوب، با الهام از گوهر معتقدات اسلام، صلاحیت قانونگذاری عرفی را تأیید میکند و بر شريعت بنيادگرايي, كه نقشويژهاش به بند كشيدن آزادي جامعه است، خط بطلان میکشد.
مجاهدين همچنین ـ با الهاماز اصل آزادی فکر و انتخاب در معتقدات اسلامی و قرآنی ـ برای دفاع از آزادي و حاكميت مردم قيام كردند و گفتند هر آنچه برپايه استبداد و انكار رأي آزادانه مردم است، با اسلام بيگانه است. ابتکار مقاومت ایران كه به تلاش براي لغو حکم اعدام فرا خوان ميدهد که نمونه نادری در کشورهای اسلامی است، پشتوانه عملی همین دیدگاه است.در همین راستا، مجاهدين، در برابر ولايت فقيه بهپاخاستند. آنها با پرداخت بهايي سنگين، قانون اساسي آخوندها را كه در محور آن ولايت فقيه قرار دارد رد كردند و فريبكاري آخوندها كه خود را نماينده خدا بر روي زمين معرفي ميكنند، مردود شناختند.
آنها همچنين به مبارزه طولاني و عميقي براي برابري زن و مرد دست زدند و به استناد قرآن و سنت پيامبر و پيشوايان اسلام نشان دادند كه انكار حقوق و آزادي برابر زنان مغاير پيام حقيقي اسلام است. این اعتقاد بهگونهیی عینی بر ساختار جنبش مقاومت اثر گذاشته و زنان در رهبری این جنبش و سایر سطوح تصمیمگیری نقش تعیینکننده یافتهاند.و سرانجام، راهگشايي بزرگ ديگر مجاهدين، نفي و لغو هرگونه حكومت ديني و يا هرگونه امتياز و تبعيض مبتني بر دين است. حمایت از این اصل، نميتوانست جديت و تأثيري پيدا كند، مگر اينكه يك نيروي مسلمان، ابتكارِ آن را برعهده بگيرد. مسعود رجوي در برنامه شوراي ملي مقاومت ايران و دولت موقت در سال 1981 تصريح نمود :« اگرچه حقايق علمي و فلسفي وايدئولوژيك هيچگاه تابع راي گيري دمكراتيك نيستند، اما درقلمرو اداره ي سياسي كشور، اجتماع عقايد ونظريات مختلف در يك چارچوب واحد امكان ناپذير است مگر اينكه همگان بپذيرند كه مشروعيت سياسي شان مقدمتا بگونه اي دمكراتيك از بوته آزمايش ” نظر سنجي و انتخاب عمومي ” عبور كند» . مسعود رجوي افزوده است :« به اعتقاد ما مسلمانان، الغاء تبعيضات سياسي واجتماعي درميان تمام آحاد ملت، به هيچوجه بمثابه صرفنظر كردن از حقانيتي كه براي اسلام راستين محمدي قائليم نيست. بعكس، اسلام ما دقيقا برخلاف خميني مستغني از آنست كه هرگونه حقانيت و مشروعيت خود را از راه اجبار و اكراه به كرسي بنشاند. به عبارت ديگر ما عميقا معتقديم كه شكوفايي واقعي اسلام در عدم استفاده از هرگونه تبعيض و امتياز و اجبار سياسي و اجتماعي ميسر است».در دفاع از این اصل، ما بهرویارویی با دین اجباری و اجباردینی برخاستهایم. آیا این اصل بهمعنای تقلیل دادن یا تجدید نظر کردن در معتقدات اصیل اسلامی است؟ نه، بهعکس، منظور پافشاری بر روح حقیقی اسلام است
آیا منظور از اين فراخوان این است که در جامعه آزاد شده از دیکتاتوری، هیچ فرد یا گروهی نباید بهنام اسلام فعالیت کند؟
خیر منظور اينست كه همچنانكه در طرح شوراي ملي مقاومت آمده است منشا مشروعيت قدرت حاکم صندوقهاي راي است و هيچكس بهخاطر اعتقاد يا عدم اعتقاد به يك دين هيچ امتياز يا محروميتي نخواهد داشت. كما اينكه در برگيرنده تضمین آزادی مذهبی است یعنی چه مسلمانان چه پیروان سایر ادیان، بهدور از هرگونه نابرابری، درفعالیت مذهبی خود آزادند
پیامبر اسلام در منشوری که در سال یازدهم هجری در مدینه تدوین کرد، گفت:« یهود با مسلمانان مانند یک ملت و امت هستند، (با این تفاوت) که یهود پیرو دین خود و مسلمانان هم تابع دین خود».
آنچه ما می گوییم خط بطلان کشیدن بر استبداد زیرپرده است. حرف ما چکیده یک تجربه بزرگ تاریخی یعنی تجربه شکست دیکتاتوری دینی در ایران است. ما برآنیم که بنیاد تفرقه افکنی به نام شیعه یا بهنام سنی را براندازیم. سوء استفاده از مذهب برای منافع قدرتپرستانه دیگر نباید ادامه پیدا کند.
مريم رجوي