«پدرم معدن کار بود. معدنی در دل کویر تفتیده و سوزان جنوب. جایی که عمود آفتاب در تابستان، زمینش را به کوره آتشی مبدل می کرد که از دهان سرخش تا جایی که چشم ما کار میکرد، هرم گرما بیرون میزد و البته موجهایی از سراب تمام نشدنی که گاهی من و بچههای همسایه، ساعتها در پی آنها میدویدیم …
هر روزصبح اما این مرحوم پدرم بود که با همان لبخند معنادار و همیشگی، آماده رفتن به محل کارش در آن گرمای وحشتناک میشد. نگاه نگران و دعای صبحگاهی مادر هم، بخشی ثابت از این مراسم هرروزه بود. در نگاه ما بچههای معدن کار، پدرانمان قهرمانان بزرگی بودند که به نبرد اژدهای خیالیمان میرفتند. موجودی که از تعدادی از بچهها شنیده بودیم در دل زمین خانه دارد و گرسنه که میشود به هیچکس رحم نمیکند و به همین دلیل کارکنان معدن را میخورد.
به هرشکل شنیدن خبر دلخراش و ناگوار جانباختن کارگران معدن طبس، آنهم در حالی که تحولات نسل چهارم صنعت در دنیا در حال وقوع است و اغلب معادن در دنیا همسو با این تغییرات تکنولوژیک در حال بروزرسانی زیرساخت های ایمنی، سلامت و فنی خود هستند، دل انسان را به درد و اشک انسان را در میآورد و اینکه آن اژدهای خیالی ما در کودکی که در حقیقت همان اژدهای ناکارآمدی و سوءمدیریت است تا کی باید قربانی بگیرد .
چیزی نمیتوان گفت جز اظهار تاسف و ابراز تسلیت به حضور خانواده معزز این بزرگمردان شریف و آرزوی شفای عاجل همه آسیبدیدگان حادثه. کاش در برنامههای ما درک اهمیت جان انسانها به ویژه آنها که در اعماق تاریک زمین به دنبال کسب روزی حلال و نور زندگی برای فرزندان و خانواده خود هستند، در اولویت باشد و فراموش نکنیم بیش از هر چیز دیگری اسباب بزرگی یک جامعه سرمایه انسانی آن است.»
درد مشترک فرودستان!
این گوشهای از رنج فرزند یک معدن کار بود که پدرش را چون قهرمانی میدید که باید زندگی را از دهان اژدهای هستیخوار بیرون می کشید و چنین نیز میکردند. آری پدر تو معدنکار بود، مردی که هر روز صبح با لبخندی سرشار از عشق و امید، قدم در دل زمین میگذاشت. همان زمینی که در کویر سوزان جنوب، گرمای خورشید آن را به کورهای از آتش بدل میکرد. اما پدرت هر روز، با شجاعت و ایمان به تلاش، زیر آفتاب بیرحم و در میان غبار و عرق، به معدن میرفت، تا برای تو و خانوادهاش مایه زندگی بیاورد. دعای هر روزهی مادرت در آن لحظات بدرقهاش بود، دعایی از جنس نگرانی و امید.
برای تو و بچههای همسن و سالت، پدرانتان قهرمانانی افسانهای بودند. مردانی که در خیال شما با اژدهایی پنهان در دل زمین میجنگیدند. اژدهایی که از آن شنیده بودید و باور داشتید که گرسنه باشد، به کسی رحم نمیکند. اما امروز میدانیم که آن اژدها، نه موجودی خیالی بلکه حقیقتی تلخ از ناکارآمدی و سوءمدیریت عوامل دزد وچپاولگر حکومتی است که همچنان قربانی میگیرد و جان عزیزترین انسانها را در دل معادن میبلعد. خیل غارتگرانی که پایانی بر چپاولشان متصور نیست و هر روز فاجعهای می آفرینند.
چه باید کرد؟
خبر جانباختن کارگران شریف معدن طبس، مثل شما همه ما را نیز داغدار کرد. آنهم در روزگاری که دنیا در مسیر تحولات پیشرفتهی تکنولوژی است و معادن در سراسر جهان به سمت بهبود زیرساختهای ایمنی و سلامت پیش میروند. اما اینجا، در سرزمینی که مردان ایران زمین در اعماق تاریک زمین برای کسب روزی تلاش میکنند، هنوز از این پیشرفتها محروم هستند. آخر سایه حکومتی بر این میهن حکمفرماست که همان اژدهای ولایت است که نهتنها جان معدن کاران بلکه جان همه فرزندان ایران را میبلعد و سیری ناپذیر است.
کاش روزی برسد که جان انسانها، بهویژه آنان که در دل تاریکیها به دنبال نور زندگی هستند، در اولویت برنامهها قرار گیرد. کاش دریابیم که بزرگترین سرمایه هر جامعهای، انسانهای شریف و جانبرکفی هستند که ستونهای پیشرفت و آبادانی را در دست دارند. اما در این حکومت و با این حکومت آرزوها تحقق نمییابد. این همان درد مشترکی است که باید برای درمان آن با هم متحد شویم. برافکندن ظالم و کسی که از گرده کارگران و رنجبران تغذیه می کند یک مسئولیت ملی است.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7سخن رو