آلمان؛ داستان مورچههای آنها و فیلهای ما!
من سالهاست توی آلمان زندگی میکنم. ایرانیام و مثل خیلیهای دیگر دور از وطن. اینو بگم که خیلی اهل سیاست نیستم و سرم به کارهامه. روز شنبه ۹ تیر ماه دوستی ازم خواست که توی یه تظاهرات ایرانیان شرکت کنم. دوستم و باورهایش را میشناختم و میدانستم که اگر به تظاهراتی مرا دعوت میکند مال کیه.رفتیم تظاهرات برلین. برایم شگفت انگیزبود. انگار آلمان توسط ایرانیان فتح شده بود. بیاختیار یاد روزهای اول انقلاب در ایران افتادم.
خیابانها مملو از جمعیت ایرانی بود. هزاران ایرانی با فرهنگهای مختلف اما زیر پرچم ایران و شورای ملی مقاومت ایران گرد هم آمده بودند. حضور جوانان و شور و شوق آنان برای سرنگونی دیکتاتوری آخوندها مرا که پا به سن گذاشته ام به وجد آورده بود. نظم و شکوه مراسم و سخنرانی شخصیتهای معروف و شعارهای غرا و…
از دوستم پرسیدم تظاهرت تا کیه؟
گفت: راستش طول میکشه چون چفت کنفرانس شخصیتها تو پاریسه و ادامه داره..
و با مکث ادامه داد: راستی هر وقت خسته شدی میتونیم بریم!
نگاهم به چند دختر و پسر جوان که پشت سرما با شور و اشتیاق شعار میدادند افتاد و شرمنده شدم.
سیل جمعیت بود که مرا با خود میبرد. دیگر کمکم زمان از دستم رفت. سالها بود که چنین تجربه ای را نداشتم. سرحالتر از همیشه شده بودم و مشتهایم گره کرده بود. با دیگران سرود آزادی سر دادم. یاد دوستم افتادم سالها پیش که در دزفول همکلاسی بودیم و میگفت تنها چیزی که ارزش جان دادن دارد آزادی است. و چنین کرد.
باور نمیکردم، این منم غرق شده در جویبار نه، رودخانه سهمگین جمعیت چند هزار نفره ایرانی که برای آزادی فریاد میزنند.
حکایت مورچه و فیل!
بی اختیار دست دوستم را فشردم و گفتم: متشکرم.
تظاهرات بعد از نمیدانم چندین ساعت تمام شد. خسته و کوفته به خانه رسیدم…
طبق عادت تلاش کردم نگاهی به رسانهها بکنم. از رسانههای فارسی زبان شروع کردم. کانال فارسی ب… تلویزیون ا… سایت د… سایت ر… کانال خبری ص … بازهم ورق زدم. ورق زدم… تند تند. همه اش عکس آخوند بود و انتخابات و خبرنگاران تازه آمده از ایران!…
گفتم حتما جای اشتباه در زمان اشتباه آمدم… مگر می شود رسانه فارسی زبان باشی و ۲۴ ساعته دم و گوش و شاخکت برای ویز ویز مگسهای اصلاحاتی بجنبه ولی نتونی تظاهرات چند ده هزار نفره ایرانیان را در برلین آلمان ببینی؟
دوباره گفتم لابد در زمان اشتباه در مکان اشتباه آمدم.
به خودم گفتم کمی صبر کن. تو که تازه از راه آمدی. هنوز عرقت خشک نشده. لابد دارن خبرهایش را برای مجموعههای خبری بعدی آماده میکنند.
توی یک مجموعه خبری اسم تظاهرات ایرانیان را دیدم. عجیب بود نوشته بود؛ هامبورگ. نگاهش کردم: تظاهرات ما نبود. تظاهرات چند ده ایرانی بود در هامبورگ در اعتراض به انتخابات فرمایشی در ایران. گفتم دمشون گرم….
اما چرا…؟
تناقض لاینحلی ذهنم را آزار میداد.
علامت سوال هی بزرگتر میشد. مگر اینها رسانه بیطرف نیستند؟ مگر مدعی دمکراسی نیستن؟ مگر کارشان اطلاع رسانی نیست؟ مگر رسانه جز انعکاس واقعیتهای جامعه رسالت دیگری دارد؟
چطور این چند ده رسانه فارسی زبان با این هم خبرنگار رنگارنگ و البته مشعشع! این تظاهرات دهها هزار نفره را ندید؟
به دوستم زنگ زدم.
با خنده گفت: عزیز! حرامزاده ترین نوع سانسور که زنده یاد شاملو گفته بود یادت هست؟!
آنها مورچهها را بزرگ میکنند که فیلها دیده نشوند. ما عادت کردیم… ما عادت کردیم به پاهای خودمان تکیه کنیم…، نرنج!.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7