۱۴۰۳ مرداد ۱, دوشنبه

خمینی ضد بشر بدلیل بن بست وخطرسرنگونی فرمان فتوای قتل‌عام ۶۷ ونسل کشی مجاهدین را داد


                                               خاطرات يك شاهد- الف. بيابانكي . قسمت اول

روزگاری بود

روزگار تلخ و تاری بود

گرم رو آزادگان در بند

روسپی نامردمان در کار

در سال ۱۳۶۷ بعد از یک جنگ ۸ساله بیهوده ،خمینی به بن بست رسیده بود. بودجه و خزانه‌اش ته کشیده بود، دیگر توان بسیج گله‌یی پاسداران و بسیجی‌ها را نداشت. موشکباران مستمر شهرهای ایران توسط عراق و عمل متقابل رژیم ایران نشان می‌داد که دو طرف به لحاظ نظامی در جبهه‌های جنگ به بن‌بست رسیده‌اند و اکنون به تاکتیک‌های فرسایشی روی آورده‌اند.

نارضایتی از جنگ بی ثمری که صدها هزار کشته و میلیون‌ها آواره برجای گذاشته بود، چنان همه‌گیر شده بود که دیگر تلویزیون دولتی حکومت ایران هم مجبور می‌شد بخشی از صداهای مخالفان جنگ را انعکاس دهد.

عملیات متمرکز ارتش آزادیبخش که به شدت ماشین جنگی رژیم ایران را زمین‌گیر کرده بود وحشت جدی بر نیروهای وارفته و خسته رژیم بعد از ۸ جنگ حاکم کرده بود. فشار برای پایان دادن به جنگ از طرف فرماندهان سپاه و ارتش شدت گرفته بود.

خمینی در بن بست به قتل عام روی آورد

خمینی که زمانی گفته بود اگر این جنگ ۲۰سال طول بکشد ما ایستاده‌ایم، حالا در بن‌بست مطلق بود. اگر به خمینی بود به بهای نابودی تمام ایران این جنگ را ادامه می‌داد، اما اکنون واقعیت‌ها سرسخت‌تر از بلند پروازی‌های اهریمنی خمینی خود را بر او تحمیل کرده بود، برای همین هم با تعبیر جام زهر قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و ظاهرا جنگ را پایان داد.

البته این پیروزی بزرگی برای مقاومت ایران بود که از سال‌ها پیش شعار صلح و آزادی را به عنوان یک شعار استراتژیک مطرح کرده بود و جنگ افروزی را یکی از پایه‌های ماندگاری رژیم می‌دانست. صلح و آزادی دو خواسته و شعار محوری این مقاومت از همان آغاز بود. و اکنون با گل گرفته شدن تنور جنگ واضح بود که از فردا آزادی به صورت نخستین ضرورت و خواسته عمومی جامعه در خواهد آمد. آیا خمینی می‌توانست به آزادی تن بدهد؟ نه جنگ واقعی خمینی تازه شروع شده بود.

آن وقت به نخستین پرسشی که باید جواب می‌داد همین ۸ سال جنگ بود. جان‌هایی که ستانده بود. گله گله بسیجی‌هایی که در میدان‌های مین نفله کرده بود، ۱۰۰۰ میلیاردی که برای جنگ هزینه کرده بود. شهرهایی که ویران کرده بود. کودکانی را که بی سرپرست کرده بود و نیم میلیون کشته‌ای که داده بود همه و همه طناب‌های داری بودند که بر گردن خمینی آویخته بودند.

اما سرسخت‌ترین واقعیت برای خمینی چیزی فراتر از این تهدیدات بود. همان نیرویی که ماشین جنگی‌اش را در سلسه عملیاتی خارق‌العاده در هم شکسته بود و همان نیرویی که آتش‌بس را بر او تحمیل کرده بود. اکنون در جامعه صدایش شنیده می‌شد. نیروی دنباله دار و سرسختی که اکنون با این سلسله عملیات موفق اقبال جامعه به او بیشتر شده است . حضورش در جامعه محسوس است و بیشتر از همه جا در زندان‌ها.

بله زندان‌ها، خمینی جنگ را فی‌النفسه برای مشروع کردن سرکوب و اعدام و زندان نیاز داشت . اکنون این پوشش برداشته شده بود و زندان‌هایش انباشته از زندانیانی بودکه عمدتا مجاهد بودند. برای خمینی تصور حضور هزاران مجاهد و مبارز در فضایی که جنگ نیست و تیغ سرکوب از موهبت جنگ خارجی محروم است به یک کابوس تبدیل شده بود.

نازک اندیشان‌شان بی شرم

که مباداشان دگر روز بهی در پیش

یافتند آخر فسونی را که می جستند.

فسونی که خمینی یافت نامش قتل عام است. قتل عام تمام زندانیان سیاسی .خمینی فرصت زیادی نداشت. قبل از اینکه جامعه خود را در فضای بعد از جنگ باز یابد. قبل از اینکه دود‌ و دم صلح و آتش بس بخوابد، قبل از اینکه مجاهدین خودشان را از زیر ضربه نظامی که در عملیات فروغ جاویدان خورده بودند بیرون بکشند، باید کار را تمام کند و این آغاز بزرگترین قتل عام زندانیان در تاریخ بشر است و روز شمار سیاووشان۶۷ از این روز آغاز می‌گردد…

ادامه دارد


🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7