دلقک علیشاه در کسوت شاهد غیرِ علنی سیرک قضاییه جلادان

دلقک علیشاه درجمع سایر مزدوران اطلاعات

در سیزدهمین جلسه از نمایش مضحک محاکمه غیابی مجاهدین در بیدادگاه جلادان، مزدوری تحت عنوان «عضو سابق مجاهدین» در مقام شاهد به صحنه آورده شد. اینبار برای بازارگرمی بیشتر، آخوندک نشسته بر ریاست این خیمه شب‌بازی، گفت به علت «حفاظت از ایشان» چهره شاهد نشان داده نمی‌شود و فقط صدای او برای دادگاه پخش میشود. این مزدور که از فرط بکارگرفته شدن در صحنه‌های مختلف، اینبار چهره منحوسش نمایش داده نشد، کسی نیست جز دلقک وزارتی بهزاد علیشاهی. مامور پیشانی سیاهی که در اسفند۱۳۹۲ به جرم جاسوسی برای وزارت اطلاعات در کشور هلند بازداشت شده و پس از مدتی همراه همسرش ناهید امیری از این کشور اخراج شدند.

این مزدور مدتی به فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی در کردستان عراق و ایران مشغول بوده است و حال که رژیم از فرط استیصال و پیسی به بازمصرف این مزدور روآورده است، ناچار از پنهان کردن چهره کریه او برای بازارگمی بازار مکاره‌اش شده است. بویژه که دروغهای حیرت‌انگیز او، برای خودی‌ها هم غیرقابل باور است!

این درحالی است که نوار صحبتهای دلقک دربار ولایت در ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۳ یعنی کمتر از یکماه قبل، با مامور دیگر شعبه اطلاعات آخوندی در خوزستان به نام علی اکرامی توسط سایت‌های وزارتی منتشر شده است.

مزدور علیشاهی پیش از آن نیز بارها در برنامه‌های مختلف وزارت علیه مجاهدین به خدمت گرفته شده است.

مزدور علیشاهی در تجمع مزدوران برای نمایش فیلم سفارشی سرهنگ ثریا در بهمن ۱۴۰۱

حضور مزدور بهزاد علیشاهی در سیرک خانوادگی مزدوران نجاستی در مقابل صلیب سرخ در تهران-۲۱اردیبهشت ۱۴۰۲

قضاییه جلادان به فرمان ولی فقیه ارتجاع، از آذرماه سال گذشته اقدام به برپایی محاکمه غیابی بیش از۱۰۰ عضو مجاهدین کرده است و برای بازارگرمی در نمایش دادگاه، مهره‌های زیادی، تحت عنوان شاکی و شاهد به کار گرفته است، از دختر قصاب اوین لاجوردی و پسر قاتل مجاهدین صیاد شیرازی تا مآموران اطلاعاتی رژیم که برای نفوذ به ارتش آزادیبخش ملی ایران گسیل شده بودند مانند طالب جلیلیان و محمدرضا مبینی، همچنین تعدادی از ماموران دون‌پایه شعبه اطلاعات رژیم در سایر استان‌ها منجمله جهانشاه سید محمدی و علی اکرامی.  

حالا آخوندک شیاد پس ازفضیحت برملا شدن ماموران نفوذی تحت عنوان شاکی و شاهد، برای پوشاندن کسادی سیرک نمایشی دادگاه، به دروغ جدیدی متوسل شده و از علنی کردن چهره و هویت دلقک وزارت بهزاد علیشاهی به بهانه حفاظت از وی! خودداری کرده است تا کمتر مضحکه مردم ایران قرار گیرد.

این دلقک فربه شده وزارت، از فرط چنته خالی‌اش به چنان دروغ‌های مهوعی روآورده که هم مرغ پخته را به خنده وامیدارد و هم از فرط بلاهت، بیانگر جنون گاوی گوینده آن است. وی در بیان شکنجه‌های موهوم در زمان حضورش در مجاهدین میگوید: «مدت ۷ ماه زمانی که به من شک داشتند در زندان بودم و شکنجه‌ام می‌کردند مانند کشیدن ناخن و سوراخ کردن دندان با دریل. با دریل دندانم را سوراخ کردند و سیم می‌کردند تا به عصب‌ها بخورد و اعتراف کنم که از اول مأمور جمهوری اسلامی بودم!… حتی زندان های انفرادی ساخته بود و توالت‌های کوچک را زندان کرده بود و ما را سر و ته می‌کرد و ادرار می کردند و سیم بسته شده به گردنمان را شل می‌کرد تا غذایی را که روی توالت ریخته بودند به سرمان برسد و بخوریم!»

بی‌سبب نیست که وزارت اطلاعات ناچار از پنهان کردن هویت این تحفه هفت رنگ به دلایل امنیتی! شده است.

آشنایی با سوابق مزدور وزارت اطلاعات بهزاد علیشاهی

مزدور بهزاد علیشاهی در شمار افرادی بود که در تاریخ ۱۴تیر۸۳  (۴ژوئیه۲۰۰۴) یعنی دو روز پس از به‌رسمیت شناختن استاتوی مجاهدین مستقر در اشرف۱ توسط نیروهای چند ملیتی، خود را به نیروهایی آمریکایی مستقر در جنب اشرف تسلیم کرد و به تیف تحت کنترل نیروهای آمریکایی منتقل شد. او بلافاصله از همانجا تلفنی خودش را به وزارت اطلاعات رژیم در ایران وصل کرده و برای انجام هر مأموریتی اعلام آمادگی نمود.

مزدور بهزاد علیشاهی پس از اعلام مزدوری و چاکرمنشی در درگاه ولایت، در تاریخ ۱۰اسفند۱۳۸۳ در مرز خسروی به رژیم آخوندی تحویل داده شد. اسم او در سندی که پس از ورود این افراد به کرمانشاه برای تهران ارسال شده بود، در ردیف ۷ دیده میشود.

“لیست افراد وارد شده به ایران در مورخه ۱۰اسفند۸۳ از مرز خسروی“

این مزدور بلافاصله توسط وزارت اطلاعات تحویل گرفته شد.

ردیف۷- بهزاد علیشاهی

انتشار نام این مزدور همراه با سایر بازگشتی‌ها توسط کانون هابیلیان از ارگان‌های اطلاعاتی- امنیتی رژیم

مأموریت اطلاعاتی و جاسوسی در کرمانشاه

دلقک علیشاهی ابتدا به‌مدت ۶ماه مأموریت‌های مختلفی علیه مجاهدین انجام داد. از جمله اقدامات این مزدور، مراجعه به خانواده‌های مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت در کرمانشاه بود که با فشار، تطمیع و تهدید و دروغ‌پردازی در مورد بستگان و اعضای این خانواده‌ها در اشرف، باعث نگرانی و تشویش خاطر آنها شده و آنها را با تهدید مجبور به شرکت در جلسات فرمایشی اطلاعات رژیم در استان کرمانشاه می‌کرد.

از دیگر وظایف محوله به این مزدور، تلاش برای جذب نفرات به همکاری با وزارت اطلاعات و همکاری با رژیم علیه مجاهدین بود.

یکی از هموطنانی که مدتی را در تیف گذرانده، در نامه‌ای که از ترکیه برای مجاهدین ارسال کرده بود شمه‌ای از فعالیت‌های وزارت اطلاعات و مزدورانش در تیف را افشا نمود و از جمله به تماس‌های تلفنی علیشاهی از ایران جهت عضوگیری ساکنان تیف برای وزارت اطلاعات اشاره کرده است. وی می‌نویسد:

«… من خودم در این خروجی تحت کنترل نیروهای امریکایی بودم. راستش را بخواهید، آنجا یک چراگاه وزارت اطلاعات شده (رژیم) به اینکه این نفرات از مجاهدین بیرون آمده‌اند و مثل ما دیگر نمی‌خواهند مبارزه کنند، ساخته نیست، بلکه می‌خواهد همه را مزدور و تبدیل به یک علیشاهی بکند. در همین تیف محمد رزاقی، نادر نادری و محمد کرمی مرتب پای تلفن و تماس با تهران هستند. آنها به دور از چشم و گوش تلفنچی و مترجم و در یک گوشه خلوت، به آهستگی با آنطرف صحبت می‌کنند و خط می‌گیرند. نفراتی‌ که از ایران مدت‌ها زنگ می‌زدند، بهزاد علیشاهی و سیروس غضنفری بودند. بهزاد علیشاهی با محمد رزاقی و نادر نادری چفت بود و با هم کار می‌کردند. بهزاد علیشاهی مرتب با فردی بنام علیمراد تماس می گرفت و به او می فهماند که زن و بچه اش که در ایران هستند گروگان هستند. مثلاً می‌گفت : اینها بی سرپناه اند، وضعشان خوب نیست و خیلی تحت فشار هستند … علیمراد ابتدا به وی جواب رد داد. ولی بعد از دو بار دیگر که بهزاد علیشاهی به او تلفن کرد، وضع روحی اش خراب شده بود و با گریه می گفت باید بروم ایران…. اینها مشتی از خروار است که برای شما نوشتم»

بهزاد علیشاهی پس از طی یک دوره آزمایشی مزدوری، اعتماد اطلاعات آخوندی را کسب کرده و توبه‌اش! مورد قبول دژخیمان رژیم قرار گرفته و با ماموریت شیطان‌سازی و لجن‌پراکنی علیه مجاهدین به خارجه اعزام شد.

ارسال گماشته وزارت اطلاعات به فرنگ

برای فرستادن این مزدور به خارجه، آمادگی‌های لازم توسط ایادی اطلاعات آخوندها در استان کرمانشاه و تهران صورت گرفت. از جمله مسئله شناسنامه وی از اداره ثبت احوال کرمانشاه و برگه پایان خدمتش از تهران حل و فصل گردید. رابط وی در وزارت اطلاعات، قبل از فرستادنش به اروپا به این مزدور گفته بود به خانواده اش بگوید تا ۶ماه از وی خبری نخواهد بود.

مزدور علیشاهی در تابستان ۲۰۰۵ ، ابتدا وارد آلمان شد و سپس برای انجام مأموریت‌های جدید علیه مجاهدین و مقاومت ایران به فرانسه منتقل شد. وزارت اطلاعات، تلاش کرد از طریق کارگزاران و لابی‌های خود در فرانسه، مسایل قانونی و پناهندگی او را حل و فصل کند.

یکی از مأموریت‌های علیشاهی به محض ورود به فرانسه، برقراری تماس و ارتباط با مأموران رژیم مستقر در تیف (خروجی بریدگان در کمپ نیروهای ائتلاف در عراق) بود. وزارت اطلاعات، از این طریق درصدد بود تا با وعده اعزام نفرات به خارج کشور، عضوگیری در میان ساکنان تیف را گسترش دهد. یکی از عناصر عضوگیری شده که مجید روحی نام داشت، در نامه یی به علیشاهی نوشته بود:

«مجید روحی به علیشاهی»

بهزاد سلام

امروز جواب مصاحبه های UN را به ما دادند و من هم قبول شده‌ام حتماً این را به دوستان اطلاع بده و بطور خاص روز جمعه اعلام کنید من و بچه های دیگر منتظر کارهای بعدی شما هستیم حتما“ روی کارهای ما تاکید بکنید و منتظر هستیم که UN چه تصمیمی در رابطه با ما میگیرد.

بهزاد حتماً کارهای شما در بیرون برای ما نتیجه مثبت دارد و خیلی از دوستان انتظار دارند که شما چه اقدامی می کنید. متشکرم … «

یکی دیگر از این مزدوران استخدامی محمد رزاقی است که در نامه به علیشاهی نوشت:

محمد رزاقی به علیشاهی

بهزاد سلام

امیدوارم که حالت خوب باشد و در زندگی جدید موفق باشی

بهزاد امروز جواب مصاحبه‌ها را به ما دادند من هم جزوء قبول شده ها هستم

به امید اینکه هر چه زودتر همدیگر را ببینیم خودت که خوب میدانی حرف برای گفتن زیاد است

انشاالله در اولین فرصت برایت همه چیز را خواهم گفت خودت میدانی که امکان تماس کم است اگر برای تو امکان است حتما” تماس بگیر و یا برایم ایمیل بفرست به همه دوستان سلام برسان. و بچه های اینجا هم به شما سلام می رسانند.

سناریوی تکراری وزارت اطلاعات در ارسال محمولهٴ “مزدور” به فرنگ:

بهزاد علیشاهی پس از رسیدن به اروپا، برای سفیدسازی و پوشاندن مأموریتش در خدمت وزارت اطلاعات، به تکرار سناریوی فرار از چنگ وزارت اطلاعات! که قبلا توسط هم‌مسلکانش همچون محمدحسین سبحانی و ادهم طیبی و ادوارد تومادویان…. استفاده شده بود، پرداخت.

وی در مصاحبه‌یی با رادیو صدای آمریکا در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۸۴ ادعا کرد: من ابتدا از پایگاه اشرف فرار کردم و چون دیدم از کمپ آمریکا امکان فرار وجود ندارد، با هیأت صلیب سرخ به ایران رفتم و در آنجا هم چون از طرف حزب اللهی ها و بسیجی ها به اتهام خیانت به ایران مورد بدرفتاری قرار می گرفتم، ابتدا به ترکیه و سپس به فرانسه گریخت.«

مضحک اینکه تمام این مأموران پشت سرهم و در عرض چندماه، با سناریویی مشابه از دست رژیم گریخته! و به خارج کشور آمدند، البته برای مبارزه با مجاهدین و مقاومت ایران!

فقط معلوم نیست چرا برای خدمت گذاری به رژیم در جهت بالاترین هدفش یعنی ضربه به مجاهدین، باید به این فرارهای سریالی دست بزنند!

بلافاصله وزارت اطلاعات با کمک عوامل و مزدورانش در خارجه، بهزاد علیشاهی را تحت عنوان “ از اعضا و مسئولان سابق مجاهدین که بتازگی از قرارگاه اشرف آمده!” به کار گرفتند و مصاحبه‌هایی برایش ترتیب دادند تا به شکل رقت‌انگیزی دروغ بگوید و رادیوهای معلوم‌الحال فارسی زبان هم این دروغ‌های ماورای وقاحت را منتشر کنند.

مزدور بهزاد علیشاهی در مصاحبه با رادیو آمریکا در مورد نحوه ورودش به اروپا در تاریخ ۲۶مهر۸۴ گفت:

”من ابتدا از پایگاه اشرف فرار کردم و چون دیدم کمپ آمریکا امکان فرار ندارد با صلیب سرخ به ایران رفتم. در آنجا چون از طرف حزب الهی‌ها و بسیجی‌ها به اتهام خیانت به ایران مورد بدرفتاری قرار می‌گرفتم ابتدا به ترکیه و سپس به فرانسه گریختم؟! ”

علیشاهی مزدور، که توان درک مقاومت و ایستادگی به هر قیمت را ندارد، در راستای ماموریت محوله، آرزوی متلاشی شدن تشکیلات مجاهدین را برای خوش خدمتی به امام به درک واصل شده و ولی فقیه‌اش تکرار کرده و مدعی شد: ” اگر یک هواپیمایی از صلیب سرخ توی پادگان اشرف به زمین بشینه، من به شما قول می دم که بجز یک تعداد خیلی کم، شاید، زیر ۳۰۰نفر از اون ۴هزار نفر تو اون اشرف، باقی نمونند که اونهم به دلایل خاص روانشناسی و فرقه ای میگم.“- صدای آمریکا ۲۶مهر۸۴

رادیو فردا در تاریخ ۲۷مهر۸۴ نیز برای بالابردن نرخ این مزدور بنجل صادراتی و خوش‌خدمتی به رژیم او را تحت عنوان “یکی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین” معرفی کرد و اجازه داد تا او هر یاوه‌ای بگوید.

مزدور علیشاهی در این گفتگو به مأموریت خود از طرف اطلاعات اذعان کرده و در پاسخ به سؤال خبرنگار رادیو فردا گفت: «اصلاً من را وزارت اطلاعات فرستاده، ولی این اسناد را دارم، این مدارک را دارم…».

 “ من یکسری شکایت و شهادتهایی داشتم که این شکایت و شهادتها تماماً اینجا من اعلام کردم و سر اینها اسناد و مدارکی دارم. مورد دیگر شکنجه هایی بود که روی خود من انجام شده بود و آثارش هست روی ناخنهای پام“.

انتشار دروغ‌های مضحک این مزدور، تا مدت‌ها خوراک رسانههای رسمی رژیم بود تا موجی از لجن پراکنی علیه مجاهدین به راه اندازند.

گماشته اطلاعات آخوندی، بهزاد علیشاهی، در روز جمعه ۱۹اسفند۸۴ به همراه مزدوران کریم حقی، مسعود خدابنده و آلن شوالریاس از عوامل سرویس‌های معلوم الحال فرانسوی که مددرسان رژیم آخوندی و پشتیبان مزدوران در پاریس می‌باشد، در یک شوی وزارتی در پاریس شرکت کرد که برای به میدان آوردن مأمور دیگری بنام محسن عباسلو، از عوامل نفوذی رژیم در ارتش آزادیبخش بود. این مزدور نفوذی پس از لورفتن ماموریتش، اینبار برای بازمصرف به خارجه ارسال شده بود.

مزدور علیشاهی که مأموریت سفیدسازی محسن عباسلو را به عهده داشت، براساس تجربه لورفتن دروغهایش در سناریوسازی فرار، به نحو ابلهانه‌ای تلاش کرد تا با پیش دستی جلوی افشاگریهای مقاومت را بگیرد!

وی در تاریخ ۲۲ اسفند ۸۴ نوشت: “…  در باره ادعای سازمان مجاهدین خلق مبنی بر به ایران رفتن آقای عباسلو هم خوشبختانه وی در مسیر فرار تا فرانسه در تمام کشورها توسط  پلیس و صلیب سرخ بین‌المللی ثبت نام شده است و مدارک غیر قابل انکار آن موجود است”!!!

سفید کاری جنایات جلادان:

نمونه دیگری از رذالت و خیانت این مزدوران، تلاش برای سفیدسازی چهره پلید و خونریز نظام آخوندی و پاسداران جنایتکارش است. وی و همپالکی‌هایش در یک شوی اطلاعاتی در مورد شهادت حماسی خواهر مجاهد طاهره طلوع (فرمانده سارا) که هر انسانی را تکان میدهد، به هرزه درایی پرداخته و در رابطه با عکس تکاندهنده این شهید سرفراز مجاهد خلق آن را صحنه‌سازی با فتوشاپ خواندند!

پرده دیگری از رذالت و خیانت‌های علیشاهی و ۴۹نفر دیگر از خائنین و مزدوران  وزارتی ابراز «نهایت سپاسگزاری و تشکر عمیق» شان به نوری مالکی بخاطر قتل عام مجاهدین در اشرف در شهریور ۱۳۹۲ است. این فرومایگان در نامه‌ای ضمن تعریف و تمجید از نوری مالکی و تلاش‌هایش برای سرکوب و قتل عام مجاهدین، آمادگی خود برای «دادن مشورت و در اختیار گذاشتن تجارب» خودشان به دولت عراق (بخوانید همکاری برای جنایت علیه مجاهدین مستقر در محاصره در لیبرتی) را اعلام کردند. نام مزدور بهزاد علیشاهی در ردیف دوم اسامی به چشم میخورد.

روزنامه الصباح الجدید ۲۶اسفند۹۲

جالب اینکه متن نامه مستخدمان وزارت به نخست وزیر عراق قبل از انتشار در الصباح الجدید در سایت‌های وزارت اطلاعات منتشر شده بود.

حسن زباله صددرصد در خدمت امام!

بهزاد علیشاهی برآیند دو صفت ”هزل و رذل” با هم است. ترهات و هجویات وزارت اطلاعات از دهان کثیف وی مدتی با اسم حسن زبل در سایت‌های اطلاعات آخوندی منتشر میشد. دلقک آخوندی، برای خوش خدمتی به اربابانش خودش را گوسفند نامیده و در نقش گماشته آخوندها, جنایات و دزدی‌ها و چپاول اموال مردم توسط ولی فقیه نظام آخوندها را توجیه می‌کرد، مدافع فاشیستی‌ترین سیاست‌های جنگی و نژادپرستانه آخوندها بوده و با لودگی مُهوّعی، گذشته خود را آماج هر فحش و بد و بیراهی نموده و وجودش را مضحکه عالم و آدم می‌کند تا شاید نَواله‌ای درخور دهان دریدگی‌های متعفنش دریافت نماید. به همین جهت هموطنان نام برازنده حسن زباله را برای این مزدور گذاشتند.

اخراج از اروپا

مزدور علیشاهی که مدتها در ارتباط با شبکه اطلاعاتی رژیم در فرانسه مشغول بود، اما نتوانست در آن کشور پناهندگی بگیرد. رژیم برای حل مشکل او در آذرماه۱۳۸۵، همسرش بنام ناهید امیری را به صورت قاچاق و غیرقانونی به هلند منتقل کرد که خود را مخالف رژیم جازده و پناهندگی بگیرد تا به کمک او، کیس پناهندگی مزدور علیشاهی را در کشور هلند حل کند. این مزدور تا مدت‌ها پس از دادن درخواست پناهندگی به هلند، به صورت قاچاق هر چندماه یکبار به فرانسه میرفت تا کماکان پناهندگی‌اش در فرانسه را نیز فعال نگه دارد.

مزدور علیشاهی پس از قرارگرفتن در شبکه مأمورانوزارت اطلاعات در کشور هلند به همکار تمام عیار کریم حقی تبدیل شد و در ارتباط با تلویزیون “پیوند“ به همراه کریم حقی، در خدمت‌گذاری به رژیم از هیچ رذالتی علیه مجاهدین فروگذاری نکرد. آنها تحت پوشش “ انجمن پیوند“ فعالیت میکردند که تماما” با هزینه وزارت اطلاعات برای انتشار مطالب وزارتی مجاهدین و مقاومت ایران ساخته و پرداخته شده و محمل دریافت پول برای اعضای شبکه مأموران وزارت اطلاعات رژیم در خارج بوده است. (رجوع کنید به کتاب طرحها و توطئه های وزارت اطلاعات علیه مجاهدین).

 ابعاد همکاری و ارتباطات کریم حقی با وزارت اطلاعات که در بین ایرانیان به کریم زن‌کُش معروف است، به‌حدی گسترده و آشکار بود، که مقامات پلیس این کشور بارها از جمله در فوریه ۲۰۰۰ او را مورد بازجویی قرار داده و نسبت به ارتباطات و دریافت پول از وزارت اطلاعات به او هشدار دادند.

سرویس امنیت هلند (VVD ) در گزارش سال ۲۰۰۱ خود خاطر نشان کرد: « یک وظیفه سازمانهای اطلاعاتی ایران ردیابی و کنترل کسانی است که با گروه‌های اپوزیسیون در ارتباط میباشند. هواداران اصلی گروه اپوزیسیون, مجاهدین خلق بطور ویژه و بیش از هر گروه دیگری تحت نظر نیروهای امنیتی ایران هستند. وزارت اطلاعات تلاش میکند از طریق اعضا و اعضای سابق مجاهدین علیه این سازمان تا حد امکان اطلاعات جمع آوری کند. به افسران اطلاعاتی دستور داده شده است تا اطلاعات غلط علیه مجاهدین و اعضایش پخش کنند. آنها تلاش میکنند این سازمان را بی ثبات کرده و آنرا در کشورهای میزبان شیطانی کنند تا فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی آنرا متوقف کنند».

بدلیل همین فعالیت‌ها و ارتباط مزدور علیشاهی با وزارت اطلاعات، وی در اسفند۱۳۹۲ توسط سازمان اطلاعات امنیت هلند دستگیر شد. وزارت اطلاعات، به کانال‌های مختلف خود به ویژه از طریق سفارت و سایر مأمورینش در هلند مانند کریم حقی، مسعود جابانی و علی‌اکبر راستگو، دستور داده بود هر کاری از دستشان برمی‌آید برای آزادی وی انجام بدهند.

مزدور علی اکبر راستگو در تلاش برای تبلیغ به بی‌گناهی بهزاد علیشاهی

مضحک‌تر اینکه برای نجات این مزدور، اربابان خود در وزارت اطلاعات را سگ‌های زنجیری خامنه‌ای معرفی کردند:

نهایتا پس از چندماه مزدور علیشاهی و همسرش ناهید امیری از هلند اخراج شدند.

پس از بازپس فرستادن این تحفه اطلاعاتی به نزد اربابانش در تهران، وی تمام عیار در خدمت وزارت اطلاعات و سرویسهای اطلاعاتی رژیم قرار گرفت.

مزدور بهزاد علیشاهی، بدلیل تسلط به زبان کردی در استان اربیل در کردستان عراق به فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی مشغول بوده و از نام مستعار رسول محمدی استفاده می‌کند.

مزدور علیشاهی در اربیل کردستان

برای مخفی نگهداشتن ماهیت این مزدور بویژه در استانهای مرزی و کردستان عراق، رژیم تلاش کرده این مزدور را در ایران علنی نکند تا همچنان برای فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی به‌کار بگیرد. گرچه این مزدور بی‌آبرو بارها توسط مقاومت ایران افشا و رسواشده است. اما رژیم درگل مانده چاره‌ای جز مصرف صدباره این مزدوران ندارد که ناشی از عجز و استیصال تمامیت نظام پوسیده ولایت فقیه است.

*–*–*

هموطنان عزیز:

موارد فوق فقط بخشی از رذالتهای این دلقک نظام برای رژیم ولایت فقیه است. البته روشن است که دست کردن در خون فرزندان مجاهد و مبارز این میهن و شراکت در جنایات آخوندی صحنه نمایش و تئاتر نیست و آینده ای ندارد.

 دیر نیست روزی که  ننگ ابدی و نفرین تمامی مادران داغدار و کودکانی که بدلیل حکومت ضد بشری آخوندها یتیم و یا کارتون خواب شده اند و یا دختر کانی که در بازار شام فساد و زن ستیزی ملایان پر پر می شود، گریبان این مزدوران را به‌دلیل خدمت به رژیم ولایت فقیه آخوندی خواهد گرفت.

🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7