عمیق شدن شتابان شکاف در رأس نظام
جنگ و کشمکش دو باند حاکم بر سر تقریباً همه مسائل، چنان شدت و حدتی یافته و چنان تلاطمی در رژیم برانگیخته که کشتینشینان نظام را بهشدت بهحول ولا انداخته و بهچارهجویی واداشته است؛ شاهد این مدعا پیشنهاد آتشبس یک طرفه از سوی علیرضا زاکانی عضو پیشین مجلس ارتجاع و از سردمداران باند دلواپسان است. نامبرده با اشاره بهشرایط حساس و خطیر کنونی گفته است: «امروز باید هوشیار بود، از جنجال پرهیز کرد و حتی آتشبس یک طرفه داد»[1] این اظهارات، با موجی از تأیید و تشویق از سوی برخی عناصر رژیم بهخصوص در باند خامنهای مواجه شده است. از جمله احمد توکلی در توییتر (10تیر) خود نوشت: «با این اختلافات خانهسوز، پیشنهاد دکتر زاکانی را باید با آب طلا نوشت». البته برخی نیز آن را نشدنی دانستهاند و برخی هم ابلهانه درصدد آبروداری بر آمده و گفتهاند: «جنگی نبوده که آتشبس لازم باشد.!»[2]
اما جالبتر از همه خود زاکانی است که سه روز بعد در واکنش بهامضای قرارداد 5میلیارد دلاری با توتال نوشته است: «اینجا موضوعی اصلی است نه فرعی، وقت آتش بهاختیار، فریاد کشیدن و اقدام مناسب است و آتشبس، هر چند یکطرفه جایز نیست!».[3] بهاین ترتیب تب آتشبس خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، عرق کرد و توسط آورنده آن مهر باطل خورد و خود همین پیشنهاد گورزاد هم، بهوسیله و محمل جدیدی برای جنگ و جدال باندی تبدیل شد.
جالب توجه اینکه یک آتشبس اعلام نشده نیز پس از عید فطر بین شخص خامنهای و شخص روحانی مراعات میشد و دو طرف پس از آن آتشباری سنگین بهروحانی توسط مداح خامنهای در روز عید فطر، بهنوعی در آتشبس با یکدیگر بودند، بهخصوص که روحانی طی سخنانی در دیدار مقامات رژیم و سفرا و کارداران کشورهای اسلامی با خامنهای، ضمن کرنش در برابر ولیفقیه ارتجاع و باج دادن بهسپاه «از کسانی که برای کشور سلاحهای راهبردی میسازند و از کسانی که از این سلاحهای راهبردی بهخوبی استفاده میکنند» تشکر کرد.
اما این آتشبس غیرعلنی هم کمتر از یک هفته دوام آورد و روز یکشنبه (11تیر) روحانی طی سخنرانی خود در همایش قوه قضاییه ابتدا این قوه را مورد طعنه و حمله قرار داد و در حالی که سنگ اسلام و حقوق مردم را بهسینه میزد گفت: «اسلام بهما اجازه نمیدهد اگر فرد مجرمی مرتکب جرمی شد، بیش از حدِ مجازاتی که برای آن مشخص شده، فرد را تحت فشار قرار دهیم. ما حق نداریم بدون ادله کافی کسی را احضار و جلب کنیم...» او همچنین با اشاره بهاین که «برخی» در قوه قضاییه بهاصل برائت توجهی ندارند، گفت: «برخی میخواهند حکم برائت بیل بهکمرش بخورد». اظهاراتی که واکنش سریع رئیس قضاییه خامنهای، آخوند صادق لاریجانی را در همان مجلس در پی داشت. او با تأکید بر استقلال قوا و بهخصوص استقلال قوه قضاییه روحانی را بهدخالت در امور این قوه و مخالفت با ولیفقیه متهم کرد و حرفهای او را دارای «رنگ و بوی فتنه» خواند و گفت: «متأسفانه برخی علیه رهبریت نظام، علیه قوه قضاییه، علیه شورای نگهبان، علیه رئیس قوه و دبیر شورای نگهبان، علیه سپاه قدس و کلیت سپاه و هرچه بو و رنگ انقلاب و اسلام دارد هجمه کردند. این، بو و رنگ فتنه دارد».
بعد نوبت خود خامنهای بود که وارد صحنه شود و در دیدار با مقامات قوه قضاییه، روحانی را سر جایش بنشاند. او پرچم حقوق شهروندی را که روحانی میخواست از آنٍ خود کند، از دست او گرفت و بهقوه قضاییه و سردژخیم آن آخوند آملی لاریجانی سپرد و قوه قضاییه را «پرچمدار حمایت از حقوق عمومی و آزادیهای مشروع» و ناظر دو قوه دیگر و مسئول رسیدگی بهتخلفات آنها معرفی نمود و افزود: «این قوه باید... با مخالفان و معارضان حقوق عمومی در هر جایگاهی، مقابله کند».[4] البته خلیفه ارتجاع در عینحال حواسش جمع بود که قوه قضاییه در پیگرد دزدان ولایت تا آنجا دستش باز است که خود نظام و بهاصطلاح آبروی آن زیر سؤال نرود: «البته در جایی که آبروی نظام در معرض خطر است، حفظ آبروی نظام اسلامی مقدم و مهمتر است».
درگیری و کشمکش میان خامنهای و روحانی در حال حاضر بههمه زمینهها گسترش یافته است؛ از جمله؛ جنگ بر سر سپاه پاسداران و نقش آن:
روحانی که پیش از این با عبارت «دولت با تفنگ» نقش سپاه بهعنوان دولت دوم را که با امکانات و اختیاراتی گستردهتر از دولت رسمی و دولت بیتفنگ بر همه منابع و شئون کشور چنگ انداخته، مورد حمله قرار داده بود، بار دیگر سپاه پاسداران را بدون ذکر نام آن، اما با اشارات آشکاری بهخاطر دنبال کردن سودای نافرجام قدرت اول منطقه شدن مورد تخطئه قرار داد و گفت: «قویترین کشور در منطقه نباید بهعنوان هدف اول دنبال شود... رقابتهای مخرب و بیجا را کنار بگذاریم. جنگهای منطقه را خاموش کنیم». چرا که این سودای خام در تعادل قوای کنونی تنها موجب وزر و وبال گردن رژیم شده و جز طرد و انزوایش حاصلی نداشته است.
روحانی همچنین با تأکید بر اینکه «هیچ سیاستی در جهان موفق نیست مگر برد - برد باشد» در واقع برجام یا در واقع جامزهر منطقهیی را بهعنوان راه نجات رژیم و الگوی مورد نظر خود برای خلاصی رژیم از بحران خفهکننده منطقهییاش پیشنهاد کرد. البته فراموش نکردهایم که آخوند علی یونسی دستیار ویژه روحانی و وزیر اطلاعات پیشین رژیم چند سال پیش در تلویزیون رژیم لاف میزد: «یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است». بههر حال روحانی با این سخنان، بار دیگر روی آتش جنگ قدرت بنزین ریخت و واکنشهای شدید و گسترده همه رسانهها و مهرههای باند خامنهای را برانگیخت.
این خط آتش جنگ درونی، که بدون استثنا از میان تمام مسائل و بحرانهای خرد و کلان گریبانگیر رژیم میگذرد، از برجام تا برخورد با تحریمها و سرمایهگذاریها که در قضیه قرارداد توتال و برخورد با آن خود را نشان داد، تا ادامه دعواهای مربوط بهنمایش انتخابات تا مسائلی مانند حقوقبشر که دشمنی با آن همواره فصلمشترک و وحدت تمامیت رژیم بود، اکنون بهنقطه برخورد و موضوع جنگ قدرت تبدیل شده و هیچ عرصه سیاسی یا اقتصادی نیست که بهمیدان جنگ بیامان در رأس نظام تبدیل نشده باشد.
چرا چنین است؟ چرا باندهای درونی و سران رژیم، نمیتوانند برای تخفیف شرایط حادی که هر دو اذعان دارند برای رژیم و موجودیت نظام بسیار خطرناک است با یکدیگر ولو موقت نه حتی مصالحه، بلکه آتشبس کنند؟ اولاً بهدلیل زهر شقه که در نمایش انتخابات اساساً توسط مقاومت ایران بهکام رژیم ریخته شد؛ اگر بحث شقه نه یک لفظ و ادعای تبلیغاتی، بلکه یک واقعیت سخت مادی است (که هست)، خود را در تشدید و تعمیق تضادها در رأس نظام و غیرقابل ترمیم بودن زخم ناشی از آن و عقیم بودن هر تلاش و تقلایی در جهت تخفیف تضادها و ایجاد همگرایی، خود را نشان میدهد. ثانیاً فشارهای ناشی از پیشروی مقاومت هم در جامعه ایران، هم در سطح منطقهیی و بینالمللی، بحران درونی رژیم را بهطور مضاعف شدت میبخشد.