سرگشتگی استراتژیک!
همسایهها همدیگه رو زیر نظر بگیرن
اینطوری ظرف دو سه روز هرکس میتونه بفهمه همسایهاش چه کاره است!
میتونه بفهمه رفت و آمدشون مشکوکه
کارشون روشن نیست
شغلشون روشن نیست
ما اگه فرض کنید در هر کوچهای از این عناصر دو سه تا خونه باشن
ظرف یک ماه هرچی تو این تهرون یا شهرستانها یا هر جا هستن
نقاط مشکوک روشن میشه
***
اینها بخشی از رهنمودهای سال 60 اکبر هاشمی رفسنجانی به مردم برای جاسوسی علیه همدیگه و لو دادن مجاهدین خلق بود، کاری که باید طی یکماه تموم میشد اما هنوزم که هنوزه، تموم نشده!
راستی آیا این روزها هیچ تلویزیون نگاه میکنید یا نه؟ قصدم البته فضولی نیست! بیشتر میخواستم ببینیم نظرتون درباره این همه برنامه که رسانه ملی؟! بر ضد مجاهدین درست میکنه و در طول شبانه روز سعی میکنه به خورد ملت میده، چیه؟
حالا البته به وزارت اطلاعات و صنعت سینماش کاری ندارم که این روزها همه کارگردانها و ستارهها! و سوپر استارهاشو! فلهای و تموم وقت، مأمور به انجام وظیفه در همین جبهه کرده تا با ساختن فیلمهای آبگوشتی علیه مجاهدین، انجام وظیفه کنن. بلکه بیشتر منظورم همین سریالهای تلویزیونی و برنامههای بهاصطلاح مستندیه که هر شب از این کانال و اون کانال پخش میکنن تا ثابت کنن، مجاهدین یا همون به قول خودشون منافقین، موجودات آدمخواری بودند که همینطور توی خیابونها میگشتن و خون میریختند و مزرعه آتش میزدند و ”ریشو“ سر میبریدند و خلاصه مملکتو کلاً ناامن کرده بودند.
نگاهی کلی به روال تبلیغاتی رژیم بر ضد مجاهدین، نشوندهنده سرگشتگی استراتژیک آخوندها در این زمینه است. یعنی چی؟ یعنی اینکه ضمن اینکه کشتار مجاهدین در تمومی این سالها هرگز متوقف نشده اما یه روز سکوت در مورد مجاهدین و یه روز توی بوق کردنشون به شکل منفی، نشون از کلافگی آخوندها در برخورد با مجاهدین خلق و افزایش نفوذ تفکر و محبوبیت اجتماعی اونهاست.
یک نگاه سریع و کوتاه به بالا و پایینیهای سیاستهای راهبردی آخوندها در برابر مجاهدین، مطلبو روشنتر میکنه.
بهعنوان نمونه، الآن و در دوران اعتدال طوری شده که کار تبلیغات بر ضد مجاهدین از ”حد اعتدال “ به کلی گذشته و ”به افراط “ کشیده شده. یعنی اگه بخواهیم یه خرده فنی صحبت کنیم باید بگیم الآن استراتژی آخوندها در برابر مجاهدین اینه که: هر چقدر میتونن بر ضدشون تبلیغ کنن و تموم شبکههای رادیو تلویزیونی و مطبوعات و شبکههای مجازیشونو علیه مجاهدین کوک کنن.
قبل از دولت اعتدال، دولت مهر ورزان بود یعنی باند لات و لومپنهای احمدینژاد که ضمن همه موشک پرانیهاشون بر ضد قرار گاههای مجاهدین، وقتی در برابر سؤال خبرنگاران خارجی در مورد مجاهدین قرار میگرفتند، مثل احمدینژاد که در بغداد ازش سؤال شد از مجاهدین خلق چه خبر؟ با همون ژست معروفش، ابروهاشو پله به راست کرد و گفت: کی؟ نمی شناسم! مگه هنوزم از این چیزها هست؟
قبل از احمدینژاد، دولت اصلاحات بود و قبلترش هم دولت سازندگی، توی دوره رفسنجانی و خاتمی بنای رژیم در برابر مجاهدین، کشتار در خفا بود و سکوت در علن! یعنی یک چیزی شبیه دوران احمدینژاد.
این استراتژی در برابر مجاهدین بعد از اون بود که سیاست ”کشتار علنی و تبلیغ علنی“ بر ضد مجاهدین در دوران ریاستجمهوری نفر قبلی یعنی خامنهای و نفر پیش از او یعنی رجایی به جایی نرسیده بود و باعث بدنام شدن و منفور شدن هر چه بیشتر رژیم در اذهان عمومی شده بود.
و به این ترتیب رژیم مانده و مجاهدین خلقی که آخوندها نمیدانند با آنها چهکار کنند؟ و چه استراتژی یا به قول خودشان چه راهبردی در برابرشان بهکار گیرند که بتوانند از دستشان خلاص شوند؟
شکنجه و زندان و کشتار و اعدام البته چاشنی تمامی این راهبردها بوده، اونچه که کمی تغییر و تحول داشته، علنی کردن داستان مجاهدین بوده که فرضا خاتمی و رفسنجانی تلاش میکردند با سکوت از کنارشون بگذرند و این یکی تلاش میکنه با ساختن فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی و امثالهم و شیطانسازی کردنشون، مانع جذب جوونهای مملکت توسط مجاهدین بشه.
مشکلی که البته ادامه داره.
خانومها آقایون راستی شما راهکاری در این زمینه برای راهنمایی آخوندها ندارید؟
.
.