شکست استراتژیک در سوریه چگونه به سرنگونی خامنهای راه می برد؟
آیا خامنهای توان یافتن دستآویزی برای بقا دارد؟
بشار اسد دیکتاتور سوریه محور اصلی استراتژی رژیم در منطقه بود. سقوط او نتیجه بلافصل و محصول جنگی است که رژیم خامنهای در هراس از قیام راه ا نداخته بود. رژیم حاکم بر ایران بعد از قیام ۱۴۰۱ و برای مقابله با قیامهای بعدی تلاش کرد با گسترش جنگ در خاورمیانه، توجهات را از مشکلات داخلی منحرف کند. اما این استراتژی خامنهای نتیجهای معکوس داد. شکستهای پیدرپی خامنهای و از دور خارج شدن خرمهرههای اصلی بازی او به فروپاشی شبکه تروریسم و باجگیری حکومتش انجامید.
این شکستها شکافهای درونی نظام را عمیقتر کرد و هیبت خامنهای را نزد نیروهایش تضعیف کرد. حتی نیروهای نظامی تا دندان مسلح اسد و سپاه قدس که با تمام توان در سوریه جنگیدند، در مقابل شورشگران مسلح ذوب شدند. و این تجربه نشان میدهد که ارگانهای سرکوب رژیم ایران نیز توان مقابله با خشم و قیام سازمانیافته مردم ایران را ندارند.
خامنهای و کارگزارانش تلاش دارند شکست در سوریه را ناشی از عدم مقاومت ارتش این کشور جلوه بدهند در حالی که علت اصلی شکست بشار اسد، فشل بودن نیروهای رژیم و حزبالله بود که نتوانستند اسد را حفظ کنند.
نگاه امیدوار مردم ایران به سوی آینده
اما در سمت مردم و مقاومت، یک واقعیت روشن وجود دارد: مردم ایران خشمگین و مصمماند. در این میان، کانونهای شورشی بهعنوان اجزای “ارتش آزادی” نیروی اصلی تغییر هستند. این کانونها، که بخشی از مقاومت سازمانیافتهاند، علیرغم سرکوب شدید، در هزاران فعالیت شورشی ظاهر شدهاند.
واکنش رژیم به گسترش این مقاومت، صدور احکام اعدام برای هواداران آن نشاندهنده ترس رژیم از سازمانیافتگی و قدرت این مقاومت است.
کارشناسان منطقه سرنگونی بشار اسد در سوریه را بزرگترین تحول ژئوپلیتیک طی ۴۵سال اخیر میدانند. این تحول سرفصلی تاثیراتش را بر مردم ایران نیز خواهد گشود.
تاثیر تحولات سوریه بر مردم ایران
اولین تاثیر شکست خامنهای در حفظ بشار اسد در سوریه کنار رفتن پرده ناباوری است. ناباوری به اینکه میتوان یک دیکتاتور خونریز و تا بن دندان مسلح را با قیمت دادن و داشتن نیروی سازمان یافته مسلح سرنگون کرد. فرو ریختن این دیوارهای ناباوری البته تنها تاثیر بلافصل سوریه در ایران نیست، بلکه شکست استراتژی خامنهای در سوریه با یک حرکت دومینویی دیگر، پایههای استراتژی بقای این دیکتاتوری را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. قطعا خامنهای که تا پارسال لاف میزد که ۴ پایتخت عربی را در اختیار دارد اکنون در حضیض ذلت و ناکامی باید برای حفظ پایتخت خود بجنگد.
آینده ایران
آینده ایران اما روشن است. هدف مقاومت ایران دستیابی به قدرت نیست؛ بلکه انتقال حاکمیت بهمردم و آرای آنهاست. شورای ملی مقاومت ایران، بهعنوان آلترناتیوی دموکراتیک، با برنامهای روشن و حمایت بینالمللی، نقشه مسیرآیندهای را ترسیم کرده است که اکنون جهانی شده است. بسیاری از شخصیتهای برجسته بین المللی از این پلاتفرم تغییر در ایران حمایت میکنند.
مبانی اصلی تغییر بعد از سرنگونی رژیم ایران
- بعد از سرنگونی رژیم، یک دولت موقت بهمدت حداکثر ۶ماه تشکیل میشود. وظیفه این دولت، برگزاری انتخابات آزاد برای مجلس مؤسسان است.
- مجلس مؤسسان، دولت جدید را برای تدوین قانون اساسی جمهوری ایران انتخاب میکند.
- حاکمیت به نمایندگان مردم منتقل میشود و قانون اساسی جدید، حقوق برابر، آزادیها و جدایی دین از دولت را تضمین خواهد کرد.
- این برنامه مشخص و وجود یک آلترناتیو معتبر، هرج و مرج را از بین میبرد. ایران آزاد آینده، بر اساس صندوق رأی، برابری زنان و مردان، خودمختاری ملیتها، تساوی ادیان و مذاهب و صلح در منطقه ساخته خواهد شد.تاریخ نشان داده که هیچ دیکتاتوری نمیتواند در برابر خواست و اراده مردم دوام بیاورد. همانطور که دیکتاتوریهای دیگر در جهان سقوط کردند، رژیم ولایت فقیه نیز سقوط خواهد کرد. آینده ایران یکپارچه و روشن است، چون مردم آن با ارادهای قوی، نقشه راه آزادی و دموکراسی را در دست دارند.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7