۱۳۹۵ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

ریاست جنتی ۹۰ساله، دست خالی خامنه‌ای!



منبع : ایران اسرار ،31 می 2016 

لینک 

گفتگوی سیمای آزادی با محمدعلی توحیدی در برنامه چالشها 
مجری: آقای توحیدی! ریاست جنتی در سه‌شنبه این هفته بسیار خبرساز و بحث‌برانگیز شد. از طرفی بعضی‌ها می‌گویند که چون رفسنجانی کاندید نشده است، این مسأله اهمیتی ندارد. آیا این‌که جنتی نفر آخر لیست انتخابات خبرگان بوده و حالا رئیس این مجلس شده است، مهم نیست؟

محمدعلی توحیدی: بسیار بسیار مهم است؛ هم از بابت تمامیت رژیم مهم است، هم از بابت درگیری و بحران داخلی آن. به یاد بیاوریم که تمامیت رژیم بعد از کشاکش انتخابات سال 92 که روحانی میدان‌دار و نفر مقدم صحنه بود و روی کار آمد ـ و خامنه‌ای هم همراه شده بود ـ ، بعد از پایان احمدی‌نژاد ـ که شعارش این بود که قطعنامه‌ها به درد هیچ چیزی نمی‌خورد و کاغذپاره است و در داخل هم سیاست خاصی اتخاذ کرده بود ـ بالاخر با رضایت و قیمت دادن و امضای خامنه‌ای، پای چیزی آمد که چهره‌ای دیگر از خودش برای حفظ نظام نشان بدهد. این بازی و این سیاست کلی، با تبدیل شدن نفر آخر لیست خبرگان به رئیس این مجلس، یک مهر «باطل شد» خورد.

این واقعه از بابت درگیری درون رژیم و چالش بین باندهای حاکمیت هم بسیار اهمیت دارد. عطف به‌صورت‌مسأله نمایش انتخابات، این انتصاب، نشان‌دهنده موقعیت خامنه‌ای است.

خامنه‌ای ریاست خبرگان و شورای نگهبانش را به دست کسی مثل آخوند جنتی سپرده است که بسیاری را در انتخابات حذف کرده است. خامنه‌ای در این کشاکش‌ها، دنبال تعادلی برای رژیم بود. جنتی فردی است که در درون باندهای حاکمیت، بسیار آدم منفوری است؛ اما خامنه‌ای ناگزیر شده است موقعیت خودش و ولایت‌فقیه را ـ چه در ریاست خبرگان و چه در ریاست شورای نگهبان ـ به یک آخوند منفوری مثل جنتی ـ آن هم با 90سال سن ـ متکی کند. از این بابت است که بسیار مهم است. از بابت رفسنجانی هم که راه‌حل و مسیرش با مشکل روبه‌رو شده است، نیازی به توضیح ندارد و همه روی آن انگشت می‌گذارند.

مجری: برخی رسانه‌های فارسی زبان و همین‌طور برخی روزنامه‌های رژیم، می‌گویند که رفسنجانی کاندید نشده است تا بتواند صحنه را مدیریت و برخی چهره‌های تندرو را حذف کند. نظرتان در این مورد چیست؟

محمدعلی توحیدی: این استدلالها را من هم در رسانه‌های فارسی زبانی که اساساً در دستگاه رژیم بحث می‌کنند و در رسانه‌های باند روحانی و رفسنجانی دیده‌ام. این استدلالها اگر از سر تلاش عمدی برای سرپوش گذاشتن بر آنچه که در بن‌بست این راه‌حل اتفاق افتاده است، نباشد، حداقل و در بهترین صورت با همین عبارت که «رفسنجانی می‌خواهد مدیریت بکند»، در زبان تعادل‌قوا تفسیری جز این ندارد که این مسیر، با مانع بسیار زیادی مواجه شده و در داخل دستگاه پاسخ نمی‌گیرد و با بن‌بست روبه‌رو است. یعنی صحنه خیلی واضح است؛ رفسنجانی خواستار ریاست آخوند امینی یا حتی شاهرودی و امامی کاشانی بود، ولی خامنه‌ای با تهدید و تطمیع و بساطی که به راه انداخت، جنتی را تحمیل کرد. بنابراین این حرفها چندان پایه‌یی ندارند.

مجری: در این رابطه، رفسنجانی گفت «هیأت ریاست خبرگان، خوب است» . نظرتان در این باره چیست؟

محمدعلی توحیدی: رفسنجانی گفت «ترکیب هیأت رئیسه»، خوب و یا بسیار خوب است؛ یعنی نارضایتی از رئیس و کنایه به جنتی! منظورش این است که آخوند صادق لاریجانی ـ که از سرسپرده‌های خامنه‌ای است ـ وارد هیأت‌رئیسه نشد و شکست خورده و نایب‌رئیس اول، موحدی کرمانی شده است ـ همان کسی که رفسنجانی را وارد لیست جامعه روحانیت کرده بود ـ . همچنین شاهرودی از کسانی است که رفسنجانی به او ابراز تمایل کرده بود. آنچه که رفسنجانی اشاره می‌کند، معنایش رضایت از این‌که جنتی رئیس شده است، نیست، بلکه منظورش کنایه به جنتی و آخوند لاریجانی است.

مجری: با این حساب باید گفت که خامنه‌ای در مقابله با رفسنجانی، توانسته است زیر پای خودش را سفت کند. آیا این‌طور نیست؟

محمدعلی توحیدی: نخیر، به هیچ وجه. به این خاطر که خامنه‌ای به‌عنوان ولی‌فقیه، جایش در رأس کل باندهای وحوش داخل این رژیم تعریف شده است. ولی‌فقیهی که باید با دست باز، بالای سر این جناح و آن جناح و این باند و آن باند قرار بگیرد، از قضا با همین ریاست جنتی، زیر پایش بیش از همیشه خالی شده است؛ بخاطر این‌که عملاً تبدیل می‌شود به سرکرده جناحی که پایش را روی یکی از منفورترین و هارترین نماینده یک جناح سفت کرده است.

خامنه‌ای حتی نتوانست پایش را روی یک فرد مقداری معتدل‌تر سفت کند؛ برعکس، پایش را روی کسی سفت کرده که سن و سالش 90 است، موقعیتش در درون رژیم این شکلی است، آن کارنامه را در خبرگان دارد و در جریان نمایش انتخابات و این زورآزمایی‌ها ـ که این بحثها از درون آن درآمد ـ به بیشترین وجه مفتضح شده است. سه‌تن از فقهای شورای نگهبان ـ که دستگاه جنتی هم روی آن سوار است ـ در این انتخابات حذف شده‌اند. در چنین وضعیتی، خامنه‌ای آخوندی با چنین موقعیت و مشخصاتی را می‌گذارد زیر پایش که پا روی او سفت کند!

مجری: وقتی خامنه‌ای اهرمهای قدرت را در دست دارد ـ که همه هم به این اذعان دارند ـ و می‌آید مهار خبرگان را به کسی می‌دهد که مهار شورای نگهبان را هم دارد، آیا نباید بگوییم که واقعاً زیر پایش سفت شده است؟

محمدعلی توحیدی: شکی نیست که خامنه‌ای مهار اهرمهای قدرت را در دست دارد؛ در این شکی نیست. طبق قانون اساسی رژیم، تا زمانی که رژیم ولایت‌فقیه سر پا است، اهرمهای قدرت در دست ولی‌فقیه است. خامنه‌ای برای به‌کار انداختن اهرمهای قدرت و برای استفاده از این اهرمها به‌منظور حفظ رژیم در چالشهایی که این روزها با آن مواجه است، باید پایش یک جایی سفت باشد.

یک موجود زنده را در نظر بگیرید. یک موجود زنده، وقتی روی دو پای خود نایستاده، معلوم است که استقرار و ایستادن خودش را محکم نکرده است. این موجود وقتی اعضا و جوارح خودش را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد و روی نوک پا می‌خواهد حرکت بکند، چه تعادلی دارد؟ اگر می‌خواهد زیر پایش سفت باشد، باید پایش را جایی سفت کند که بتواند از اهرمهای قدرت برای حفظ دستگاه استفاده کند. بنابراین وقتی پایش را روی یک چنین نقطه ضعیف و لرزان و شاخه خشکی مثل جنتی می‌گذارد، این هیچ معنایی جز شکنندگی بیشتر ندارد.

مجری: شکنندگی در برابر چه چیزی؟ به‌خصوص که رفسنجانی هم این وضعیت را پذیرفته است!

محمدعلی توحیدی: شکنندگی در برابر مردم. شکنندگی در برابر ـ به قول خودشان ـ استکبار و آمریکا؛ در حالی که خامنه‌ای خودش هم از معاملات با آمریکا، کم صحبت نکرده است. بنابراین با تلاطمهایی روبه‌رو است.

این توفانها از کجا بلند می‌شوند؟ این تلاطمها از کجا می‌آیند؟ از جامعه ایران. از مقامت مردم ایران که این رژیم را نمی‌پذیرد. حالا رژیم در مقابل اینها باید استحکامی داشته باشد، باید که بتواند تعادلش را حفظ کند. اما خامنه‌ای در وضعیت بسیار شکننده‌ای قرار گرفته است و نمی‌تواند تعادل خودش را حفظ کند.

مجری: از بابت شکنندگی رژیم در برابر مقاومت، تحولات درونی رژیم چطور پیش می‌رود؟

محمدعلی توحیدی: یک وقتی به‌طور عام از دوران پایانی و سرنگونی و فقدان راه‌حل و بن‌بست این رژیم صحبت می‌کنیم، استدلال می‌کنیم و به آن اعتقاد داریم. اما یک وقت، در یک عمل مشخص سیاسی، در یک حرکت و یک واقعه بسیار روشن سیاسی، دنیا، جامعه ایران، مردم و همه ناظران صحنه، به یک آزمایش اشاره می‌کنند.

هنگامی که نفر آخر لیست خبرگان رژیم در تهران، نفر اول این مجلس و رئیس این جلسه می‌شود، به‌طور نمادین و به‌وضوح، بن‌بست را نشان می‌دهد. به‌وضوح نشان می‌دهد که راه‌حلی در درون این رژیم نیست و ظرفیتی در درون نظام ولایت‌فقیه برای هیچ‌گونه تغییر و برون‌رفتی از بحران وجود ندارد. چرا که هیچ اعتباری نه برای انتخابات، نه برای ادعای اعتدال و نه ارزشی برای بازیهای جناحهای رژیم باقی می‌گذارد. این تجربه و راه طی شده را همه به چشم می‌بینند.

این رژیم ظرفیت این را ندارد که قدمی این طرفتر بگذارد. خامنه‌ای در نقطه‌ای نیست که برای مهار رفسنجانی، بتواند حتی روی فردی مثل آخوند شاهرودی یا آخوند موحدی کرمانی ـ و بقیه‌شان ـ تکیه کند. مگر بقیه آخوندها چه ماهیتی دارند؟ ظرفیت خامنه‌ای آن‌قدر محدود و شکننده است که حاضر نیست خودش را با نمایش و بساط انتخاباتی که خودش به راه انداخته است، همین‌قدر هم تطبیق بدهد. با وجودی که کلی کاندیداها را حذف کرد، نه آزاد بود، نه عادلانه بود و هیچ‌کسی هم جز خودشان شرکت نداشت؛ ولی باز دست به این کار می‌زند. این نشان می‌دهد که چقدر جست‌وجوی راهی در درون این رژیم، واهی است و چقدر صحبت از دوران سرنگونی و ضرورت و موجبات دوران سرنگونی، حقیقت دارد.

روشن است که یک بحثی و چالشی در درون رژیم وجود دارد که تأثیراتش را داشته است؛ ولی چالشی هم بین رژیم و مقاومت مردم ایران وجود داشته و دارد. کشاکشی که در آن شکنندگی و بی‌پایگی تیم ولایت‌فقیه ـ و خود ولایت‌فقیه ـ و نیز بین خودش و رفسنجانی، بارز و برجسته می‌شود.

از طرفی مقاومتی بوده و هست که در تمام این دهه‌ها مسیرش، تحلیلش، سرمایه‌گذاری و روند کارزار سیاسی‌اش در جهت سرنگونی و نرفتن دنبال سراب استحاله و تغییر از درون و این چیزها بوده است؛ مرزبندی کردن با این مسیر، استحکام سیاسی و استحکام تشکیلاتی هم از همین مسیر سیاسی بیرون می‌آید و همین اثبات می‌شود.

بنابراین در این تجربه، این رخداد و این واقعه و در کشاکش و چالشی که بین مقاومت و رژیم است، خیلی چیزها اثبات می‌شود و رقم می‌خورد.

قاصدان آزادی : تک خوانی و دف نوازی یک بانوی هموطن در خیابان های تهران

قاصدان آزادی : بیرون انداختن یک پير مرد بيمار از بيمارستان سيرجان !

نام فضای مجازی رعشه بر اندام رژیم جام زهری










منبع : ایران اسرار ، 31 می 2016 

لینک 
مدتی است که سردمداران نظام در رابطه با فضای مجازی ابراز نگرانی می‌کنند. یک هفته پیش هم آخوند مکارم شیرازی در اظهارنظرهایی متناوب در جریان چند دیدار مختلف, بخش عمده‌یی از فضای مجازی را به «لجن‌زار» تشبیه کرده بود و خواسته بود که در این رابطه برنامه‌ریزی شود. مکارم در دیدار با وزیر علوم آخوندها هم خواهان «جلوگیری از گسترش فضاهای مجازی» که آن را ناسالم توصیف می‌کرد، شده بود. علاوه بر اینها در درس خارج فقهش هم خواسته بود که طلاب از «فرصت ماه رمضان» استفاده کنند و در این زمینه «جوانان را بیمه کنند» . این آخوند جنایتکار در اوایل اردیبهشت هم در دیدار با وزیر بهداشت گفته بود که «اطلاعاتی که در زمینه فضاهای مجازی به او می‌رسد وحشتناکه و مسئولان قضایی و دادستانها باید به این شرایط بد فضای مجازی توجه داشته باشند».

خود خامنه‌ای هم در سخنرانی برای طلبه‌ها فضای مجازی را «فضای واقعی جنگ» توصیف کرده بود و به آنها تأکید کرده بود که «روحانیان و طلاب, باید مسلح و آماده، وارد عرصه مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی [در فضای مجازی] بشوند» . بعد از آن بود که دادستان کل آخوندها گفت که ولی‌فقیهش از وزارت ارتباطات و شورای عالی فضای مجازی «گلایه‌مند» است. محمد جعفر منتظری که فضای مجازی را «فضایی آلوده و مسموم» توصیف می‌کرد، اضافه کرد که تذکرات ولی‌فقیهش اثر کرده و در جلسه اخیر شورای عالی سانسور فضای مجازی برای ساماندهی شبکه‌های اجتماعی پیشنهاداتی مطرح شده است.

و حالا هم خبر جدید که مربوط به تصمیمات اخیر شورای عالی سانسور فضای مجازی است. در تازه‌ترین جلسه این شورا که روز شنبه هشتم خرداد به‌ریاست آخوند روحانی برگزار شد یک سری مصوبات سرکوبگرانه داشتند. از جمله «الزام شرکتهای خارجی پیام‌رسان» فعال در ایران به «انتقال اطلاعات و فعالیت مرتبط با شهروندان ایرانی» به داخل کشور. آخوندها تصمیم گرفتند که «به تدریج و طی یک دوره گذار یک ساله» شبکه‌های پیام‌رسان بومی را با حمایت کنند و به آنها تسهیلات بدهند تا «شرایط رقابتی» با شبکه‌های برخط خارجی را به‌وجود بیاورند. در یک کلام هدف این است که سرورهای شبکه‌های پیام‌رسان در داخل کشور باشد تا بتوانند هر وقت که خواستند هم آنها را فیلتر کنند و هم به جاسوسی بپردازند، یا در صورت لزوم سر وقتشان رفته و سرورها را از بین ببرند. این در حالی است که در اساس مردم و جوانها به‌خاطر آن سراغ شبکه‌های پیامرسان خارجی می‌روند که در آنجا از شر فیلتر و سانسور آخوندها خلاص بشوند. علت این هم که آخوندها تا به‌حال آنها را فیلتر نکردند این است که به قول خودشان از «پیامدهای اجتماعی» آن می‌ترسند. حالا این سؤال پیش روی ماست که آیا آخوندها در تکمیل چنین اقدامات سرکوبگرانه‌ای موفق می‌شوند یا این‌که پیامدهای اجتماعی در پی خواهد داشت؟ یا به فرض اگر این سرورها به ایران منتقل بشود، آیا باز هم جوانها روی آنها می‌مانند یا این‌که یک تکنولوژی جدید‌تر یا یک شبکه پیامرسان دیگر ساخته و پرداخته می‌شود و جوانان روی آن می‌روند و به این ترتیب دیوار سانسور آخوندها را سوراخ می‌کنند؟ ! اصلاً آیا در عصر ارتباطات سانسور فضای مجازی امکان پذیر است یا این‌که آخوندها آب در هاون می‌کوبند؟ ! پاسخ با شما.

رسوایی اپوزیسیون نمایی رفسنجانی از زبان مهره‌های باند رقیب



منبع : ایران اسرار ، 31 می 2016 

لینک 

روز 8خرداد، مهدی محمدی از مهره‌های باند خامنه‌ای و فارغ‌التحصیل با بورسیة غیرقانونی احمدی‌نژاد، در گفتگویی با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم، رفسنجانی را مورد حمله قرار داد و گفت: انتخاب جنتی به‌عنوان رئیس مجلس خبرگان نشان داد که بیش از سه چهارم نمایندگان مجلس خبرگان، مخالف دیدگاههای هاشمی هستند.

همین فرد در ادامه گفت: پیام دوم ریاست جنتی این بود که: هاشمی طی چهار پنج سال، تلاشهای زیادی کرد تا خودش را به‌عنوان اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی در جامعه معرفی کند. فرض آقای هاشمی و حامیانش این است که این نوع موضع‌گیریها، در بخشهایی از جامعه، محبوبیت ایجاد می‌کند، (گرچه که) این رفتار ساختارشکنانه در مقابل حاکمیت، هزینه‌هایی هم دارد که از آن جمله، از دست دادن جایگاه در سطوح عالی حاکمیت است، (چیزی) که خودش را در انتخابات ریاست خبرگان نشان داد. (تسنیم 8خرداد)

لابلای ”سوز“ دلٍ مهره خامنه‌ای و ”ساز“ی که رفسنجانی کوک می‌کند، یک نکته به چشم می‌خورد و آن اینکه، اپوزیسیون خامنه‌ای شدن حتی درون حاکمیت، ”عاقبت به خیری“ دارد، حتی اگر شغل و موقعیت فعلی‌ات را هم از دست بدهی!

اگر از نتیجه‌گیری مهره خامنه‌ای در مورد مجلس خبرگان بگذریم (چیزی که اساساً حاصل مهندسان مشاور خامنه‌ای بود) بقیه حرفهای مهدی محمدی به درجاتی درست است. مردمی که ورد زبانشان است که (با پوزش) ”اگر سگ بیاید، بهتر از این آخوندهاست! “ طبیعی است که هر مخالفتی با آخوندها برایشان جذاب باشد، اما اشکال این است که رفسنجانی با همه حرفها و حرکات این چند سالش، بخشی از نظام نیست، بلکه ”خود“ نظام است با تمامی قوانین اساسی و غیراساسی و قصاص ضدبشری‌اش و حتی با همین ”ولی‌فقیه‌ “و دیکتاتوری مطلقه اش! و...

یعنی اگر کسی پیدا شود که از درون رژیم دعوی اپوزیسیون بودن بکند و شنونده‌ای هم پیدا کند، آن شخص مسلماً رفسنجانی در قواره‌های فعلی‌اش نیست،

کسی از فرمانده کل قوای جنگ ضدمیهنی

از بانی پروژه ضد ملی اتمی

از دست راست خمینی در قلع و قمع دانشگاهها به اسم ” انقلاب فرهنگی

از تئوریسین اعدام به شیوه قطع دست راست و پای چپ یا انداختن محکوم از بلندی (که سال 60 می گفت)

از رئیس‌جمهور قتلهای زنجیره‌ای

و از کسی که خامنه‌ای را با دست خودش ”ولی‌فقیه “ کرد،

به این آسانیها نمی‌پذیرد که با یک جوک و دو تا خاطره در باب آزادی و دموکراسی، خودش را به جای اپوزیسیون، به خلق الله قالب کند.

اپوزیسیون شدن، آنهم برای کسی با این سوابق، کمی خرج دارد. به‌ویژه وقتی که مردم پس از سالها بازی ”پر یا پوچ “ بین باندهای متخاصم رژیم و تجربه عینی و مکرر همه باندهای اصلاحاتچی و مهر ورز و سازنده و اعتدالی، حالا دیگر به خوبی ”حس “ می‌کنند که داستان ”آخوند خوب “ و ”آخوند بد “ یعنی چه؟

همین اوایل اردیبهشت امسال بود که حسن شایانفر معاون پاسدار حسین شریعتمداری در مصاحبه با یک روزنامه حکومتی گفت: ”مادامی که جریان انقلاب و عناصر انقلابی حاضر در صحنه مانند کیهان و جوان و فارس و دیگر رسانه‌های انقلابی باشند، آنها (ضد‌ انقلاب) روزبه‌روز به‌صورت تاکتیکی به آقای روحانی و خاتمی نزدیک‌تر می‌شوند. در مجموع این سناریویی است که فردی نقش پلیس بد و فرد دیگری نقش پلیس خوب را بازی می‌کند و ایرادی ندارد اگر محصولش در کاسه انقلاب برود“ (روزنامه حکومتی شرق 4اردیبهشت 95)

نکته این است ”درک حضوری“ مردم از بازیهای سیاسی و باند بازیهای درونی رژیم آن‌چنان رشد کرده است که کیهان نویسی مثل شایانفر هم مجبور می‌شود بیاید و برای پوشاندن عبای پاره پاره ولایت، به داستان پلیس خوب و بد بیاویزد.

رسوایی دجالگری رفسنجانی از آنجاست که تابحال نه تنها حاضر نشده، حتی یک کلمه علیه خمینی که باعث و بانی این همه جنایت است در پیشگاه ملت ایران به زبان بیاورد، بلکه مرتباً و با بیانهای مختلف در تأیید خمینی و جنایتهای رژیم، سخنها رانده است.

حركت‌هاي اعتراضي زحمتكشان ايران در شهرهاي ايران



منبع : ایران افشاگر ، 31 می 2016 


تجمع اعتراضي

گروهي از معلمان و کارگران همراه با خانواده زنداني سياسي، جعفر عظيم زاده رئيس هيئت مديره اتحاديه آزاد کارگران که 32 روز است در اعتصاب غذا بسر مي برد صبح روز (دوشنبه دهم خرداد در مقابل مجلس آخوندي تجمع کردند و خواهان آزادي بدون قيد و شرط او شدند. در تجمع اعتراضي در مقابل مجلس رژيم اعلام شد که 3600تن از معلمان و کارگران براي آزادي وي طوماري را امضا کرده اند .

تجمع كارگران

کارگران شهرداري مهدي‌شهر در استان سمنان و كارگران کارخانه آب معدني داماش واقع در رودبار در اعتراض به بلاتكليفي و پرداخت نشدن حقوق عقب افتاده خود، تجمع کردند.
همچنين روز دوشنبه جمعي از مهندسان ناظر در اعتراض به شيوه ارجاع پروژه‌ها در مقابل ساختمان معاونت معماري و شهرسازي شهرداري رژيم در تهران تجمع کردند

زندانيان سياسي

زندانيان سياسي زن در زندان اوين در اعتراض به عدم رسيدگي پزشكي زندانبانان به زنداني سياسي مريم نقاش زرگران، از ملاقات با خانواده و بستگان خود داري كردند
دژخيمان خامنه اي پس از اين حركت اعتراضي زندانيان سياسي زن و همبستگي يكپارچه خانواده ها با آنان مجبور شدند زنداني سياسي مريم نقاش زرگران را كه از روز 6 خرداد در اعتصاب غذاي خشك بسر مي برد به بيمارستان منتقل كنند. و سپس در مقابل خواسته خانواده زندانيان جهت ملاقات با عزيزانشان مجبور به عقب نشيني شدند.
زنداني سياسي محمد عبداللهي در اعتراض به حکم ضدانساني صادره و وضعيت پرونده خود از روز 9 خرداد اعتصاب غذا کرد. قوه قضائيه خامنه اي اين زنداني سياسي را به اعدام محكوم كرده است.

دستگيري و سركوب جوانان

دژخيمان رژيم در مشهد در يك اقدام ضدانساني ديگر، 29 جوان را دستگير کردند دستگيري اين جوانان بدنبال يورش وحشيانه مأموران سركوبگر انتظامي به يك ميهماني در خانه يي در مشهد كه روز شنبه صورت گرفت. جوانان به دادسرای رژیم رد ناحیه 6 مشهد منتقل شدند.

اعدام در ملاء عام

دژخيمان خامنه اي دو زنداني را در نور مازندران و کوار شيراز در ملاعام اعدام کردند. اين اعدامهاي جنايتکارانه روزهاي يکشنبه در کوار و دوشنبه در نور مازندران صورت گرفت .
دژخيمان رژيم هفته گذشته نيز يك زنداني را در ملأعام در شيراز اعدام كردند.
هفته گذشته تنها طي دو روز 21 زندان در شهرهاي مختلف ايران توسط دژخيمان رژيم اعدام شدند.

وزير خارجة انگلستان: برنامة موشك‌هاي باليستيك رژيم ايران يك تهديد جدي براي صلح و نقض قطعنامه‌هاي سازمان ملل است



منبع : ایران افشاگر ، 31 می 2016 

لینک 

فيليپ هاموند وزير خارجة انگلستان نيز، گفت: «صرف انعقاد توافقي با (رژيم) ايران بر سر برنامة اتمي آن، به اين معني نيست كه ما چشمانمان را به تلاش‌هاي ادامه‌دار آن براي بي‌ثبات‌كردن منطقه و برنامة موشك‌هاي باليستيكش ببنديم؛ (برنامة موشك‌هاي باليستيك رژيم ايران) هم‌چنان يك تهديد جدي براي صلح است و قطعنامه‌هاي سازمان ملل را نقض مي‌كند».

جزییات قتل وسربریدن شاهپور بختیار توسط جوخه های مرگ نظام ولایت فقیه در پاریس از جمله قتل های سیاسی وزنجیره ای که هنوز ادامه دارد

جزییات قتل وسربریدن شاهپور بختیار در پاریس از جمله قتل های سیاسی وزنجیره ای که هنوز ادامه دارد31 می 2016

اما "مأموریت" آقای خلخالی محدود به ایران نمی شد و جنگ او با "بشریت" به فراسوی مرزهای ایران می رفت.وبنا به تصمیم کمیته ویژه وفتوای خمینی وحکمی که خودش صادر کرده بود ،دنبال اجرای این جنایت در خارج کشور افتاد.
 از این رو، در اردیبهشت ۵۸ برای نخستین بار، و سپس در مصاحبه های متعدد اعلام کرد که شاپور بختیار مفسد فی الارض است.
بدین سان مجوز شرعی برای قتل آقای بختیار از سوی حاکم شرع منصوب آیت الله خمینی، صادر شد و انجام آن به عهده انیس نقاش، آرشیتکت لبنانی حزب الله، گذارده شد.
به موجب کیفرخواست دادستان پاریس، علاوه بر فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلی راد که متهم به قتل و شرکت در یک گروه تبهکار تروریستی به منظور اخلال نظم عمومی فرانسه بودند، شش تن دیگر به اسامی: زین العابدین سرحدی، مسعود هندی، حسین شیخ عطار، مسعود ادیب سوی، ناصر قاسمی نژاد و غلامحسین شوریده شیرازی، به معاونت در قتل و شرکت در یک گروه تبهکار تروریستی در راستای اخلال نظم عمومی فرانسه متهم شده بودند
اولین ترورشاهپور بختیار توسط انیس نقاش وبا مسلسل صورت گرفت 
در حمله اول انیس نقاش با مسلسل به آپارتمان مسکونی شاپور بختیار در حومه پاریس، روز ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۰ (۲۷ تیر ۱۳۵۹) یکی از مأموران پلیس محافظ آقای بختیار و یکی از ساکنان آن ساختمان کشته شدند.
دوعکس ار دوران جوانی وامروز انیس نقاش

مأمور دوم، ۲۲ ساله، جراحت سختی دید و تا آخر عمر فلج بود و سه سال پیش درگذشت. انیس نقاش به حبس ابد محکوم شد، ولی پس از گذراندن ده سال زندان و در ازای آزادی گروگان های فرانسوی در لبنان، مورد عفو قرار گرفت و به ایران بازگشت و عزت و مکنت فراوان یافت.
دومین ترور شاهپور بختیار توسط نفوذی های اطلاعات صورت گرفت
هنوز یک سال از بازگشت انیس نقاش به ایران نگذشته بود که طرح کشتن شاپور بختیار دوباره به مرحله اجرا گذاشته شد و این بار به صورت حرفه ای تر و با شرکت یک شبکه تروریستی مستقر در تهران، استانبول، ژنو و پاریس.
جزئیات ماجرا ی قتل وسربریدن شاهپور بختیار
روز ۸ اوت ۱۹۹۱ (۱۷ مرداد ۱۳۷۰) نزدیک ظهر، جسد شاپور بختیار و منشی او سروش کتیبه در خانه مسکونی بختیار در شهر سورن در حومه پاریس، توسط پلیس کشف شد.
پزشکی قانونی پس از معاینه جسدها اعلام کرد که قتل دو روز قبل (۶ اوت) اتفاق افتاده و علت آن خفگی و ایراد ضربات متعدد کارد بر بدن مقتولان بوده است.
منزل شاپور بختیار پس از نخستین سوء قصد در سال ۱۳۵۹، زیر نظارت و کنترل شبانه روزی پلیس فرانسه بود. اجازه ورود و خروج پس از بررسی اوراق هویت درخواست کنندگان ملاقات با آقای بختیار، توسط پلیس داده می شد.
از این رو، هویت آخرین ملاقات کنندگان با شاپور بختیار در روز ۶ اوت، خیلی زود معلوم شد. 

در آن روز سه نفر به اسامی فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلی راد، ساعت ۵ بعد از ظهر، پس از ارائه گذرنامه های خود به پلیس، وارد منزل آقای بختیار شده و یک ساعت بعد اجازه خروج گرفته بودند. دو هفته بعد، علی وکیلی راد در ژنو دستگیر شد

گرامیداشت همراه با فیلم مجاهد شهيد غلامرضا خسروي




در گرامیداشت سالگرد شهادت غلامرضا خسروی



غلامرضا خسروی به رود همیشه جاری جریانی پیوست که در تداوم تاریخی خود، آخوندها را در تمام عرصه‌ها و پهنه‌ها‌ی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران به بن‌بست کشانده است. جریانی بی‌توقف که همواره از چشمه‌ی لایزال آرمان آزادی نوشیده است. او به این ثقل استوار تکیه داد و بر سنگ آسیابش قدم استوار کرد. ثقل مانا و زاینده‌یی که جریان اجتماعی و سراسری برابری‌طلبی و آزادیخواهی را در ایران استمرار داده و مبارزه با ارتجاع ابلیس آخوندی را تضمین کرده ا ست.
باید اعتراف کنیم در زندگی ما کسانی بودند، هستند و خواهند بود که در فلسفه‌ی حیات و مرگ خود، واژه‌ها را از سرگردانی نجات می‌دهند و اندیشه‌ی آزادی و تفکر آرمانی را چراغ و راهنمایند. اینان چون پروانه‌هایی‌اند که از پرهای خود، رنگین کمانی را ساطع می‌کنند و با طیف رنگارنگی از معناها و پیام‌ها، «از بسیاری از آنها که به عمر خود مطمئن‌اند، با عشق و نشاط و کارایی بیشتری به زندگی مشغول» می‌باشند و بر دیدگان و اندیشه و آینده‌ی پیرامون خود پل می‌زنند.
غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر، با همین اندیشه و آرمان، سینه به سینه‌ی دژخیم و جلاد، آینه‌یی می‌شود برابر نیازها و ضرورتهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و مردم خویش. و این، همان عزم جزمی‌ست که در طول تاریخ ایران، تمام دیکتاتورها را در برابر پیشگامان و پیشتازان آزادی، به بن‌بست کشانده و می‌کشاند. و این، همان رزمی‌ست که متضمن بامداد خجسته‌ی رهایی ایران‌زمین می‌باشد...


من می‌توانم، برای فتح شب ـ این شب بد
با صبح خونم، خورشید را، شبانه بسازم
در هر زمستان ـ این فصل گل‌شکن ـ می‌توانم
با فصل قلبم، صد باغ را جوانه بسازم
















من این گل را می شناسم



منبع : همبستگی ملی ایران ،31 می 2016 

لینک 

«من این گل را می شناسم»
شعری از سعید سلطانپور در سوگ «امير پرويز پويان مبارزی بزرگ از سازمان چریک های فدایی خلق ایران 
«من این گُل را می شناسم
رها كنيد مرا، رها كنيد شانه و بازويم را
رها كنيد مرا تا ببينم.
من این گل را مى شناسم.
من با اين گل سرخ در قهوه خانه ها نشسته ام
من با اين گل سرخ در ميدان راه آهن سلام داده ام
آ…ی
من این گل را مى شناسم.
در زندان بودم كه خبر رسيد.  عكس رفيق با ديگر رفقايش در روزنامه بود.  نگاهم روى عكس ماند… پویان… شگفتا… آغاز كردند…
 پس آن سفرهايش به روستاها، آن دوستىهايش با مردمان جوراجور… آن پيرمرد روستايى در قطار… آن جوان با آن لباس چرب و روغنى در قهوه خانه… آن يادداشتها… آن شيوه هاى مختلف لباس پوشيدنهايش… شكل مردم بود… مثل مردم حرف می زد… آن كتابها… آن ترجمه ها… آن غيبتهاى ناگهانى… يك روز در مشهد… يك روز در شهرهاى لرستان… يك روز در تبريز… هميشه در ميان مردم و به ندرت در ميان ما روشنفكران… به راستى شگفت انگيز بود.
   و آن روز… كنار چمن دانشگاه… نوشته یى از جُرج حبش ترجمه مى كرد.  كنارش نشسته بودم، سر برداشت.  آن چهره سبز تند.  آن چشمهاى نافذ مهربان و آن لحن بومى صدايش:  "نيروهاى انقلابى ايران چوب خيانت حزب توده را مى خورند. اين خيانت تاريخى است، تنها با يك حركت تاريخى مى توان آن را شست". «اين ديكتاتورى گنديده است، مردم بايد باور كنند".  «از ماركسيسم حرف زدن بد نيست، به ماركسيسم عمل كردن دشوار است».
 و بعد… با لحنى ساده پرسيد: "مى توانى به من گريم ياد بدهى؟!"
  تعجب كردم و به آرامى گفت: "به تئاتر علاقه مندم، شايد بيايم بچه ها را گريم كنم…"
   و آن شب… زمستان بود.  نفس روى سبيلها يخ مى بست.  آن جُثّه مقاوم و چالاك… آن پيكر ريز، امّا يكپارچه تحرّک و تلاش… مى لرزيد… با آن پيراهن و ژاكت تازه، با آن كت معمولى… عجيب اصرار داشت سرد نيست…
گفت: "لباس زياد، دست و پاگير است»…
گفتم: "آخر اين هم شد لباس".
 گفت: "خيلى هم اشرافيه" و دستش را كه در جيب داشت از آستر بال كت بيرون [آورد] و با پنجه اش ادا درآورد. خنده ام گرفت.
خنديد: "شايد تو هم روزى لازم باشد آستر كتت را پاره كنى".  سر درنياوردم.
     در آن يخبندان هزاران متر قدم زديم و او از زندگى كارگران مى گفت.  از زندگى دهقانها، از سنديكاها، از شركتهاى زراعى… از بانكها… از وامهاى مردم تهيدست… و بعد… از روشنفكران بورژوايى مى گفت: "همه در خلوت و در حرف مبارزند!".
 گفتم: "چه مى شود كرد؟".  خنديد.
گفت: "اگر برايم با دقّت بگويى چه نمى شود كرد، به تو خواهم گفت چه مى شود كرد".  خاموش ماندم.
ـ "براى آن كه حتّی بفهمى چه نمى شود كرد، بايد كار كنى؛ بايد جامعه را بشناسى،  به دهات بروى، از كارخانه خبر داشته باشى، بايد بدانى زير اين سقفها چه مى گذرد" و به آلونكهاى پشت مجسّمه اشاره كرد.
     از آن شب ديگر او را نديدم.  فكر مى كنم آن شب همين كه با تكان سر و تندى نگاه به آلونكها اشاره كرد، در ميان همان آلونكها از من جدا شد.
  هر وقت به او فكر مى كنم، آلونكها را در آن زمستان سرد مى بينم و آن رفيق ريزنقش را كه مثل گوزنى سرمازده در لا به لاى آلونكها از من دور شد.
   مبارزى هنرمند بود.  گاه شعر مى سرود و گاه قصّه یى مى نوشت.  در نقد هنر و هنرمند اگر چه بیش از چند نوشته ندارد، بنيانگذار نگرش و شيوه یى ماركسيستى در نقد هنر است.
    آن آخرين شبى كه ديدمش از خانه تيمى به تئاتر آمده بود و من نمى دانستم.  مثل كودكى روستايى، ساده و مثل توسنى كوهى هوشيار بود.  رفيقى ساده و هوشيار، نقّاد و مهربان … رفيقى انقلابى كه به ما درسها آموخت.
   رفيق بزرگ پويان و ديگر رفقایش، بنيانگذاران جنبش نوين انقلابى ايران بودند؛  جنبشى كه هنوز ارزشهاى تاريخى آن، به ويژه در زمينه پيوند خلّاق تئورى و پراتيك و نتايج نوين آن، موضوع مبارزات تئوريك نيروهاى انقلابى است».

نگاهى به قطعنامه کنگره آمریکا در باره مجاهدان لیبرتی



منبع : همبستگی ملی ایران ، 31 می 2016 

لینک 

سینادشتی:‌ نگاهى دیگر به قطعنامه کنگره آمریکا


قطعنامه ى شماره ٦٥٠ مجلس نمایندگان امریکا در هفته ى گذشته تصویب شد. این اولین موردى هست که موضوع حفاظت از مجاهدین محبوس در لیبرتى در یک قطعنامه ى مستقل مورد بررسى قرار میگیرد.
در این قطعنامه آمده است:
 از آنجاکه تقریبا 2000 تن افراد غیر مسلح از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در لیبرتی در انتظار انتقال و استقرار مجدد توسط کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد هستند که آنها را بعنوان ” افراد مورد نگرانی” و ”افرادی تحت حفاظت بین المللی ” شناخته است،
— ازآنجاکه آنها با رژیم مذهبی در تهران مبارزه میکنند و به دلیل همین مخالفت در معرض خطر و تهدید دائمی از طرف نیروهای طرفدار رژیم ایران هستند،
 
— از آنجاکه این افراد درپی یادداشت تفاهم دسامبر 2011 بین سازمان ملل متحد و دولت عراق با دخالت نمایندگان دولت ایالات متحده آمریکا به منظور انتقال سریع به کشورهای دیگر، از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی در مجاورت فرودگاه بین المللی بغداد منتقل شده اند،
— ازآنجا که آنها تحت موافقتنامه ای کاملا مشخص مبنی بر حفظ حق مالکیت خود بر اموال و داراییهایشان، لوازم و متعلقات ارزشمند خود را در کمپ اشرف بجا گذاشتند،
— ازآنجاکه ایالات متحده آمریکا استاتوی آنها را بعنوان ”افراد تحت حفاظت” بر مبنای کنوانسیون چهارم ژنو اعلام کرد و به حفاظت و امنیت آنان تا تعیین تکلیف نهایی متعهد شده است،
 
— ازآنجاکه ایالات متحده آمریکا، نظارت و مسئولیت ساکنان را در اوایل سال 2009 همانطور که در بیانیه مورخ 28 دسامبر سال 2008 سفارت آمریکا در مورد انتقال مسئولیت حفاظت اشرف به دولت عراق آمده است، به این دولت انتقال داد،
— ازآنجاکه ساکنان پس از انتقالشان به کمپ لیبرتی چندین بار مورد حمله قرار گرفته اند.
— ازآنجاکه نیروهای امنیتی عراق که مسئولیت حفاظت و نگهبانی ساکنان را بعهده دارند از اجرای این مسئولیت در مقابل حملات مکرر باز مانده اند،
— ازآنجاکه اخیرا در تاریخ 29 اکتبر سال 2015، ساکنان لیبرتی توسط 80 موشک مورد حمله قرار گرفتند که منجر به 24 کشته و دهها زخمی شد،
— ازآنجاکه وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، جان کری، حمله 29 اکتبر را بشدت محکوم نمود و آنرا یک حمله تروریستی وحشیانه و بی دلیل خواند و خواستار پیدا کردن مجرمان و حسابرسی از آنان شد
 
— ازآنجاکه دبیر کل سازمان ملل متحد، قویا این حملات را محکوم کرده و خواستار سپردن عاملان آن به دست عدالت شد،
— ازآنجاکه کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد این حملات را به عنوان ”بسیار اسفناک“ تشریح کرد،
— ازآنجاکه بدلیل این حملات در اشرف و لیبرتی تابحال 140 تن کشته و 7 تن ربوده شده و بیش از 1300 تن زخمی شده اند،
— ازآنجاکه گروه های همدست با نیروهای سپاه پاسداران وابسته به نیروی قدس مسئولیت این حملات را بعهده گرفته و اعلام کرده اند که اگر ساکنان عراق را ترک نکنند حملات بیشتری صورت خواهد گرفت،
— ازآنجاکه همان نیروهای امنیتی عراقی که سابقه خشونت آمیزی علیه ساکنان غیر مسلح داشته اند، همچنان در اطراف لیبرتی مستقر هستند
— ازآنجاکه شرایط امنیتی کمپ لیبرتی درمقابل حملات موشکی، نامناسب بوده است،
— ازآنجاکه ساکنان کمپ با قابلیت دسترسی رژیم ایران با تسلیحات اتمی مخالفت کرده اند و گزارشهای ارزشمندی را در مورد فعالیتهای اتمی رژیم ایران و تلاش های رژیم ایران برای ایجاد توانایی تسلیحات اتمی و دادن بمب های کنار جاده ای و بمب های نفوذ کننده به نیروهای شبه نظامی عراق افشا کرده اند،
 
تقریبا یک هفته قبل روزنامه نیویورک تایمز در مقاله ى مفصلى بخشى از ابعاد سیاست مماشات دولت امریکا در رابطه با رژیم ایران را افشاء کرد. این مقاله مشخص کرد که دولت اوباما در مسیر استمالت از رژیم آخوندى بسیارى از خطوط سیاسى خودش را هم زیرپا گذاشته تا رژیم را نرنجاند.
بنابرین با اطمینان کامل میتوان گفت که این قطعنامه ى مهم حاصل یک سیاست از طرف دولت امریکا نبوده و نیست بلکه در اثر تلاش نمایندگان کنگره بوده است که بسیارى از آنها با دیدن فعالیت هاى خستگى ناپذیر هواداران مقاومت به درک دیگرى از مسأله ى ایران و راه حل دموکراتیک براى جانشینى این رژیم، دست یافته اند. این یک ادعا نیست که کانالهاى خبرى نزدیک به وزارت خارجه مربوطه همواره در عداوت نسبت به مجاهدین خلق ایران از رسانه هاى وزارت اطلاعات پیشى میگیرند.
 قطعنامه اما از عنصر پایه اى و جوهرى این پیروزى یعنى " مقاومت به هر قیمت " مجاهدین لیبرتى و اتخاذ سیاست هاى اصولى که با تدبیر هاى بینظیر و بن بست شکن رهبرى این مقاومت همراه و با بلوغ یک جنبش مردمى حامى این مقاومت در هئیت انجمن ها و کانون هاى منظم در کشورهاى مختلف، شکل گرفته است.
در متن با اشاره به موارد مختلف قرار دادهاى مابین نمایندگان مجاهدین و دولت آمریکا و دولت عراق و سازمان ملل متحد، به تعلل ها و تخلفات دول امریکا و عراق در انجام تعهدات کتبى ایشان نسبت به اعضاى سازمان مجاهدین خلق ایران، بارها اشاره میکند و به طور خاص به حمله ى سنگین موشکى در ٢٩ اکتوبر اشاره میکند. آرى شهادت سنگین ٢٤ سردار نبرد براى آزادى مردم ایران، راهگشاى اصلى این قطعنامه بوده و هست. هیچگاه به این مقاومت، عطیه و هدیه اى نداده اند، هر چه بوده و هست، حاصل خون و رنج و تلاش و درایت و رهبرى ذیصلاح این مقاومت و اعضایش بوده و هست. البته حمایت نویسندگان و امضاکنندگان این مصوبه کاملا در جاى خود قابل ستایش است اما واقعیت این است که در دنیاى بسیار بیرحم کنونى، سیاستهاى بسیارى از دولتها با رو گرداندن کامل به درد و رنج انسانها، عجین شده است. کافى است ذره اى به آنچه در حال حاضر در حلب جارى است، نگاه کنیم و به ارزش جان انسان در سیاست هاى جهانى پى ببریم. از آن طرف هم واکنش هاى رژیم و سلسله توطئه هاى رژیم علیه مقاومت و فعالیتهاى مقاومت، نمایانگر حقیقت غیر قابل انکار هراس رژیم از تنها بدیل مردم گراى آزادیخواه میباشد که گریبان ملایان را حتى یک روز رها نکرده است.

‎روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت شبکه اول تلویزیون رژیم که برنامه‌های آن تحت‌امر خامنه‌ای تنظیم می‌شود، در صدر عناوین اخبار و در برنامه اصلی خبری خود تصویب قطعنامه ۶۵۰ در کمیته خارجی مجلس نمایندگان را اقدام «کمیته روابط خارجی مجلس آمریکا برای تأمین امنیت اعضای مجاهدین» و "خصومت آمریکا با نظام آخوندی، " توصیف کرد.
‎واقعیت این است که تصویب این قطعنامه مبین جایگاه مقاومت مردم ایران در تعادل قوای بین‌اللملی و انزوای رژیم ضد‌مردمی آخوندی در جهان است. سوز و گداز و نگرانی آخوندها، به‌رغم همه التماس و درخواستها و کرنشها در برابر کشورهای غربی، ناشی از شکست سیاستهایشان در قبال مجاهدین خلق و مقاومت مردم ایران است
تاریخ آینده ى ایران در رابطه با پایدارى پر شکوه مجاهدین در این سالیان در تحت فشار غیر قابل تصور و هم زمان پیشبرد سیاست مستقل و مردمى نفى رژیم ولایت فقیه، بسیار خواهد گفت. این پیروزى به مجاهدین خلق ایران و رهبرى ذیصلاح مقاومت مبارک باد.

الجزیره - افشاگری وزیر تبلیغات یمن درباره دخالتهای تروریستی رژیم آخوندی در یمن






منبع : همبستگی ملی ایران ، 31 می 2016 



وزیر تبلیغات یمن درگفتگو با الشرق الاوسط فاش کرد که حوثیها و گروههای تروریستی و القاعده در رابطه با عملیات تروریستی و حتی امور سیاسی با رژیم ایران هماهنگی دارند.
وزیر تبلیغات یمن گفت: القاعده و گروههای تروریستی در یمن با رژیم ایران هماهنگی دارند.
محمد عبدالمجید القباطی وزیر تبلیغات یمن در گفتگویی با روزنامه الشرق الاوسط از طرحهای خصمانه ای صحبت کرد که حوثی ها و عوامل علی عبدالله صالح رئیس جمهور مخلوع یمن در دست انجام دارند.
وی گفت: در حال حاضر این گروهها با رژیم ایران و القاعده در رابطه با عملیات تروریستی و حتی امور سیاسی هماهنگی دارند.
القباطی اضافه کرد رژیم ایران مذاکرات کویت را توسط مشاورانی که درکویت داشت به تعطیلی کشاند. این عناصر هر بار با نامهای مختلفی با هیأت شبه نظامیان حوثی ملاقات می کردند و به آنها رهنمود می دادند.
وزیر تبلیغات یمن سؤال می کند چگونه باور کنیم که هیأت مذاکره کننده از یک طرف با تحویل دهی سلاح موافقت کرده ولی با رژیم ایران توافق میکند که به یمن سلاح وارد کند.

الجزیره - ۸ خرداد ۹۵

محکومیت شلاق زدن دانشجویان در قزوین توسط دولت آلمان



منبع : همبستگی ملی ایران ، 31 می 2016 

لینک 
بربل کوفلر مسئول امور حقوق بشر دولت آلمان روز دوشنبه ۱۰ خرداد  شلاق زدن دانشجویان در قزوین، توسط دژخیمان خامنه ای را محکوم کرد و آن را رفتاری غیرانسانی و ظالمانه از سوی دستگاه قضایی رژیم خواند.
وی گفت: «به دلیل سرعت عمل قوه قضاییه در محاکمه و مجازات این ۳۵ جوان، تردید جدی وجود دارد که قانون و حقوق اساسی این جوانان در این محاکمه رعایت شده باشد»..
خاطرنشان می شود روز ۵خرداد، عوامل نیروهای سرکوبگر رژیم در قزوین در یورش به یک جشن فارغ‌التحصیلی ۳۵ دختر و پسر جوان را دستگیر و در همان روز هر یک از آنها در یک بیدادگاه آخوندی به ۹۹ضربه شلاق محکوم شدند که بلافاصله توسط جانیان موسوم به پلیس امنیت اخلاقی به اجرا در آمد.
آخوند صادقی نیارکی، دادستان جنایتکار استان قزوین، در این باره گفت: «می‌طلبید بار دیگر اقتدار دستگاه قضایی اعمال گردد... در ظرف زمانی کمتر از ۲۴ ساعت کار بازجویی، انجام تحقیقات، تشکیل جلسه دادگاه، صدور رأی و اجرای حکم به انجام رسید... . تا درس عبرتی باشد برای افرادی که مبادرت به هنجارشکنی... می نمایند». او تهدید کرد: «جوانان و نوجوانان باید به عواقب اعمال مجرمانه خویش آگاه باشند چرا که دستگیری افراد در پارتیهای مختلط و محکومیت و مجازات برای آنان سابقه کیفری محسوب می‌شود و برای آینده تحصیلی، کاری و شغلی‌شان مشکل ساز خواهد بود» (سایت دادگستری استان قزوین- ۶ خرداد).
در روزهای پیش از آن نیز نیروهای سرکوبگر در نیشابور، کرمان و سرخرود مازندران در حملات مشابهی به مجالس جشن ۱۴۱ تن را که بیشتر آنها دختران و پسران جوان بودند، بازداشت کردند.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت روز جمعه ۷ خرداد طی اطلاعیه یی با عنوان «۳۵ دختر و پسر جوان به‌خاطر شرکت در جشن فارغ‌التحصیلی ۹۹ ضربه شلاق خوردند“ گفت: «این اقدامات جنایتکارانه و اظهارات سرکوبگرانه قبل از هر چیز مبین وضعیت متزلزل و آسیب‌پذیر رژیمی است که حتی توان تحمل جشنهای خصوصی مردم را ندارد و در وحشت مستمر از خیزش بنیان کن مردم به‌ویژه زنان و جوانان قرار دارد. چیزی که آخوند مکارم شیرازی از نزدیکان خامنه‌ای به صراحت اذعان کرد و گفت: «چنان‌چه با کمک مسائل فرهنگی جوانان جامعه را مدیریت نکنیم خیلی چیزها از دست ما خارج می‌شود... خطر مهمی در کمین است» (سایت حکومتی تابناک- ۶ خرداد ۹۵).

استاد مبارز وحامی مجاهدان لیبرتی رحمان کریمی: دگرباره توطئه مشکوک رژیم علیه سلحشوران اشرفی در لیبرتی





منبع : همبستگی ملی ایران ، 31 می 2016 

لینک 

استاد مبارز وحامی مجاهدان لیبرتی رحمان کریمی: دگرباره توطئه مشکوک رژیم علیه سلحشوران اشرفی در لیبرتی


نخستین بار نیست که وزارت تروریست پرور و ضد امنیت، عده یی را بنام «خانواده»!؟ به جلو لیبرتی می آورد برای هتاکی و تهدید و بعضا زنجموره بازی. ما هواداران مقاومت ایران از یاد نبرده ایم که چگونه بعد از این نوع مانورها، سلحشوران اشرفی را به موشک و شبیخون گرفته اند. بدین دلیل است که اینبار هم ما بوی خون می شنویم. مسئله، خانواده نیست بلکه توطئه رژیم غرق جنایات و بحران هاست زیر پوش خانواده. وزارت ننگین اطلاعات با همکاری مشتی مزدور خود فروخته بنام «انجمن نجات» که در حقیقت در پی نجات رژیم خونخوار حاکم از دست مجاهدین است، در استان های مختلف ایران خانواده هایی را با تهدید و تطمیع وصل به خود می کند. آنان را آموزش و با خرج خود وزارت راهی عراق می کند. از وسیله نقلیه تا خرج هتل و خورد و خوراک و هر نوع ایاب و ذهابی به عهده وزارت بدنام است. رژیم در عراق هم کمیته سرکوبی دارد که در رأس آن جنایتکار با سابقه یی بنام «فالح فیاض» هست که در حمله های قبل، نشان داده است که کاسه گرم تر از آش است. از آن تیپ مباشرانی که اگر خان بگوید برو کلاه فلانی را بیاور، سر با کلاه به خدمت ارباب می برد؛ بنابراین دلاوران اشرفی در لیبرتی با خانواده روبرو نیستند بلکه دقیقا با دسیسه رژیم مواجه هستند. چگونه این اراذل هوچی برایشان این سئوال مطرح نشده است که رژیمی که محل اسکان اشرفیان را به هشتاد موشک می گیرد و یا شبیخون می زند، چه شده که دلش برای ما و فرزندان ما سوخته است؟ قهرمانان اشرفی در هرجا که هستند، نشان داده اند که تا پای جان با این رژیم دد منش فاشیستی حتا با دست خالی و چنگ و دندان مقابله خواهند کرد و یک میلی هم کوتاه نخواهند آمد.
رژیم خانمان برافکن حاکم از روز نخست با دهان به خون آلوده خمینی ملعون، شیرازهٌ متحد خانواده ها را از هم گسیخت. خمینی فتوا داد که از لحاظ شرع مبین، خانواده ها موظفند اگر عضوی از آنان با مجاهدین یا مارکسیت ها هست؛ برای ارشاد و به راه راست آوردن!! او معرفی اش کنند. پدر را علیه فرزند واداشت و برادر را علیه خواهر و هکذا. نگارنده خود در شیراز دیدم که یک مذهبی سنتی، خواهر خود را که مجاهد خلق بود لو داد. خواهر اعدام شد و او مزدش را گرفت و شد رییس آموزش و پرورش یکی از نواحی شیراز. دیگری لو داد و شد رییس آموزش و پرورش کازرون. ژیان قراضه یی دست چندم داشتم. یک روز زن مسنی دستش را بلند کرد. نگاه کردم دیدم به شدت گریه می کند. سوارش کردم و گفتم کجا می خواهد برود. زن در حینی که التماس می کرد که او را به شلاق بگیرم، گفت به زندان عادل آباد. حکایت آن زن بیچاره این بود که حرف خمینی را باور کرده بود و برای ارشاد!! پسر دوازده ساله اش را با دست خودش تحویل سپاه داده بود که مجاهد است. زن می گفت خدا لعنت کند خمینی را که حرفش را باور کردم و با دست خودم جگر گوشه ام را به زندان انداختم. حالا قریب یک سال است که به زندان شهرمان داراب مراجعه می کنم می گویند اینجا نیست، تحویل فسا داده ایم. فسا می روم می گویند باید در زندان جهرم باشد. به جهرم می روم می گویند اینجا نیست و تو به شیراز مراجعه کن. الان دو ماه است که یک پایم در زندان سپاه و پای دیگرم در زندان عادل آباد است و از پسرم خبری نیست؛ و هی التماس می کرد که او را کتک بزنم. حدسم این بود که طفلک را زیر شکنجه کشته اند همان طور که افشین حسن زاده شیرازی را در سن شانزده سالگی زیر شکنجه کشتند و دیگر به اعدام نرسید. اینگونه حکایت های دلخراش کماکان تا به امروز ادامه دارد. چند زندانی سیاسی داریم که تنها گناهشان سر زدن به اشرف برای دیدار با فرزند هست؟ مگر قهرمان شجاع علی صارمی را به همین گناه بردار نکردند؟ مگر نرگس محمدی با داشتن دو طفل و حال بیماری در زندان نیست؟ چنین رژیم سنگدل تبهکاری دلش برای خانواده ها و اشرفیان می سوزد که با هزینه گزاف راهی عراق می کند؟ نه، این رژیم می خواهد به هر طریق و ُطرفه یی که شده آرامش را از مجاهدین سلب کند. تفرقه بیاندازد و جامعه را بدبین و نومید کند. طبیعی ست که فرزندان برومند ایران زمین، فریب ترفند های رژیم را نخورند. چقدر خانواده ها در ایران و جهان داریم که امکان سفر به عراق ندارند؟ شرط این سفر در ایران در خدمت وزارت بدنام اطلاعات قرار گرفتن است؛ و در خارج هیچ سفارت و کنسولگری عراق حاضر به دادن ویزا به خانواده ها نیست. پس این عده که تا جلو در ورودی لیبرتی می آیند، بسیج شده وزارت ننگین و نیز سپاه پاسداران هستند و هیچ مبارز غیرتمندی که واقعا ضد رژیم باشد، حاضر به ملاقات با این عروسکان خیمه شب بازی نمی شود. سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا باید واقف بدین امر باشند که نگذارند، حمام خون دیگری در لیبرتی براه افتد.