۱۴۰۰ فروردین ۱۵, یکشنبه

️❣️از بنی قریظه تا بنی قراضه‌های سیرک جدید رئیسی جلاد ـ جمال اولیایی


هر چه خواستم از کنار سیرک احمقانه‌ای که رژیم تحت عنوان دادگاه علیه مجاهدین راه انداخته بگذرم، نتوانستم. چراکه در آن سیرک تصویر مزدور صمد اسکندری را دیدم که به‌خوبی او را می‌شناختم. با دیدن این سیرک این واقعیت را یک‌بار دیگر دیدم که وزارت اطلاعات فقط در کار آدمکشی و جنایت خبره نیست، بلکه در کشتن و اسیر کردن روح و روان و قلع‌وقمع عواطف انسانی نیز ید طولایی دارد.

قبل از ورود به داستان این مزدور، در مورد خود این سیرک مسخره بگویم: در سالی که توسط خامنه‌ای جهش تولید نام‌گذاری شد، این نمایش مضحک از آخرین محصولات جهش‌یافته‌اش بود. سالی که رژیم در گسترش ویروس کرونا و جهش قیمت‌ها و افزایش تعداد خانوارهای زیرخط فقر و… جهش‌های نجومی تولید کرده است، آخرین تولیدش در پایان سال ۱۳۹۹ همین سیرک کمدی مرکب از مزدوران دپویی منقرض و تفاله‌های کپک‌زده بود که در شکل جدیدی به نمایش حرام‌لقمگی و نمک‌به‌حرامی آورده شدند تا با یک جهش دیگر در مسیر مزدوری و سفلگی خود را به سال ۱۴۰۰ برسانند.

اما در مورد مزدور صمد اسکندری، وی در خرداد سال ۶۸ از اردوگاه اسرای جنگ ضدمیهنی که رژیم علیه عراق به راه انداخته بود، به گردان ما در ارتش آزادی‌بخش وارد شد و در دسته تانک مجاهد شهید مهرداد رضازاده قرار گرفت (۱) در آن دوره این مزدور زیر فشارهای اردوگاه اسرای جنگی عراق که بخشی را زندانبانان عراقی و برخی را پاسداران اسیرشده بر سر او آورده بودند، نوجوان بی‌تعادلی بود که با کمک مهرداد رضازاده کم‌کم به تعادل رسید. مهرداد توجه و رسیدگی زیادی به او داشت و در رابطه با او می‌گفت که او تحت‌فشارهای زیادی بوده و می‌خواهم کمکش کنم تا سریع‌تر هویت انسانی خودش را بازیابد. و البته در این مسیر هم برای او باعلاقه و دلسوزی بی‌مانندی وقت گذاشته و تلاش می‌کرد و نتیجه زحمات او باعث شد صمد اسکندری به مشکلات غلبه کند.

مجاهد شهید شریف ویسی که بعداً در موشک‌باران ۷ آبان ۹۵ در قرارگاه لیبرتی به شهادت رسید نیز در همان دسته قرار داشت و ازجمله مجاهدانی بود که بیشترین مایه‌گذاری را برای او می‌کرد.

بعد از حمله آمریکا به عراق و ساقط کردن دولت این کشور توسط نیروهای ائتلاف، رژیم با سوءاستفاده از شرایط پیش‌آمده، به اشغال پنهان عراق پرداخته و رؤیای تسلط بر این کشور را که با ۸ سال جنگ ضد ملی و ضد میهنی به دست نیاورده بود، با کمک مزدوران عراقی و جنایتکاران تربیت‌شده در سپاه پاسداران، پیش ببرد. یکی از مهم‌ترین اهدافش در این دوران، نابودی تام و تمام مجاهدین مستقر در عراق بود. یکی از این اقدامات بسیج مزدوران وزارتی و اعزام خانواده‌های الدنگ با سودای نابودی تشکیلات مجاهدین بود. دریکی از اکیپ‌های اعزامی در اوایل دهه ۸۰ خانواده صمد اسکندری نیز به اشرف آمدند و مدتی مهمان ما بودند. صمد اسکندری بعد از رفتن اعضای خانواده‌اش در صحبتی که با من داشت، باافتخار از برادرزاده‌ها و سایر فامیل‌هایش نقل می‌کرد که چگونه از خصوصیات اخلاقی او که در ارتش آزادی‌بخش کسب کرده و تغییر کاراکتر داده بود، تعریف و ستایش کرده بودند و می‌گفت این‌ها را مدیون مجاهدین و زحمات مسئولینش است.

حالا مزدور صمد اسکندری که به‌عنوان مأمور دست‌آموز مدت‌هاست مسیر خیانت طی کند، مدعی فشار و شکنجه در مجاهدین شده است! تا نرخ خود را برای قاتل جنایتکار رئیسی بالا ببرد، بلکه به نان و نوایی از پس‌مانده‌های سفره این جنایتکاران برسد. جالب است بدانید از خرداد ۶۸ تا تابستان ۶۹ که تبادل اسرا بین ایران و عراق صورت گرفت، هرکدام از اسرای جنگی سابق که به ارتش آزادی‌بخش پیوسته بودند، آزادانه تصمیم به بازگشت به زیر حاکمیت ملایان گرفته و به نزد رژیم برگشتند. (بگذریم که رژیم چه جنایت‌ها علیه همه آن‌ها رواداشت) در آن سال یعنی تابستان ۶۹ بیشتر از یک سال از حضور صمد اسکندری در ارتش آزادی‌بخش می‌گذشت، او که الآن مدعی فشار و شکنجه در مجاهدین شده، خوب است بگوید که آیا در آن مدت متوجه این فشارها نشده بود؟ چرا همراه آن‌ها صفوف مجاهدین را ترک نکرد؟ بعد از آن‌هم که همیشه درهای خروجی سازمان مجاهدین باز بود اگر مناسبات مجاهدین فشار و شکنجه بود، به‌راستی چرا در تشکیلات مجاهدین ماند و چرا در سال ۸۲ باافتخار از اکتسابات اخلاقی خود از مجاهدین صحبت می‌کرد؟ البته این مزدور بیهوده خودش را به کوچه علی چپ نمی‌زند، چون اگر بخواهد از شکنجه و کشتار و عاملین واقعی جنایت صحبت کند، لاجرم انگشت خود را باید به سمت آیت‌الشیطان‌های قتل‌عام که رئیسی جانی و خامنه‌ای و سران این رژیم هستند، بگیرد. ولی چون مزدور است و مأمور، دروغ می‌بافد و با تف سربالا، مزدوری خود را به نازل‌ترین شکل بارز می‌کند.

اگر توجه کرده باشید تمام اعضای این سیرک که صحبت از این مزخرفات در مورد مناسبات مجاهدین می‌کنند، وقتی پای سند و مدرک و دلیل به میان می‌آید دیگر حرفی از شکنجه‌های فیزیکی نمی‌زنند و فقط می‌گویند شکنجه روحی و روانی! شده‌اند. البته برای کسی که انگیزه‌های انقلابی خود را به طمع دنیا کنار می‌گذارد کار و تلاش و مجاهدت آن‌چنان‌که یک مجاهد بدون چشمداشت، دستمزد و هیچ مابازای مادی انجام می‌دهد، شکنجه تعریف می‌شود ولی شلاق زدن و قطع دست‌وپا و انگشتان… حد شرعی! و مجاز به‌حساب میاید.

در دنیای پستی که این مزدوران آن را انتخاب کرده‌اند که رهبرانش خمینی و خامنه‌ای خود را نماینده خدا می‌دانند و مردم را گوسفند و رمه، حتماً که انتقاد و انتقاد از خود امر نکوهیده و آزاردهنده‌ای است. پس از نقطه‌ای‌که به انتخاب اول خود پشت کرده‌اند تلاش مجاهدوار چیزی جز فشار و تحمیل و شکنجه برایشان نبوده و توجه هم ندارند که اگر مجاهدین کار و تلاش سنگین را برای خودشان انتخاب نمی‌کردند که دیگر شایسته نام مجاهد و پیشتاز خلق نبودند. حتماً که این وادادگان دستمزد خود را از وزارت اطلاعات و برگزارکنندگان این خیمه‌شب‌بازی می‌گیرند، بدون هیچ شرمی از شهدایی که جان خود را فدیه رهایی مردم ایران کردند، چراکه این‌ها وجدان خود را به قاتلان مهردادها و شریف‌ها و…. فروخته‌اند و دیگر صحبت از انسان و ارزش‌های انسانی مشمول آن‌ها نمی‌شود. بگذریم که ذره‌ای شک ندارم که آخوندهای هار غارتگر حتی به این مزدوران نیز رحمی نخواهد کرد. امروز دستمزد و پولشان را ملاخور می‌کنند و وقتی مصرف آن‌ها به پایان رسید، بی‌هیچ تردید جان بی‌ارزششان را هم به‌راحتی خواهد گرفت.

بی‌جهت نیست که در فرهنگ انقلابی، عنصر خائن جایگاه بسا نفرت‌انگیزتری از دشمن دارد. کما اینکه در قرآن کریم هم آمده: کسانی که راه‌یافته‌اند اگر بازگردند به عذابی بزرگ دچار خواهند شد. همین‌طور در تاریخ اسلام می‌خوانیم درحالی‌که پیامبر در فتح مکه، امر به بخشش و رحمت با دشمنان می‌دهد ولی حضرتش وقتی در مدینه با قبائلی پیمان می‌بندد روزی که از جنگ با دشمنان در بیرون مدینه برمی‌گردد و می‌شنود که قبیله بنی‌قریظه در مدینه در گرماگرم جنگ به خیانت و خنجر زدن از پشت مبادرت کرده‌اند، آن‌ها را شامل هیچ بخششی نمی‌داند.

و حالا این مزدوران دون‌پایه بنی قراضه! با بهای اندک خود را این‌چنین قربانی مطامع جلادان قرار می‌دهند و به دلقک‌بازی در بیدادگاه‌های رئیسی می‌پردازند، غافل از اینکه دادگاه‌های واقعی در انتظارشان است.

«فرد زینه‌مان» کارگردان برجسته سینما که فیلم او بنام اسم کهر را بنگر به‌عنوان ده فیلم برتر سینمای قرن بیستم به ثبت رسیده در فیلم خود که در ایران بنام گروگان به نمایش درآمد، میزان تنفر از عنصر خیانت‌کار را به نمایش می‌گذارد. در سکانس پایانی فیلم وقتی‌که پرسوناژ اصلی که پارتیزانی کهنه‌کار است، سرهنگ دشمن را در کنار دوست سابقش که به خیانت کشیده شده می‌بیند و اختیار شلیک به یکی از آن دو را دارد، او خائن را هدف قرار می‌دهد. بله پاسخ خائن و خیانت‌کار در تاریخ همه کشورها و ملت‌ها، چیزی جز خفت و خواری ابدی نبوده و نیست.

بنابراین باید به همه این مزدوران گفت: اسب کهر را بنگرید و سرنوشت پیش روی خود را ببینید.

پانویس:

۱) مهرداد رضازاده از شهدای قهرمان ۷ مرداد ۸۸ در تهاجم مزدوران عراقی به قرارگاه اشرف است که زمینه‌سازی این حملات نیز توسط مزدورانی چون صمد اسکندری و زیر نظر جنایتکاران سپاه قدس و وزارت اطلاعات رژیم صورت گرفت.

🌹# بر اندازیم #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوانه

️❣️  #  ️ ️️️ مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi    #IranRegimeChange     

🌻 پیوند با حساب توئیتری  BaharIran@7